کلمه جو
صفحه اصلی

furnish


معنی : تهیه کردن، مجهز کردن، مزین کردن، مبله کردن، دارای اثاثه کردن
معانی دیگر : فراهم کردن، دادن، در دسترس گذاشتن، (اتاق یا خانه یا اداره و غیره) اسباب و اثاثیه گذاشتن در، (به تسهیلات لازم) مجهز کردن، مانه کردن، کاچال کردن

انگلیسی به فارسی

مبله کردن، دارای اثاثه کردن، مجهز کردن، مزین کردن، تهیه کردن


مبله کردن، مجهز کردن، دارای اثاثه کردن، تهیه کردن، مزین کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furnishes, furnishing, furnished
مشتقات: furnished (adj.), furnisher (n.)
(1) تعریف: to equip, esp. with furniture.
مترادف: decorate
مشابه: appoint, dress, equip, prepare, ready, stock, supply

- The newlyweds are busy furnishing their new apartment.
[ترجمه کلاهدوز] عروس و داماد مشغول مبله کردن آپارتمان جدیدشان هستند
[ترجمه ارجمندي] تازه عروس و داماد مشغول چیدمان آپارتمان جدیدشان هستند.
[ترجمه ترگمان] عروس و داماد مشغول بازسازی آپارتمان جدیدشون هستند
[ترجمه گوگل] Newlyweds ها مشغول آپارتمان جدید خود هستند
- Their house is furnished with expensive antiques.
[ترجمه ترگمان] خانه آن ها پر از اشیای عتیقه است
[ترجمه گوگل] خانه آنها با عتیقه های گران قیمت تامین می شود

(2) تعریف: to supply or provide (often fol. by with).
مترادف: give, provide, supply
مشابه: accommodate, afford, endow, equip, feed, find, hand, outfit, prepare, provision, render, serve

- She furnished me with the evidence I needed.
[ترجمه کلاهدوز] وی شواهد مورد نیاز را برای من ارسال کرد ( فراهم کرد )
[ترجمه ترگمان] اون من رو با مدارکی که لازم داشتم مبله کرد
[ترجمه گوگل] او با شواهدی که مورد نیاز بود، مرا فراهم کرد

• fill a house with furniture and appliances; supply, provide; equip
when you furnish a room, you put furniture in it.
to furnish something means to provide it or supply it; a formal use.
see also furnished.

مترادف و متضاد

Synonyms: afford, bestow, deliver, dispense, endow, feed, grant, hand, hand over, offer, present, provide, supply, transfer, turn over


Antonyms: conceal, hide, secret


تهیه کردن (فعل)
get, process, supply, afford, administer, cater, provide, furnish, purvey, administrate, harness, put out

مجهز کردن (فعل)
fit, gear, tool, provide, furnish, rig, arm, equip, prepare, imp

مزین کردن (فعل)
furnish, beset, dress, emboss

مبله کردن (فعل)
furnish

دارای اثاثه کردن (فعل)
furnish

decorate, supply


Synonyms: accoutre, apparel, appoint, arm, array, clothe, endow, equip, feather a nest, fit, fit out, fix up, gear, line a nest, make habitable, outfit, provide, provision, purvey, rig, stock, store, turn out


Antonyms: leave plain, unfurnish


give, reveal information


جملات نمونه

I like to furnish my own room myself.

دوست دارم اتاقم را خودم مبله کنم.


1. we will furnish the necessary information later
اطلاعات لازم را بعدا ارائه خواهیم کرد.

2. i like to furnish my own room myself
دوست دارم اتاقم را خودم مبله کنم.

3. their love affair will furnish the village with plenty of gossip
رابطه ی عشقی آنها موجب شایعات فراوانی در دهکده خواهد شد.

4. Having bought the house, they couldn't afford to furnish it.
[ترجمه ترگمان]پس از خرید خانه نمی توانستند آن را تهیه کنند
[ترجمه گوگل]پس از خرید این خانه، آنها نمیتوانستند آن را تأمین کنند

5. We propose to furnish our own house according to our own taste.
[ترجمه ترگمان]ما پیشنهاد می کنیم که بنا بر سلیقه خودمان خانه خودمان را در اختیار ما قرار دهیم
[ترجمه گوگل]ما پیشنهاد می کنیم خانه خودمان را با توجه به سلیقه خودمان تهیه کنیم

6. Many proprietors try to furnish their hotels with antiques.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مالکان می کوشند تا هتل های خود را با عتیقه جات تجهیز کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از صاحبخانه ها سعی می کنند هتل های خود را با عتیقه بسازند

7. I'll furnish my house with furniture.
[ترجمه ترگمان]من خانه خود را با اسباب و اثاث در اختیار خواهم گذاشت
[ترجمه گوگل]من خانه ام را با مبلمان تهیه می کنم

8. I will furnish all you need.
[ترجمه ترگمان]تمام چیزی که نیاز دارید را بدست خواهم آورد
[ترجمه گوگل]من تمام آنچه را که نیاز دارید تهیه خواهم کرد

9. This scandal will furnish the town with plenty of gossip.
[ترجمه ترگمان]این رسوایی شهر را با شایعات فراوان به شهر خواهد برد
[ترجمه گوگل]این رسوایی شهر را با شایعات فراوان ارائه خواهد کرد

10. We'll furnish you with all you need.
[ترجمه ترگمان]هر چه بخواهی به تو خواهیم داد
[ترجمه گوگل]ما شما را با همه ی نیازهای شما آماده می کنیم

11. Can you furnish the committee with statements of the costs?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید این کمیته را با اظهاراتی از هزینه ها تامین کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این کمیته را با اظهارات هزینه ها تهیه کنید؟

12. They will furnish food to him.
[ترجمه ترگمان]به او غذا می دهند
[ترجمه گوگل]آنها غذا را به او عرضه می کنند

13. Is it so very unreasonable as to furnish a justification for controlling the words of the constitution?
[ترجمه ترگمان]آیا این دلیل منطقی نیست که برای کنترل کلمات قانون اساسی توجیه کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا این بسیار غیر منطقی است که توجیهی برای کنترل کلمات قانون اساسی را ارائه دهد؟

14. Gandhi refused to furnish the bail.
[ترجمه ترگمان]گاندی از تامین ضمانت امتناع کرد
[ترجمه گوگل]گاندی از ارائه وثیقه اجتناب کرد

15. The supple interplay of major themes will furnish it with the exhilarating sense of a mind meticulous but free.
[ترجمه ترگمان]اثر متقابل نرم موضوعات اصلی آن را با احساس نشاط انگیزی از ذهن، اما آزاد، مجهز می کند
[ترجمه گوگل]تعامل بی نظیر از تم های اصلی آن را با احساس هیجان انگیز از ذهن دقیق اما آزاد فراهم می کند

They furnished us with food and water.

آنان به ما خوراک و آب دادند.


We will furnish the necessary information later.

اطلاعات لازم را بعد ارائه خواهیم کرد.


Their love affair will furnish the village with plenty of gossip.

رابطه‌ی عشقی آن‌ها موجب شایعات فراوانی در دهکده خواهد شد.


The house is completely furnished.

خانه کاملاً مبله است.


a furnished flat to let

آپارتمان مبله برای اجاره


half furnished

نیمه مبله


پیشنهاد کاربران

( اطلاعات، توضیحات و. . . ) ارایه کردن، عرضه کردن

به دست دادن

تامین، برآوردن

دارای اثاثه کردن
بیشتر برا اتاق یا ساختمان بکار برده میشه

in "The Little Prince" we read:
But one requires the explorer to furnish proofs
ارائه دادن

اثاثه کردن_ چیدن وسایل خانه در منزل

● مبله کردن یا اثاث ریختن توی خونه یا اتاق
تجهیز کردن، فراهم کردن


کلمات دیگر: