1. a sensation of cold
احساس سرما
2. the sensation of hearing
حس شنوایی
3. an internal sensation
احساس نهان (درونی)
4. i experienced no sensation in my left foot
در پای چپم هیچ چیزی را حس نمی کردم.
5. his new play has created a sensation in new- york
نمایش جدید او در نیویورک غلغله به پا کرده است.
6. I had a sensation of falling, as if in a dream.
[ترجمه ترگمان]احساسی از افتادن داشتم، انگار که در رویا دیده بودم
[ترجمه گوگل]من احساس سقوط کردم، مثل اینکه در خواب بودم
7. He felt a tingling sensation down his side.
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش شدیدی در پهلویش احساس کرد
[ترجمه گوگل]او احساس سوزش در سمت او را احساس کرد
8. Floating can be a very pleasant sensation.
[ترجمه ترگمان] شناور بودن میتونه احساس خوشایندی باشه
[ترجمه گوگل]شناور می تواند احساس بسیار دلپذیر باشد
9. I had no sensation of pain whatsoever.
[ترجمه ترگمان]هیچ گونه احساس درد نداشتم
[ترجمه گوگل]هیچ احساس درد را احساس نکردم
10. He gave way to pure sensation.
[ترجمه ترگمان]احساسی ناب به او دست داد
[ترجمه گوگل]او راه را برای احساس خالص کرد
11. News of his arrest caused a sensation.
[ترجمه پرویز] خبر دستگیری او باعث جنجال شد
[ترجمه ترگمان]خبر دستگیری او باعث ایجاد احساسی شد
[ترجمه گوگل]اخبار دستگیری او موجب شد
12. I had the eerie sensation that I was not alone.
[ترجمه ترگمان]احساس عجیبی داشتم که تنها نیستم
[ترجمه گوگل]من حس حسابی داشتم که تنها نبودم
13. He had the eerie sensation of being watched.
[ترجمه ترگمان]احساس عجیبی داشت که او را تحت نظر دارند
[ترجمه گوگل]او احساس ترس و وحشت تماشا کرد
14. A sensation of burning or tingling may be experienced in the hands.
[ترجمه ترگمان]احساس سوزش و یا خارش در دست ها ممکن است تجربه شود
[ترجمه گوگل]احساس سوزش یا سوزش در دست ممکن است تجربه شود
15. When I arrived, I had the sensation that she had been expecting me.
[ترجمه ترگمان]وقتی رسیدم، احساس کردم که او منتظر من است
[ترجمه گوگل]وقتی وارد شدم احساس کردم که او منتظر من بوده است
16. The books have been a publishing sensation on both sides of the Atlantic.
[ترجمه ترگمان]این کتاب ها در هر دو طرف اقیانوس اطلس احساس انتشار داشته اند
[ترجمه گوگل]این کتاب ها در دو سوی اقیانوس اطلس یک احساس ناشر بوده است
17. The disease causes a loss of sensation in the fingers.
[ترجمه ترگمان]این بیماری موجب از دست رفتن احساس در انگشتان می شود
[ترجمه گوگل]این بیماری باعث از دست دادن احساس در انگشتان دست می شود
18. It was a strange sensation - I felt I'd been there before.
[ترجمه ترگمان]احساس عجیبی داشتم - فکر می کردم قبلا هم آنجا بوده ام
[ترجمه گوگل]احساس عجیب و غریب بود - احساس کردم که قبلا آنجا بوده ام