کلمه جو
صفحه اصلی

notwithstanding


معنی : بدون توجه، باوجود، باوجود اینکه، باوجود اینکه، مخالف، با وجود، علیرغم
معانی دیگر : به رغم، با این وجود، با همه ی این ها، به هر حال، گرچه، هرچند، گواینکه، باآنکه

انگلیسی به فارسی

باوجود اینکه، علی رغم، باوجود، بدون توجه


با وجود این،، باوجود، باوجود اینکه، بدون توجه، علیرغم، با وجود، مخالف


انگلیسی به انگلیسی

حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: in spite of; despite.
مشابه: in spite of

- Notwithstanding his parents objections; he moved out of the house that night.
[ترجمه ترگمان] با وجود مخالفت پدر و مادرش، آن شب از خانه خارج شد
[ترجمه گوگل] با وجود اعتراض والدینش؛ او شب از آنجا خارج شد
- Her fears notwithstanding, she went ahead with her decision.
[ترجمه ابی] با وجودی که می ترسید به تصمیمش همچنان پای بند بود.
[ترجمه ترگمان] با وجود این، از تصمیمش منصرف شده بود و تصمیمش را گرفته بود
[ترجمه گوگل] با وجود این ترس او با تصمیم او پیش رفت
حرف ربط ( conjunction )
• : تعریف: in spite of the fact that; although.

- They brought him along, notwithstanding he was too ill to be moved.
[ترجمه ترگمان] او را با وجود این که بیش از حد بیمار بود، همراه آورده بودند
[ترجمه گوگل] آنها او را همراهی کردند، با وجود اینکه او خیلی بیمار بود که منتقل شود
قید ( adverb )
• : تعریف: all the same; nevertheless; even so.
مشابه: after all, all the same, nevertheless

- The play drew great criticism but the performances continued notwithstanding.
[ترجمه ترگمان] نمایش انتقادات گسترده ای را به خود جلب کرد، اما با وجود آن نمایش همچنان ادامه داشت
[ترجمه گوگل] این بازی منتقدان خوبی بود اما اجرای آنها ادامه داشت

• however, nevertheless
in spite of, despite
if something is true notwithstanding something else, it is true in spite of that other thing; a formal word.

مترادف و متضاد

بدون توجه (صفت)
notwithstanding, uninterested

باوجود (قید)
notwithstanding

باوجود اینکه (قید)
notwithstanding, though

باوجود اینکه (حرف اضافه)
notwithstanding

مخالف (حرف اضافه)
against, athwart, contrary to, despite, notwithstanding

با وجود (حرف اضافه)
despite, notwithstanding, but

علیرغم (حرف اضافه)
contrary to, despite, notwithstanding

although, however


Synonyms: after all, against, at any rate, but, despite, for all that, howbeit, in any case, in any event, in spite of, nevertheless, nonetheless, on the other hand, regardless of, though, to the contrary, withal, yet


جملات نمونه

1. he flew on, notwithstanding the storm
با وجود طوفان به پرواز ادامه داد.

2. he was still unknown, notwithstanding he had lived here many years
گرچه سال ها اینجا زندگی کرده بود هنوز هم کسی او را نمی شناخت.

3. he should have been told notwithstanding
با این حال بایستی به او اطلاع داده می شد.

4. he continues his criticism, government threats notwithstanding
علی رغم تهدیدهای دولت،او به انتقاد خود ادامه می دهد.

5. He still went home, notwithstanding the midnight.
[ترجمه ترگمان]با وجود نصف شب هنوز به خانه برمی گشت
[ترجمه گوگل]با وجود نیمه شب، او همچنان به خانه میرفت

6. The marriage took place notwithstanding his objections.
[ترجمه Taravat] با وجود مخالفت های او، ازدواج صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]ازدواج با وجود مخالفت های خود به آن جا خاتمه یافت
[ترجمه گوگل]ازدواج به رغم اعتراضات وی، ازدواج صورت گرفت

7. Notwithstanding differences, there are clear similarities in all of the world's religions.
[ترجمه ترگمان]با وجود تفاوت ها، شباهت های زیادی در همه ادیان دنیا وجود دارد
[ترجمه گوگل]با وجود اختلافات، در همه ادیان جهان، شباهت های واضح وجود دارد

8. He despised William Pitt, notwithstanding the similar views they both held.
[ترجمه ترگمان]ویلیام پیت را، علی رغم دیدگاه های مشابهی که هر دو در دست داشتند، تحقیر می کرد
[ترجمه گوگل]او ویلیام پیت را، به رغم دیدگاه های مشابه که هر دو برگزار می کردند، نادیده گرفت

9. Notwithstanding some members' objections, I think we must go ahead with the plan.
[ترجمه ترگمان]با وجود برخی مخالفت های اعضا، فکر می کنم ما باید با این برنامه جلوتر برویم
[ترجمه گوگل]با وجود اعتراض برخی اعضا، من فکر می کنم ما باید این طرح را ادامه دهیم

10. Notwithstanding some major financial problems, the school has had a successful year.
[ترجمه ترگمان]با وجود برخی مشکلات مالی بزرگ، این مدرسه یک سال موفق بوده است
[ترجمه گوگل]با وجود برخی از مشکلات مالی بزرگ، مدرسه سال خوبی داشته است

11. He insisted on going to the football match, notwithstanding his doctor's advice to the contrary.
[ترجمه ترگمان]او اصرار داشت که با وجود توصیه دکتر به مسابقه فوتبال برود
[ترجمه گوگل]او بر روی رفتن به مسابقات فوتبال اصرار کرد، با وجود مشاوره دکتر خود در مقابل آن

12. Fame and fortune notwithstanding, Donna never forgot her hometown.
[ترجمه ترگمان]با وجود این، او هرگز شهر خود را فراموش نکرد
[ترجمه گوگل]با وجود شهرت و ثروت، Donna هرگز زادگاهش را فراموش نکرده است

13. They went ahead, public opposition notwithstanding.
[ترجمه ترگمان]با وجود این، آن ها با وجود مخالفت علنی مخالفت کردند
[ترجمه گوگل]آنها پیشتر با وجود مخالفت عمومی مخالفت کردند

14. The bad weather notwithstanding, the event was a great success.
[ترجمه ترگمان]با وجود هوای بد، این رویداد موفقیت بزرگی بود
[ترجمه گوگل]با وجود بدی هوا، این رویداد یک موفقیت بزرگ بود

15. Notwithstanding she is beautiful,she doesn't think it goes for much.
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه زیبا است، فکر نمی کند زیاد طول بکشد
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه زیبایی است، او فکر نمی کند که برای خیلی زیاد است

He flew on, notwithstanding the storm.

باوجود طوفان به پرواز ادامه داد.


He continues his criticism, government threats notwithstanding.

باوجود تهدیدهای دولت، او به انتقاد خود ادامه می‌دهد.


He should have been told notwithstanding.

بااین‌حال بایستی به او اطلاع داده می‌شد.


He was still unknown, notwithstanding he had lived here many years.

گرچه سال‌ها اینجا زندگی کرده بود، هنوز هم کسی او را نمی‌شناخت.


پیشنهاد کاربران

بر خلافِ

صرفنظر از

علی رغم . . .
مترادف : in spite of


کلمات دیگر: