1. There may be marked nervous excitement and prostration.
[ترجمه ترگمان]شاید هیجان عصبی و سستی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است هیجان و هیجان عصبی مشخص شود
2. The amount of nervous excitement, and consequent prostration, exhaustion, and disorder they cause is fearful.
[ترجمه ترگمان]میزان هیجان عصبی و خستگی ناشی از خستگی و هرج و مرج موجب ترس و وحشت آن ها می شود
[ترجمه گوگل]مقدار هیجان عصبی، و بی حوصلگی، خستگی و اختلال ناشی از آن، ترس است
3. Prostration comes in spells, unlike Arsenicum where it is continuous.
[ترجمه ترگمان]Prostration به شکل افسون ها در می آید، بر خلاف arsenicum که پیاپی است
[ترجمه گوگل]بر خلاف ارسنیکوم که در آن پیوسته است، پیش گویی می آید در جادوها
4. After her initial prostration, Constanze proved remarkably resilient, and began to demonstrate her innate capacity for organization.
[ترجمه ترگمان]پس از prostration اولیه او، کنستانتسه بسیار انعطاف پذیر شد، و شروع به نشان دادن ظرفیت ذاتی خود برای سازمان کرد
[ترجمه گوگل]پس از محاصره اولی خود، کنستانس به طور قابل توجهی انعطاف پذیری را نشان داد و شروع به نشان دادن ظرفیت ذاتی خود برای سازمان داد
5. Arise from the depression and prostration in which circumstances have kept you - Rise to a new life!
[ترجمه ترگمان]از افسردگی و سستی که در آن شرایط شما را نگه می دارد - به یک زندگی جدید برسید!
[ترجمه گوگل]از افسردگی و استبداد ناشی می شود که در آن شرایط شما را حفظ کرده است - به یک زندگی جدید برسید!
6. Heat exhaustion ( or heat prostration ) : Response of the Body to excessive heat.
[ترجمه ترگمان]گرمازدگی (یا ضعف گرما): واکنش بدن به گرمای بیش از حد
[ترجمه گوگل]خستگی گرما (یا خستگی گرمایی) پاسخ بدن به گرمای بیش از حد
7. There was a general prostration of business after the war.
[ترجمه ترگمان]بعد از جنگ کلی کار و کاسبی راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]پس از جنگ، بازرگانی عمومی صورت گرفت
8. The commander's prostration demoralized his men.
[ترجمه ترگمان]درماندگی فرمانده افراد خود را از دست داد
[ترجمه گوگل]دزدان فرمانده مردمان خود را دمیده ساخت
9. Ceremonial prostration is part of Muslim prayer.
[ترجمه ترگمان]سستی ceremonial بخشی از نماز اسلام است
[ترجمه گوگل]مراسم تشییع جنازه بخشی از نماز مسلمانان است
10. The small property all has slight of nervous prostration disease.
[ترجمه ترگمان]این املاک کوچک همگی دارای ضعف اعصاب خرد شده هستند
[ترجمه گوگل]اموال کوچک همه ی بیماری های استروژن عصبی دارند
11. Meanwhile, it has an outstanding effect for nervous prostration, cardiovascular diseases, masculine sexual dysfunction and gynecopathy .
[ترجمه ترگمان]در عین حال، تاثیر قابل توجهی برای سستی عصبی، بیماری های قلبی عروقی، بدکاری جنسی مردانه و gynecopathy دارد
[ترجمه گوگل]در عین حال، آن را تا به اثرات برجسته برای پروستات عصبی، بیماری های قلبی عروقی، اختلال جنسی مردان و gynecopathy است
12. Two of the runners collapsed in a state of prostration.
[ترجمه ترگمان]دو نفر از دوندگان در حالت خستگی فرو رفتند
[ترجمه گوگل]دو نفر از دونده ها در حالت غرق شدن سقوط کردند
13. Influenza is characterized by fever, myalgia, headache, pharyngitis, cough and prostration.
[ترجمه ترگمان]بیماری Influenza تب، سردرد، سردرد، سرفه، سرفه و سستی است
[ترجمه گوگل]آنفلوانزا با تب، قوزک پا، سردرد، فارنژیت، سرفه و پروستات مشخص می شود
14. The sickness is characterized by sudden onset, coughing, dyspnea, fever, prostration, and rapid recovery.
[ترجمه ترگمان]بیماری با هجوم ناگهانی، سرفه، سرفه، تب، سستی، و بهبود سریع مشخص می شود
[ترجمه گوگل]بیماری ناشی از شروع ناگهانی، سرفه، گلودرد، تب، سستی و بهبود سریع است