کلمه جو
صفحه اصلی

self conscious


خجالتی، کمرو، زود مچل، زود آزرم، دستپاچه، خوداگاه، خود پسند، خجول

انگلیسی به فارسی

خوداگاه، خود پسند، خجالتی، خجول


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: self-consciously (adv.), self-consciousness (n.)
(1) تعریف: overly sensitive to or aware of the image one projects.
متضاد: confident, self-assured
مشابه: embarrassed, vain

- He is self-conscious about his appearance.
[ترجمه ترگمان] به ظاهر خود آگاه است
[ترجمه گوگل] او در مورد ظاهر خود آگاه است

(2) تعریف: uncomfortable in social situations.
مشابه: awkward, bashful, diffident, embarrassed, ill at ease, insecure, shrinking, shy, timid, uncomfortable, uneasy

(3) تعریف: aware or conscious of one's own thoughts, actions, character, or well-being.
مترادف: conscious
مشابه: alert, aware, sensible

• someone who is self-conscious is easily embarrassed and worried about what other people think of them.

پیشنهاد کاربران

خجالتی

نگران وضع ظاهری خود بودن

خوداگاهی

خود آگاه

معذب، کسی که خیلی نگران دیدگاه و قضاوت دیگران درباره خودشه

خجالت زده

به خود آمدن

خود کم پندار؛ خود ناقص پندار

معذّب و نگران ( از ظاهر خود یا قضاوت دیگران در مورد خود )

هوشیار

خودآگاه
خودشناس

زمانی که در رابطه با صفت یا رگه های شخصیتی صحبت می شود منظور خجالتی بودن است.

I don't know
I feel a little self - conscious

Crimes and Misdemeanors 1989🎥

● نگران قضاوت دیگران ( در مورد انسان )
● با وسواس و دقت کار شده ( در مورد اثر هنری یا نوشته )


کلمات دیگر: