کلمه جو
صفحه اصلی

mediated

انگلیسی به فارسی

واسطه، وساطت کردن، میانجی گری کردن، در میان واقع شدن، پا بمیان گذاردن


پیشنهاد کاربران

میانجی گری کردن

با واسطه، واسطه مند

هنگامی با effect بیاید به معنی "افزایش اثر " است

واسطه، دخیل بودن، ربط دهنده بودن

واسطه ای


کلمات دیگر: