1. You can fool some of the people all the time, and all of the people some of the time; but you can't fool all of the people all the time.
[ترجمه ترگمان]تو همیشه می تونی بعضی از مردم رو گول بزنی، و بقیه مردم هم بعضی وقتا، اما تو نمی تونی همه مردم رو گول بزنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید برخی از مردم را در همه زمان ها و همه مردم برخی از زمان گول زدن؛ اما شما نمیتوانید همه مردم را در تمام طول زمان گول بزنید
2. The baby was howling all the time I was there.
[ترجمه ترگمان]بچه در تمام مدتی که آنجا بودم زوزه می کشید
[ترجمه گوگل]کودک همیشه در حال غرق شدن بود
3. The globe is rolling round all the time.
[ترجمه ترگمان]کره زمین همیشه در حال چرخش است
[ترجمه گوگل]جهان همه زمانها رول است
4. The bells jingled all the time.
[ترجمه ترگمان]ناقوس ها تمام مدت صدا می کردند
[ترجمه گوگل]تمام زنگ های زنگ زده بود
5. Accidents like this happen all the time.
[ترجمه ترگمان]همیشه حوادثی مثل این اتفاق می افته
[ترجمه گوگل]تصادفات مثل این اتفاق می افتد تمام وقت
6. He was miserable all the time and rows would start over petty things.
[ترجمه ترگمان]او در تمام این مدت درمانده و درمانده بود و همه چیز کوچک و کوچک را شروع می کرد
[ترجمه گوگل]او تمام وقت مریض بود و ردیف ها بر روی چیزهای کوچکتر شروع می شد
7. Computers are getting faster all the time.
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها در طول زمان سریع تر می شوند
[ترجمه گوگل]کامپیوترها همواره سریعتر می شوند
8. In hospital she'll be under observation all the time.
[ترجمه ترگمان]در بیمارستان همیشه تحت نظر خواهد بود
[ترجمه گوگل]در بیمارستان او همیشه تحت نظر است
9. All the time they agonized and prayed.
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت ناراحت بودند و دعا می کردند
[ترجمه گوگل]همیشه آنها را تحمل و دعا می کردند
10. The kind old man is accompanied all the time.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد همیشه همراه است
[ترجمه گوگل]مرد ثروتمند همیشه همراه است
11. She frets away all the time when he isn't at home.
[ترجمه ترگمان]هر وقت که تو خو نه نیست
[ترجمه گوگل]او همیشه زمانی که او در خانه نیست، دور می زند
12. The game is getting tenser all the time.
[ترجمه ترگمان]این بازی همیشه در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]این بازی تمام وقت تنگ است
13. I'm tired of having to pretend all the time.
[ترجمه ترگمان]از اینکه همیشه تظاهر کنم خسته شدم
[ترجمه گوگل]من از اینکه مجبور باشم تمام وقت تظاهر کنم خسته ام
14. In big cities you always hear sirens all the time.
[ترجمه ترگمان]در شهرهای بزرگ همیشه آژیرهای خطر به صدا در می آیند
[ترجمه گوگل]در شهرهای بزرگ همیشه صدای زنگ ها را می شنوید
15. We had a ghastly holiday; it rained all the time.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات وحشتناکی داشتیم؛ همیشه باران می بارید
[ترجمه گوگل]ما یک تعطیلات ناگوار داشتیم؛ تمام وقت باران می آید