(به ویژه در حقوق) کوچک، اندک، ناچیز، خرده، کوچک
petit
(به ویژه در حقوق) کوچک، اندک، ناچیز، خرده، کوچک
انگلیسی به فارسی
(بهویژه در حقوق) کوچک، اندک، ناچیز، خرده
(مرد) ریزه اندام، کوچک اندام
پتی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: less serious or important in law; minor.
- petit larceny
[ترجمه ترگمان] سرقت مختصر
[ترجمه گوگل] خرابکاری
[ترجمه گوگل] خرابکاری
• (french) small, little; minor (law); insignificant (law)
جملات نمونه
1. petit (or petty) larceny
دله دزدی،دزدی کوچک
2. He had a petit bourgeois mentality.
[ترجمه ترگمان]یک طرز تفکر bourgeois داشت
[ترجمه گوگل]او ذهنیت خرده بورژوایی داشت
[ترجمه گوگل]او ذهنیت خرده بورژوایی داشت
3. Within the Alliance interests of local petit bourgeoisie and industrial bourgeoisie converged.
[ترجمه ترگمان]در میان منافع اتحاد of محلی، بورژوازی و بورژوازی، گرد هم آمدند
[ترجمه گوگل]در میان منافع اتحادیه خرده بورژوازی محلی و بورژوازی صنعتی همگام شد
[ترجمه گوگل]در میان منافع اتحادیه خرده بورژوازی محلی و بورژوازی صنعتی همگام شد
4. Put in a large casserole with the pork, petits pois, beans and herbs.
[ترجمه ترگمان]خوراک گوشت خوک با گوشت خوک بریان و لوبیا و سبزی درست کن
[ترجمه گوگل]در یک کاسه بزرگ با گوشت خوک، لوبیا، لوبیا و گیاهان قرار دهید
[ترجمه گوگل]در یک کاسه بزرگ با گوشت خوک، لوبیا، لوبیا و گیاهان قرار دهید
5. He transferred the technique to his petits motets, and then to his cantatas.
[ترجمه ترگمان]این فن را به petits petits و سپس به cantatas منتقل کرد
[ترجمه گوگل]او تکنیک را به ریاضیاتش منتقل کرد و سپس به کانتاتهایش
[ترجمه گوگل]او تکنیک را به ریاضیاتش منتقل کرد و سپس به کانتاتهایش
6. Drizzle over the petits fours from a fork or a small piping bag. 7 Decorate with sweets or cherries.
[ترجمه ترگمان]چهار دست و پا روی چهار دست و پا از یک چنگال یا یک کیسه تیز و تیز ۷ Decorate با شیرینی و یا گیلاس
[ترجمه گوگل]از یک چنگال یا یک کیسه لوله کوچک کوچکتر از چهار چرک ریزتر استفاده کنید 7 با شیرینی یا گیلاس تزئین کنید
[ترجمه گوگل]از یک چنگال یا یک کیسه لوله کوچک کوچکتر از چهار چرک ریزتر استفاده کنید 7 با شیرینی یا گیلاس تزئین کنید
7. Absence seizure — also known as petit mal — involves a brief, sudden lapse of consciousness.
[ترجمه ترگمان]تسخیر غیبت - هم چنین به عنوان یک petit کوچک شناخته می شود - شامل یک لغزش ناگهانی و ناگهانی از آگاهی است
[ترجمه گوگل]تشنج ناشناخته - همچنین به عنوان petit mal شناخته می شود - شامل کوتاهی ناگهانی آگاهی است
[ترجمه گوگل]تشنج ناشناخته - همچنین به عنوان petit mal شناخته می شود - شامل کوتاهی ناگهانی آگاهی است
8. First let us look at the characteristics of petit mal epilepsy.
[ترجمه ترگمان]اول اجازه دهید نگاهی به خصوصیات یک نوع صرع داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ابتدا به ویژگی های صرع پتیمال نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]ابتدا به ویژگی های صرع پتیمال نگاه کنیم
9. Contains the notes of Petit Grain from Paraguay, Clary Sage from the Caucasus and Bourbon Geranium.
[ترجمه ترگمان]این شامل یادداشت های of از پاراگویه، Clary Sage از قفقاز و بوربونها بود
[ترجمه گوگل]حاوی یادداشت های Petit Grain از پاراگوئه، Clary Sage از قفقاز و بوربن جریمه است
[ترجمه گوگل]حاوی یادداشت های Petit Grain از پاراگوئه، Clary Sage از قفقاز و بوربن جریمه است
10. Wholesome and hearty, our Petit Banana Bread loaves are made with wholewheat flour and fresh bananas.
[ترجمه ترگمان]نان های پخته شده نان Banana ما با آرد wholewheat و موز تازه ساخته شده است
[ترجمه گوگل]کلوچه های نان پتمن Banana ما را با کلم و آرد و موز تازه مواجه می کند
[ترجمه گوگل]کلوچه های نان پتمن Banana ما را با کلم و آرد و موز تازه مواجه می کند
11. Ever more petit bourgeois, consumerist and fascistic, the tele-stupefied country has lost all awareness of culture and language.
[ترجمه ترگمان]این کشور که از راه دور است همه آگاهی ها درباره فرهنگ و زبان را از دست داده است
[ترجمه گوگل]هرگز بیشتر بورژوایی، مصرف کننده و فاشیستی، کشور تلخ، تمام آگاهی از فرهنگ و زبان را از دست داده است
[ترجمه گوگل]هرگز بیشتر بورژوایی، مصرف کننده و فاشیستی، کشور تلخ، تمام آگاهی از فرهنگ و زبان را از دست داده است
12. Petit Mouton Noir's lunch - BBQ Pork with potato.
[ترجمه ترگمان]غذای ناهار Noir Mouton پو رک با سیب زمینی
[ترجمه گوگل]ناهار پتی مونتون نویر - گوشت خوک BBQ با سیب زمینی
[ترجمه گوگل]ناهار پتی مونتون نویر - گوشت خوک BBQ با سیب زمینی
13. Making a petit point pillow is exacting work.
[ترجمه ترگمان]ساخت یک بالش کوچک، کار سختی است
[ترجمه گوگل]یک بالشتک پتین نقطه ای کار دشواری است
[ترجمه گوگل]یک بالشتک پتین نقطه ای کار دشواری است
14. She has been suffering from petit mal since childhood.
[ترجمه ترگمان]او از بچگی رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از دوران کودکی از پتی مل رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از دوران کودکی از پتی مل رنج می برد
15. Le professur s'approche du petit gar ? on et lui dit:'sois attentif en classe . "
[ترجمه ترگمان]approche s دو petit gar؟ و آن را با او همراه می کند: \"sois attentif en\" (classe attentif en)
[ترجمه گوگل]Le Professur s'approche du petit gar؟ بر روی lui dit sois attentif en classe '
[ترجمه گوگل]Le Professur s'approche du petit gar؟ بر روی lui dit sois attentif en classe '
پیشنهاد کاربران
ماه زیبارو
کلمات دیگر: