مواد غذایی، بقالی، خواربار، عطاری، عطاری خواربار فروشی
groceries
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: food and other supplies for the home that people buy at a store.
- I went shopping for groceries.
[ترجمه Gh] من بدای خرید مواد غذایی رفتم
[ترجمه تارا] من برای خرید خوار بار به فروشگاه رفتم
[ترجمه Ramtin] من برای خرید مواد غذایی به خرید رفتم.
[ترجمه MARAL] من به خرید مقداری مواد غذایی رفتم
[ترجمه 🙂] من برای خرید به فروشگاه مواد غذایی رفتم
[ترجمه مجید دلبندم] من برای خرید مواد غذایی به فروشگاه رفته بودم.
[ترجمه محمدعلی] من واسه مواد غذایی رفتم خرید.
[ترجمه علی] من برای خرید مواد خوراکی رفتم
[ترجمه maryam] من برای خرید موادغذایی به فروشگاه رفتم
[ترجمه MJ] من برای خرید مواد غذایی به فروشگاه ( خرید ) رفتم.
[ترجمه Rojan Djashan] من برای خریدن مواد غذایی بیرون رفتم
[ترجمه نگین عشق] من برای خرید مواد غذایی رفتم
[ترجمه لطفاً رای بدیدا] من برای خرید مواد غذایی، به خرید رفتم
[ترجمه kosar] من برای خرید مواد غذایی رفتم.
[ترجمه dark king] من برای خرید مواد غذایی به خشکباری رفتم
[ترجمه ترگمان] واسه خرید رفتم خرید[ترجمه گوگل] من برای خرید مواد غذایی خریدم
• foods and other goods sold at a grocery
جملات نمونه
1. some groceries use canvas canopies in summertime
برخی بقالی ها در تابستان سایبان کرباسی می زنند.
2. How much do I owe you for the groceries?
[ترجمه DHP12] من چقدر به شما برای مواد های غذایی بدهکار هستم؟
[ترجمه ترگمان]چقدر بهت بدهکارم؟[ترجمه گوگل]چقدر به شما بخاطر خواروبارها بدهکارم؟
3. Bob uses the van for picking up groceries.
[ترجمه ترجمه زهرا] باب از ماشین ون برایجمع آوری خواربار استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]باب از ماشین ون برای جمع آوری مواد غذایی استفاده می کند[ترجمه گوگل]باب از وانت برای برداشتن مواد غذایی استفاده می کند
4. He got a job bagging groceries.
[ترجمه ترگمان] اون یه کاری کرده که بره خرید کنه
[ترجمه گوگل]او یک بطری شیرینی کار می کرد
[ترجمه گوگل]او یک بطری شیرینی کار می کرد
5. She was loaded down with bags of groceries.
[ترجمه f] او با کیسه پر از مواد غذایی دیده شد
[ترجمه ترگمان]پر از کیسه پر از مواد غذایی بود[ترجمه گوگل]او با کیسه های مواد غذایی بارگیری شد
6. He plonked the groceries on the kitchen floor.
[ترجمه ترگمان]او مواد غذایی را روی کف آشپزخانه گذاشت
[ترجمه گوگل]او مواد غذایی را روی کف آشپزخانه گذاشت
[ترجمه گوگل]او مواد غذایی را روی کف آشپزخانه گذاشت
7. Mrs Caan needs a little help getting her groceries home.
[ترجمه MELINA 😍😍] خانم کن برای بردن خرید های خود به خانه به کمی کمک نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]خانم \"مادری\" به کمک نیاز داره تا groceries رو به خونه بیاره[ترجمه گوگل]خانم کوان نیاز به کمی کمک به خرید مواد غذایی خود را دارد
8. People are buying extra groceries in anticipation of heavy snowstorms.
[ترجمه ترگمان]مردم در پیش بینی طوفان برف سنگین خواربار اضافی می خرند
[ترجمه گوگل]مردم پیش بینی بارش باران های سنگین خریداری می کنند
[ترجمه گوگل]مردم پیش بینی بارش باران های سنگین خریداری می کنند
9. Emma loaded all the groceries into the car.
[ترجمه ترگمان]اما همه خوراکی ها رو توی ماشین خالی کرد
[ترجمه گوگل]اما همه مواد مغذی را در ماشین فروخت
[ترجمه گوگل]اما همه مواد مغذی را در ماشین فروخت
10. The cashier checked out the groceries.
[ترجمه ترگمان]صندوق دار مواد غذایی را بررسی کرد
[ترجمه گوگل]صندوقدار خواربار را چک کرد
[ترجمه گوگل]صندوقدار خواربار را چک کرد
11. The delivery boy dumped the groceries on the back porch.
[ترجمه ترگمان]پسر زایمان مواد غذایی رو روی ایوان پشتی ول کرد
[ترجمه گوگل]پسر تحویل مواد غذایی در پشت حیاط را پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]پسر تحویل مواد غذایی در پشت حیاط را پرتاب کرد
12. Pete barters plumbing or electrical work for groceries.
[ترجمه ترگمان]Pete barters لوله کشی و یا کار الکتریکی برای مواد غذایی
[ترجمه گوگل]پیت بارتینگ لوله کشی یا کار الکتریکی برای مواد غذایی
[ترجمه گوگل]پیت بارتینگ لوله کشی یا کار الکتریکی برای مواد غذایی
13. List all the essential tasks from buying groceries to taking out the garbage.
[ترجمه ترگمان]تمام وظایف اصلی را از خرید مواد غذایی برای بیرون بردن زباله ها تهیه کنید
[ترجمه گوگل]لیست تمام وظایف اساسی را از خرید مواد غذایی به اخراج زباله
[ترجمه گوگل]لیست تمام وظایف اساسی را از خرید مواد غذایی به اخراج زباله
14. A bag of groceries fell off the table onto the floor.
[ترجمه محمد] یک کیف پر از مواد غذایی از روی میز بر زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]یک کیسه پر از مواد غذایی روی زمین افتاد[ترجمه گوگل]یک کیسه مواد غذایی از روی میز روی زمین افتاد
پیشنهاد کاربران
You can buy groceries at a supermarket
مواد غذایی
fruit and vegtable
به معنی خوار و بار است
یا مواد غذایی که از فروشگاه خریداری می کنیم
یا مواد غذایی که از فروشگاه خریداری می کنیم
خواربار
به معنی خواربار
Listen idiots it’s food that you buy in packets
خواربار
چیز هایی که میتوانیم از سوپر مارکت بگیریم
چیز هایی که میتوانیم از سوپر مارکت بگیریم
خوارو بار
خوارباز
دیگع همه گفتین من چی بگم.
you can by a groceries at the supermarket
کانون زبان ایران.
به معنی موادغذایی و خواربار خلاصه هر چی توی سوپرمارکت به فروش میرسه هست
you can by a groceries at the supermarket
کانون زبان ایران.
به معنی موادغذایی و خواربار خلاصه هر چی توی سوپرمارکت به فروش میرسه هست
شوفاژ
به معنای مواد غذایی هست
خوار و بار یا مواد غذایی
The groceries in the very food
مواد غذایی در همه غذا ها وجود دارد .
مواد غذایی در همه غذا ها وجود دارد .
یعنی اینکه خوار و بار و چیز هایی که بهشون نیاز داریم ( فقط و فقط خواربار و مواد غذایی. نه چیز های دیگه. . . )
من رفتم مواد غذایی بخرم
خرتو پرت
کلمات دیگر: