کلمه جو
صفحه اصلی

personalise

انگلیسی به فارسی

شخصی کردن، دارای شخصیت کردن، جنبه شخصی دادن به، شخصیت را مجسم کردن و نشان دادن


انگلیسی به انگلیسی

• make personal; put name on; personify, ascribe personal qualities to a person or thing (also personalize)

جملات نمونه

1. The clock has easy-to-read numbers and is personalised with the child's name and birth date.
[ترجمه ترگمان]ساعت به راحتی شماره را دارد و با نام و تاریخ تولد کودک شخصی می شود
[ترجمه گوگل]این ساعت دارای اعداد آسان برای خواندن است و با نام فرزند و تاریخ تولد شخصی شده است

2. He drove a Rolls-Royce with a personalised number plate.
[ترجمه ترگمان]رویس با شماره پلاک اتومبیل، اتومبیل رولزرویس را می راند
[ترجمه گوگل]او یک رولز رویس را با یک صفحه شخصی شخصی هدایت کرد

3. Women tend to personalise rejection more than men.
[ترجمه ترگمان]زنان بیشتر از مردان رد می کنند
[ترجمه گوگل]زنان تمایل دارند بیش از مردان را رد کنند

4. The contest has become personalised, if not bitter.
[ترجمه ترگمان]این رقابت، اگر تلخ نباشد، شخصی شده است
[ترجمه گوگل]مسابقه شخصی شده است، اگر نه تلخ

5. Personalising your car has never been cheaper.
[ترجمه ترگمان]خودروی شما هرگز ارزان تر نبوده است
[ترجمه گوگل]شخصی سازی ماشین شما هرگز ارزان تر نبوده است

6. Results are incorporated within personalised medical records which serve as clinical review forms.
[ترجمه ترگمان]نتایج در سوابق پزشکی شخصی گنجانده شده اند که به عنوان فرم های بازبینی بالینی عمل می کنند
[ترجمه گوگل]نتایج در پرونده های پزشکی شخصی شده گنجانده شده اند که به عنوان فرم های بازبینی بالینی ارائه می شوند

7. As this is a personalised service, please allow six weeks for delivery.
[ترجمه ترگمان]چون این یک خدمات شخصی است، لطفا به شش هفته برای تحویل اجازه دهید
[ترجمه گوگل]به عنوان این یک سرویس شخصی است، لطفا اجازه دهید شش هفته برای تحویل

8. Bill stepped into this personalised galaxy aged 13 and hasn't yet emerged.
[ترجمه ترگمان]بیل وارد این کهکشان شخصی شده بود که ۱۳ سال داشت و هنوز پیدایش نشده بود
[ترجمه گوگل]بیل در این کهکشان شخصی 13 ساله وارد شده و تا به حال ظهور نکرده است

9. A personalised healing programme will be devised to suit your temperament and specific needs.
[ترجمه ترگمان]برنامه درمان شخصی برای متناسب کردن خلق و خوی شما و نیازهای خاص طراحی خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک برنامه شفا شخصی به منظور خلق و خو و نیازهای خاص شما طراحی شده است

10. There is also personalised skincare analysis based on the current condition of the customer's skin.
[ترجمه ترگمان]همچنین یک آنالیز مراقبت از پوست براساس شرایط فعلی پوست مشتری وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین بر اساس وضعیت فعلی پوست مشتری، تجزیه و تحلیل پوستی شخصی صورت می گیرد

11. Taking a booking and issuing a personalised ticket now takes just one minute compared with up to 10 minutes using a manual system.
[ترجمه ترگمان]گرفتن یک بلیت رزرو و صدور یک بلیت شخصی در حال حاضر تنها یک دقیقه در مقایسه با ۱۰ دقیقه با استفاده از یک سیستم دستی طول می کشد
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن یک رزرو و صدور یک بلیط شخصی، فقط یک دقیقه در مقایسه با حداکثر 10 دقیقه با استفاده از یک سیستم کتابچه راهنمای کاربر می شود

12. A liver version of their personalised pennant is pictured above.
[ترجمه ترگمان]یک نسخه کبد از پرچم شخصی شان در بالا دیده می شود
[ترجمه گوگل]نسخه کبدی پرچم شخصی خود را در بالا نشان داده شده است

13. All the products can be personalised to the client's exact requirements.
[ترجمه ترگمان]تمام محصولات را می توان به نیازمندی های دقیق مشتری شخصی شخصی کرد
[ترجمه گوگل]تمام محصولات را می توان به شرایط دقیق مشتری متصل کرد

14. No programming knowledge is required to install and personalise .
[ترجمه ترگمان]هیچ دانش برنامه نویسی برای نصب و personalise نیاز نیست
[ترجمه گوگل]برای نصب و شخصی سازی، دانش برنامه نویسی لازم نیست


کلمات دیگر: