کلمه جو
صفحه اصلی

cross country


(از میان دشت و صحرا و راه های فرعی و نه از طریق شاهراه) از راه فرعی، (ورزش های دو و میدانی) دو صحرایی، صحرایی، سراسری، در سرتاسر کشور (یا ناحیه)، خارج از جاده وشارع اصلی، در فضاهای بازدهات، درسرتاسرمزرعه، ورزش های میدانی وصحرایی

انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: directed or moving over rough ground rather than on a smooth path, track, or road.

- a cross-country march
[ترجمه ترگمان] یه راه عبور از کشور
[ترجمه گوگل] یک راهپیمایی در سراسر کشور

(2) تعریف: from one end of a country to the other.

- cross-country travel
[ترجمه ترگمان] سفره ای برون مرزی
[ترجمه گوگل] سفرهای متقابل کشور

(3) تعریف: of skiing, over fields or through woods rather than downhill.
اسم ( noun )
• : تعریف: a cross-country sport, esp. running.

• if you go somewhere cross-country, you use paths or less important routes, rather than main roads.
cross-country is the sport of running across open countryside.

جملات نمونه

1. cross-country skiing
اسکی صحرایی

2. a cross-country flight
پرواز سراسری (با هواپیما)

3. he walked cross-country to school
او میان بر (از میان دشت و صحرا) به مدرسه رفت.

4. a 10 kilometer cross-country race
مسابقه ی دو صحرایی ده کیلومتری

5. The good cross country horse must think forwards at all times.
[ترجمه ترگمان]اسب دهاتی خوب باید همیشه به جلو و جلو فکر کند
[ترجمه گوگل]اسب خوب کشور باید هر زمان به فکر فرو می رود

6. But Krich and Mei also drive cross country twice and the report from the heartland is moving.
[ترجمه ترگمان]اما Krich و Mei نیز دو بار از کشور عبور می کنند و گزارش از سرزمین مرکزی در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]اما کریچ و می همچنین دو بار دوچرخه سواری را رانندگی می کنند و گزارش از مرکز اصلی در حال حرکت است

7. Cross country treks are tailored to suit individual ability.
[ترجمه ترگمان]treks های کراس کانتری متناسب با توانایی فرد هستند
[ترجمه گوگل]کشورهایی که به سرزمین های سرزمینی متصل می شوند به تناسب توانایی های فردی طراحی شده اند

8. But one mile cross country is a big challenge for many of these youngsters.
[ترجمه ترگمان]اما یک مایل از کشور یک چالش بزرگ برای بسیاری از این جوانان است
[ترجمه گوگل]اما یک مسافت یک طرفه برای بسیاری از این جوانان یک چالش بزرگ است

9. Oxford City Women's cross country team has struck gold.
[ترجمه ترگمان]تیم فوتبال زنان شهر آکسفورد مدال طلا گرفته است
[ترجمه گوگل]تیم آکسفورد سیتی تیم ملی صلیب زرد است

10. You gotta stay active. I was in track, cross country and basketball in high school, but once I started college, the running and basketball began to slowly fade away.
[ترجمه ترگمان] تو باید فعال بمونی من در track و بسکتبال و بسکتبال در دبیرستان بودم، اما وقتی دانشگاه را شروع کردم، بسکتبال و بسکتبال شروع به محو شدن کردند
[ترجمه گوگل]شما باید فعال بمانید

11. A cross country and track athlete, Cassey encourages teens looking for an outlet to seek activities such as sports teams as a means of finding acceptance.
[ترجمه ترگمان]A یک ورزش کار دو طرفه و ورزش کار حرفه ای نوجوانان را تشویق می کند تا به دنبال راهی برای یافتن فعالیت هایی مانند تیم های ورزشی به عنوان ابزاری برای کسب پذیرش باشند
[ترجمه گوگل]کاسسی، یک کشور متقابل و مسیریاب، را تشویق می کند که نوجوانان به دنبال یک خروجی برای جستجوی فعالیت هایی مانند تیم های ورزشی به عنوان ابزار دستیابی به پذیرش

12. Nordic skiing includes cross country racing, ski jumping and the Nordic Combines.
[ترجمه ترگمان]اسکی شمالی شامل مسابقات اسب دوانی، پرش با اسکی و the اسکاندیناوی است
[ترجمه گوگل]اسکی در نوردیک شامل مسابقات مسابقه ای، اسکی پریدن و ترکیبات نوردیک است

13. "I went with cross country skiing because I like that endorphin rush and it's fun being out in the woods and it's fun being on the slopes," Halsted said.
[ترجمه ترگمان]هال هال گفت: \" من با اسکی کراس کانتری همراه شدم، چون من این هجوم اندورفین را دوست دارم و لذت بردن از آن در جنگل و لذت بردن از آن در سراشیبی است \"
[ترجمه گوگل]هالستد گفت: "من با اسکی روی زمین رفتم چون دوست دارم آن اندورفین عجله داشته باشد و لذت بردن از آن در جنگل است و لذت بردن از آن در دامنه ها است "

14. I was in track, cross country and basketball in high school, but once I started college, the running and basketball began to slowly fade away.
[ترجمه ترگمان]من در track و بسکتبال و بسکتبال در دبیرستان بودم، اما وقتی دانشگاه را شروع کردم، بسکتبال و بسکتبال شروع به محو شدن کردند
[ترجمه گوگل]من در مسیر بودم، کشور متقابل و بسکتبال در دبیرستان بود، اما هنگامی که من کالج را آغاز کردم، بسکتبال و بسکتبال شروع به آرام شدن کردند

15. Cycling, water running, cross country skiing and using an elliptical trainer burn decent amounts of calories without the pounding of running.
[ترجمه ترگمان]دوچرخه سواری، آب دویدن، اسکی کراس کانتری و استفاده از مربی بیضوی، مقدار مناسب کالری را بدون سرعت دویدن، به آتش می کشد
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری، در حال اجرا در آب، اسکی روی زمین و استفاده از یک مربی بیضوی، مقادیر قابل توجهی از کالری را بدون تکان دادن درایو سوختن

پیشنهاد کاربران

صحرانوردی

بین کشوری - میان کشوری

حومه شهر
سراسری

دور میدان یا از راه فرعی

دو صحرایی

cross - country ( ورزش )
واژه مصوب: ماهورنوردی
تعریف: 1. یکی از مسابقات دوچرخه سواری کوهستان که در مسیرهای متنوع کوهستانی و جنگلی، که عوارضی طبیعی مانند گل ولای و صخره و نهر دارند، انجام می شود 2. یکی از انواع مسابقات موتورسواری برون جاده که با موتورهای مخصوص و در مسیرهای متنوع طبیعی انجام می شود


کلمات دیگر: