کلمه جو
صفحه اصلی

cosmogony


معنی : کیهان شناسی، خلقت وپیدایش عالم وجود
معانی دیگر : (پژوهش درباره ی اصل و منشا کیهان) کیهان پژوهی

انگلیسی به فارسی

خلقت و پیدایش عالم وجود، کیهان‌شناسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: cosmogonies
مشتقات: cosmogonic (adj.), cosmogonist (n.)
• : تعریف: the study or a theory of the beginnings, structure, and evolution of the universe.

• study of the origin and development of the universe

مترادف و متضاد

کیهان شناسی (اسم)
cosmogony, cosmology

خلقت و پیدایش عالم وجود (اسم)
cosmogony

جملات نمونه

1. In the Orphic cosmogonies, Dionysos was present; thus he has a cosmological location.
[ترجمه ترگمان]در the cosmogonies، Dionysos حضور داشت و در نتیجه دارای یک مکان کیهانی است
[ترجمه گوگل]در دنیای کیهان Orphic، Dionysos حضور داشت؛ بنابراین او یک مکان کیهان شناسی دارد

2. A third feature becomes clear when we extract from the cosmogonies information which is relevant at this point.
[ترجمه ترگمان]ویژگی سوم زمانی مشخص می شود که ما از اطلاعات cosmogonies که در این نقطه مرتبط هستند استخراج می کنیم
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های سوم هنگامی که ما از اطلاعات فضایی که در این نقطه مربوطه است استخراج می کنیم، روشن می شود

3. All cosmogonies, by definition, have as their crucial feature the giving of an account of the genesis of the world.
[ترجمه ترگمان]همه cosmogonies، با تعریف، به عنوان ویژگی حیاتی خود، ارایه شرحی از پیدایش جهان را دارند
[ترجمه گوگل]همه جهان بینی ها، به تعبیری، به عنوان یکی از ویژگی های حیاتی آن، ارائه یک حساب کاربری از پیدایش جهان است

4. The specific shape the Orphic cosmogonies give the world have been delineated in this chapter.
[ترجمه ترگمان]شکل خاص the cosmogonies به جهان در این بخش مشخص شده است
[ترجمه گوگل]شکل خاصی که جهانخواران Orphic به جهان داده اند در این فصل مشخص شده است

5. The Orphic cosmogonies provide information which is helpful at this point.
[ترجمه ترگمان]The cosmogonies اطلاعاتی را ارایه می دهد که در این نقطه مفید است
[ترجمه گوگل]فضانوردان Orphic اطلاعاتی را ارائه می دهند که در این نقطه مفید است

6. The Orphic cosmogonies exhibit a concern to portray humans as well as the world in which they live.
[ترجمه ترگمان]The cosmogonies برای به تصویر کشیدن انسان ها و همچنین دنیایی که در آن زندگی می کنند، نگرانی خود را از خود نشان می دهد
[ترجمه گوگل]Cosmogonies Orphic نگرانی برای نشان دادن انسان و جهان که در آن زندگی می کنند

7. We have already noticed that a chief motif of the Orphic cosmogonies is their portrayal of the development of new life.
[ترجمه ترگمان]ما قبلا متوجه شده ایم که نقش اصلی و نگار of cosmogonies، نمایش آن ها از توسعه زندگی جدید است
[ترجمه گوگل]ما قبلا متوجه شده ایم که نقاشی اصلی فضانوردان کوهنوردی، تصویر آنها از توسعه زندگی جدید است

8. This statement Aristotle found in poems called Orphic is in accordance with a motif found in the Orphic cosmogonies.
[ترجمه ترگمان]این بیانیه که ارسطو در شعر به نام Orphic یافت، مطابق با موتیف های یافت شده در the cosmogonies است
[ترجمه گوگل]این بیانیه ارسطو در اشعار Orphic یافت شده است مطابق با یک مضمون موجود در Cosmogonies Orphic

9. This paper analyzes its cosmogony from three aspects:cosmological outspread and vitalism; cosmological cycle and time; God as body and conflagration.
[ترجمه ترگمان]این مقاله cosmogony را از سه جنبه مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد: cosmological و vitalism؛ چرخه کیهانی و زمان؛ خدا به عنوان جسم و حریق
[ترجمه گوگل]این مقاله آن را از سه جنبه کیهان شناسی گسترش یافته و حیات گرایی آن را تجزیه می کند؛ چرخه کیهان شناسی و زمان؛ خداوند به عنوان بدن و آتش سوزی

10. The theory of Cosmogony in Han Dynasty can be divided into two kinds: the physical principle and the spiritual one, according to its attribute.
[ترجمه ترگمان]تئوری of در سلسله هان را می توان به دو نوع تقسیم کرد: اصل فیزیکی و ویژگی معنوی
[ترجمه گوگل]تئوری نسبیت در سلسله هان می تواند به دو نوع اصل فیزیکی و روحانی تقسیم شود، با توجه به ویژگی آن

11. We have evolved a new cosmogony of literature, Boris and I.
[ترجمه ترگمان]ما در حال توسعه یک cosmogony جدید در زمینه ادبیات، بوریس و من، تکامل یافته ایم
[ترجمه گوگل]ما یک کیهان شناسی جدید از ادبیات، بوریس و من تکامل یافته است

12. A useful approach is to begin by comparing Epicurean cosmogony.
[ترجمه ترگمان]یک روش مفید شروع با مقایسه cosmogony اپیکوری بی پروا است
[ترجمه گوگل]یک روش بسیار مفید است برای شروع با مقایسه کیهان شناسی عیاش

13. His latest proposal flies in the face of conventional cosmogony.
[ترجمه ترگمان]آخرین پیشنهاد او در مواجهه با cosmogony متعارف مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]آخرین پیشنهاد او در برابر کیهانی متداول پرواز می کند

14. The concept of "return" is emphasized equally in both the Heng xian and the Lao Zi, which allows us to easily notice the basic pattern of creation and return included in ancient Chinese cosmogony .
[ترجمه ترگمان]مفهوم \"بازگشت\" نیز به همان اندازه در both xian و the Lao مورد تاکید قرار گرفته است، که به ما این امکان را می دهد تا به آسانی به الگوی اصلی ایجاد و بازگشت در cosmogony باستانی چین توجه کنیم
[ترجمه گوگل]مفهوم 'بازگشت' به طور مساوی در هانگ سین و لائو زی قابل تأیید است، که به ما اجازه می دهد به آسانی متوجه الگوی اولیه ایجاد و بازگشت در کیهانگی باستان چینی می شویم

پیشنهاد کاربران

کیهان شناسی غلطه معنی درست کیهان زایی هستش

cosmogony ( فلسفه )
واژه مصوب: کیهان زایش
تعریف: نظریه ای در باب نحوة پیدایش و بسط کیهان


کلمات دیگر: