کلمه جو
صفحه اصلی

nose dive


(به ویژه قیمت یا سود) نزول شدید یا ناگهانی، افت ناگهانی، سقوط، (هواپیما و پرنده و غیره) فرود عمودی، شیرجه، سرنگونی، افت ناگهانی کردن، نزول شدید کردن، سقوط کردن، شیرجه ناگهانی در هواپیما، تنزل ناگهانی قیمت، ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن

انگلیسی به فارسی

شیرجه ناگهانی در هواپیما، تنزل ناگهانی قیمت،ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن


شیرجه بینی، تنزل ناگهانی قیمت، شیرجه ناگهانی در هواپیما، ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sudden, steep, downward plunge of an aircraft, with the forward section pointing down.

(2) تعریف: any sudden fall or decline.
متضاد: climb
مشابه: plunge

• fast dive, rapid plunge toward earth (of an aircraft); rapid fall, sharp descent (in prices or value)
steep dive of an airplane; sharp decline in price
dive; fall; skydive; decrease drastically
if a plane does a nosedive, it flies very fast towards the ground, pointing downwards. count noun here but can also be used as a verb. e.g. suddenly, it nosedived towards the roof of a school.

جملات نمونه

1. The thermometer takes a nose dive the first day of winter.
[ترجمه علی اکبر منصوری] دماسنج در اولین روز زمستان بطرف پایین حرکت می کند. / در اولین روز زمستان درجه دماسنج افت میکند.
[ترجمه ترگمان]دماسنج در اولین روز زمستان با دماغه برخورد می کند
[ترجمه گوگل]دماسنج اولین روز زمستان شیرجه رفتن بینی است

2. Due to keen competition, his business took a nose dive.
[ترجمه علی اکبر منصوری] بخاطر رقابت شدید، کسب و کارش افت کرده/از رونق افتاده!
[ترجمه ترگمان]با توجه به رقابت شدید، تجارتش موفق شد
[ترجمه گوگل]با توجه به رقابت شدید، کسب و کار خود را در حال غرق شدن بینی بود

3. The market values are in a nose dive.
[ترجمه علی اکبر منصوری] قیمت های بازار در حال سقوطند.
[ترجمه ترگمان]مقادیر بازار در یک شیرجه بینی قرار دارند
[ترجمه گوگل]ارزش بازار در شیرجه بینی است

4. My academic record took a nose dive, my parents were very angry about this.
[ترجمه صادق ایرانشاهی] {وقتی}سوابق تحصیلی من افت کرد، والدینم از این موضوع خیلی عصبانی شدند.
[ترجمه ترگمان]سوابق تحصیلی من یک شیرجه بینی گرفته بود، والدینم خیلی از این موضوع عصبانی بودند
[ترجمه گوگل]رکورد تحصیلی من در حال غرق شدن بینی بود، پدر و مادر من در مورد این خیلی عصبانی بودند

5. The relationship took a nose dive on May 2 when U. S. commandos staged a covert raid to kill al-Qaeda chief Osama bin Laden in a Pakistani garrison town not far from Islamabad.
[ترجمه ترگمان]این رابطه در ۲ ماه مه و زمانی که ایالات متحده شروع به شیرجه زدن کرد، صورت گرفت اس کماندوها عملیات سری را برای کشتن اسامه بن لادن، رئیس القاعده، در یک شهر نظامی مستقر در پاکستان، که از اسلام آباد فاصله ندارد، انجام دادند
[ترجمه گوگل]این رابطه در 2 مه زمانی که قوماندانان U S سرکوب مخفیانه برای کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر القاعده در شهر گاردین پاکستان در نزدیکی اسلام آباد انجام داد، غواصی بینی داشتند

6. Today the stock market nose dive and dropped 25 points.
[ترجمه ترگمان]امروزه بینی بازار سهام به ۲۵ نقطه کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]امروز بازار سهام بینی و 25 امتیاز کاهش یافته است

7. But by nose dive, we mean they only saw 68% year-over-year growth during this time frame, the first month of the new year.
[ترجمه ترگمان]اما با شیرجه زدن بینی، منظورمان این است که آن ها تنها ۶۸ درصد رشد سال را در طول این بازه زمانی، ماه اول سال جدید، ببینند
[ترجمه گوگل]اما از طریق غرق شدن بینی، ما به این معنی است که تنها در طی این دوره زمانی، ماه اول سال جدید، 68٪ رشد سالانه را تجربه کردیم

8. His career took a nose dive after he was fired by the company.
[ترجمه ترگمان]شغل او بعد از اینکه توسط شرکت اخراج شد، به اوج خود رسید
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه او توسط شرکت اخراج شد، حرفه او در حال غرق شدن بینی بود

9. Why did the market take a nose dive today?
[ترجمه ترگمان]چرا این بازار امروز در حال شیرجه زدن بینی بود؟
[ترجمه گوگل]چرا بازار امروز غرق بینی شد؟

10. His pilot took off amidst a volley of gunfire but, confused by the hectic events of the moment, threw the wrong switch, sending the plane into a nose dive.
[ترجمه ترگمان]خلبان او در میان شلیک گلوله شلیک کرد، اما در اثر رویداده ای گیج کننده این لحظه، سوئیچ اشتباهی را پرتاب کرد و هواپیما را به درون یک شیرجه بینی فرستاد
[ترجمه گوگل]خلبان او در میان یک شمشیر تیراندازی بیرون رفت، اما با حوادث حیرت آور لحظه ای اشتباه گرفته شد، سوئیچ اشتباه را پرتاب کرد و هواپیما را به یک غواص بینی برد

11. Then he appeared in three films that nobody want to see, and his career took a nose dive -- no producer wants him any more.
[ترجمه ترگمان]سپس او در سه فیلم ظاهر شد که هیچ کس مایل به دیدن آن نبود و شغلش یک سقوط بینی شده بود - هیچ تولید کننده دیگری او را نمی خواهد
[ترجمه گوگل]سپس او در سه فیلم که هیچکس نمیخواهد آن را ببیند، ظاهر شد و حرفه او در حال غرق شدن بینی بود - هیچ سازنده بیشتر او را دوست ندارد

12. That would be the slowest pace since quarterly records began in 199 indicating that strong consumer spending and heavy government investments had failed to offset a nose dive in exports.
[ترجمه ترگمان]این سرعت کندترین مسیر می باشد، زیرا سوابق سه ماهه ۱۹۹ بار آغاز شده است و نشان می دهد که هزینه های قوی مصرف کنندگان و سرمایه گذاری های سنگین دولتی نتوانسته است با کاهش میزان صادرات در صادرات کمک کند
[ترجمه گوگل]این روند به آرامی آغاز خواهد شد زیرا پرونده های سه ماهه در سال 199 آغاز می شود که نشان می دهد مصرف کنندگان مصرف شدید و سرمایه گذاری های سنگین دولتی برای جبران غواصی بینی در صادرات موفق نبوده اند

13. Numerous studies have shown that a couples' satisfaction with their marriage takes a nose dive after the first child is born.
[ترجمه ترگمان]مطالعات متعددی نشان داده اند که رضایت زوج از ازدواج آن ها، پس از تولد اولین فرزند، به اوج خود می رسد
[ترجمه گوگل]مطالعات متعدد نشان داده است که رضایت زوجین ازدواج آنها پس از تولد اولین فرزند، غرق شدن بینی می شود

14. But in January, coincidentally (or not?) the same month that Apple CEO Steve Jobs announced the forthcoming tablet computer dubbed the iPad, netbook sales took a nose dive.
[ترجمه ترگمان]اما در ژانویه، تصادفا (یا نه؟ در همان ماه که استیو جابز، مدیر عامل اپل، اعلام کرد که تبلت تبلت که آی پد نامیده می شود، فروش نوت بوک باعث سقوط بینی شده است
[ترجمه گوگل]اما در ماه ژانویه، همان ماه که مدیر شرکت اپل، استیو جابز، تصادفی (یا نه؟) اعلام کرد که رایانه لوحی که اپل را به نام iPad نامگذاری کرده است، فروش نوت بوک را غرق بینی کرد

15. Stock markets have crashed in the biggest nosedive this century.
[ترجمه ترگمان]بازارهای بورس در این قرن بیش ترین سقوط را داشته اند
[ترجمه گوگل]بازار سهام در بزرگترین غم انگیز این قرن سقوط کرد

16. Oil prices took a nosedive in the crisis.
[ترجمه ترگمان]قیمت نفت در این بحران یک تنزل ناگهانی داشت
[ترجمه گوگل]قیمت نفت در این بحران ناگهانی شد

17. Her spirits took a sudden nosedive after her husband's death.
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ شوهرش روحیه اش خراب شد
[ترجمه گوگل]روح او پس از مرگ شوهرش، ناگهانی ناگهانی شد

18. His acting career took a nosedive and he turned to drink for solace.
[ترجمه ترگمان]شغل بازیگری او یک تنزل ناگهانی کرد و او برای تسلی خاطر به مشروب متوسل شد
[ترجمه گوگل]حرفه ای کار او در زمان غم انگیز بود و او تبدیل به نوشیدن برای آرامش

19. The pound took a nosedive on the foreign exchange market today.
[ترجمه ترگمان]پوند در بازار ارز خارجی سقوط کرد
[ترجمه گوگل]امروز بازار پوند در بازارهای ارز خارجی غرق شد

20. The plane roared overhead and went into a nosedive.
[ترجمه ترگمان]هواپیما از بالای سرم فریاد زد و به سمت در رفت
[ترجمه گوگل]هواپیما سر و صدا سر و صدا کرد و رفت

21. The pilot put the plane into a nosedive.
[ترجمه ترگمان]خلبان هواپیما را در یک تنزل ناگهانی قرار داد
[ترجمه گوگل]خلبان هواپیما را به یک غول پیکر تبدیل می کند

22. His career took a nosedive and he turned to drink and drugs for solace.
[ترجمه ترگمان]شغل او یک تنزل ناگهانی بود و او برای تسلی خاطر به مشروب و مواد مخدر روی آورده بود
[ترجمه گوگل]حرفه او در زمان غم انگیز و او تبدیل به نوشیدن و مواد مخدر برای آرامش

23. The plane went into a nosedive.
[ترجمه ترگمان] هواپیما از دست رفت
[ترجمه گوگل]هواپیما به عقب رفت

24. The bank yesterday revealed a 30 per cent nosedive in profits.
[ترجمه ترگمان]این بانک دیروز یک کاهش ۳۰ درصدی در سود را نشان داد
[ترجمه گوگل]این بانک روز گذشته 30 درصد سود ناشی از سود را به خود اختصاص داد

25. The economy went into a nosedive .
[ترجمه ترگمان]اقتصاد سقوط کرد
[ترجمه گوگل]اقتصاد به یک غریبه تبدیل شد

26. The dollar took a nosedive early in trading today.
[ترجمه ترگمان]دلار در اوایل تجارت تنزل کرده است
[ترجمه گوگل]دلار در اوایل روز معاملات امروز به فروش رسید

27. Prices have taken a nosedive.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها یک تنزل ناگهانی داشته است
[ترجمه گوگل]قیمت ها یک غریبه را گرفته اند

28. The plane suddenly went into a nosedive.
[ترجمه ترگمان]هواپیما ناگهان در حال سقوط بود
[ترجمه گوگل]هواپیما به طور ناگهانی به یک غول پیکر وارد شد

29. The Cfund, for that one month, took a nosedive.
[ترجمه ترگمان]The، به مدت یک ماه، تنزل ناگهانی داشت
[ترجمه گوگل]Cfund، برای آن یک ماه، غم انگیز بود

Stock prices have taken a nose dive.

بهای سهام افت زیادی کرده است.


پیشنهاد کاربران

سقوط شدیدو ناگهانی ( ارزش ارز )


کلمات دیگر: