کلمه جو
صفحه اصلی

with reason


محقانه، به دلیل قانع کننده

انگلیسی به انگلیسی

• honestly, with justice

جملات نمونه

1. She complained, with reason, that she had been underpaid.
[ترجمه ترگمان]او با عقل و منطق شکایت می کرد که حقوق سالیانه دارد
[ترجمه گوگل]او با دلیلی شکایت کرد که او کم کم حقوق می گرفت

2. I'm willing to do anything with reason.
[ترجمه ترگمان]من حاضرم هر کاری با منطق بکنم
[ترجمه گوگل]من مایلم هر کاری را با دقت انجام دهم

3. Natalie was alarmed by the news, and with reason.
[ترجمه ترگمان]ناتالی از شنیدن خبر و دلیل خبر یکه خورد
[ترجمه گوگل]ناتالی از اخبار و دلایل ناراحت شد

4. He thinks, with reason, that I don't like him.
[ترجمه ترگمان]به دلایلی فکر می کند که من از او خوشم نمی اید
[ترجمه گوگل]او با ذهن فکر می کند که من او را دوست ندارم

5. Many of them were, with reason, frightened of the Shahs desperate attempt to find scapegoats to appease the mobs.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها به دلایلی از تلاش ناامیدانه Shahs برای یافتن سپر بلای مردم وحشت داشتند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها با ذکاوت، از تلاش های ناجوانمردانه شاه برای پیدا کردن مراجع قضایی برای خنثی کردن توده های مردم، ترسیدند

6. Perhaps with reason, Brown has regarded most legislative reform proposals as a personal attack on him.
[ترجمه ترگمان]شاید با عقل، Brown بیشتر پیشنهادها اصلاحات قانون گذاری را به عنوان یک حمله شخصی به وی در نظر گرفته باشد
[ترجمه گوگل]شاید به دلایلی، براون بیشتر پیشنهادات اصلاحات قانونگذاری را به عنوان یک حمله شخصی به او در نظر گرفته است

7. Passion must be tempered with reason.
[ترجمه ترگمان]شور و اشتیاق باید با عقل و منطق تعدیل شود
[ترجمه گوگل]شور و شوق باید با ذلت باشد

8. Both sides argued with reason, and neither would give in.
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف استدلال می کردند و نه تسلیم می شدند
[ترجمه گوگل]هر دوی این دو طرف با دلائل مخالفت کردند، و نه به این معناست

9. This is a world with reason and absurd.
[ترجمه ترگمان]این دنیایی با عقل و منطق است
[ترجمه گوگل]این دنیایی با ذهن و پوچ است

10. The key problem is that equating probabilism with reason crowds out consequential thinking.
[ترجمه ترگمان]مشکل کلیدی این است که برابر کردن probabilism با عقل و تفکر دارای تفکر مهم است
[ترجمه گوگل]مشکل کلیدی این است که معادله احتمالاتی با علت، تفکر پی در پی را از بین ببرد

11. I tried to again coax myself to sleep with reason.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم خودم را متقاعد کنم که با عقل و منطق بخوابم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم دوباره خودم را با دقت بخوابم

12. She complained, with reason ( ie rightly ), that she had been underpaid.
[ترجمه ترگمان]او با دلایلی (مثلا درست)شکایت داشت که کم تر از حد معین کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]او با دلیلی (به درستی) شکایت کرد، که او پایین دست پرداخت شده است

13. This method utilizes polarimetric scattering information of terrain with reason, can acquire good effect of classification and requires a little operation.
[ترجمه ترگمان]این روش از پراکندگی polarimetric اطلاعات زمین با عقل بهره می برد و می تواند اثر خوبی از طبقه بندی داشته باشد و نیازمند یک عملیات کوچک باشد
[ترجمه گوگل]این روش از اطلاعات پراکندگی پلاریزهی زمین با علت استفاده می کند، می تواند تاثیر خوبی از طبقه بندی داشته باشد و نیاز به عملیات کمی دارد

14. She complained, with reason, that she was underpaid.
[ترجمه ترگمان] اون شکایت می کرد، با عقل جور در میاد که اون حقوق کم داشت
[ترجمه گوگل]او با دلیلی شکایت کرد که او کم هزینه شده است

15. It is with reason to huckster.
[ترجمه ترگمان]با عقل جور در می آید
[ترجمه گوگل]این است که با دلیلی برای خرج کردن


کلمات دیگر: