سفره، میز دم دستی، میز کناری، میز پادیواری
sideboards
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• sideburns, patches of facial hair located directly in front of the ears (british)
جملات نمونه
1. the sideboards of a wagon
تخته های دیوار واگن
2. I lined the bottles up on the sideboard.
[ترجمه ترگمان]بطری ها را روی میز ردیف کردم
[ترجمه گوگل]من بطری را روی صندوق قرار دادم
[ترجمه گوگل]من بطری را روی صندوق قرار دادم
3. We keep the silver in this sideboard.
[ترجمه ترگمان]نقره رو توی این میز نگه می داریم
[ترجمه گوگل]ما نقره را در این میز کار نگه داریم
[ترجمه گوگل]ما نقره را در این میز کار نگه داریم
4. Castle went to the sideboard and poured himself a whisky.
[ترجمه ترگمان]کستل به طرف گنجه رفت و یک ویسکی برای خودش ریخت
[ترجمه گوگل]قلعه به سمت میز کار رفت و خودش را یک ویسکی ریخت
[ترجمه گوگل]قلعه به سمت میز کار رفت و خودش را یک ویسکی ریخت
5. Even dessert was dispensable, although a choice of liqueurs was on the sideboard.
[ترجمه ترگمان]حتی دسر هم dispensable بود، هر چند که یک گیلاس مشروب روی میز بود
[ترجمه گوگل]حتی دسر بی اهمیت بود، اگرچه انتخاب لیکورها روی میز بود
[ترجمه گوگل]حتی دسر بی اهمیت بود، اگرچه انتخاب لیکورها روی میز بود
6. She dodged to the sideboard and picked up a decanter by the neck, spilling sherry on to the floor.
[ترجمه ترگمان]به طرف بوفه رفت و یک تنگ را روی گردن گرفت و روی زمین ریخت
[ترجمه گوگل]او به صندوق عقب رفت و یک گردنبند را بر گردن گذاشت و روی سرش ریخت
[ترجمه گوگل]او به صندوق عقب رفت و یک گردنبند را بر گردن گذاشت و روی سرش ریخت
7. Werner placed the attache case beside the chair then poured himself a stiff Scotch from the crystal decanter on the sideboard.
[ترجمه ترگمان]وارنر صندوق را کنار صندلی گذاشت و یک اسکاچ خشک اسکاچ از روی پاتختی پر کرد
[ترجمه گوگل]ورنر مورد attache را در کنار صندلی گذاشت و سپس خود را یک چاقوی سفت از کریستال کوره در صندوق جمع کرد
[ترجمه گوگل]ورنر مورد attache را در کنار صندلی گذاشت و سپس خود را یک چاقوی سفت از کریستال کوره در صندوق جمع کرد
8. None of the other guests had stirred, judging by the untouched food in the covered dishes on the sideboard.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از مهمان های دیگر تکان نخورده بودند، با توجه به غذاهای دست نخورده روی میز پاتختی
[ترجمه گوگل]هیچ یک از مهمانان دیگر، با توجه به غذای دست نخورده در ظروف پلاستیکی در صندوق، از هم جدا شده اند
[ترجمه گوگل]هیچ یک از مهمانان دیگر، با توجه به غذای دست نخورده در ظروف پلاستیکی در صندوق، از هم جدا شده اند
9. The sunlight struck the silver-plated candlesticks on the sideboard and sent stilettos of light flashing through the room.
[ترجمه ترگمان]نور خورشید به شمعدان های نقره روی میز افتاد و دو دشنه به درون اتاق ریخت
[ترجمه گوگل]نور خورشید، شمعدانهای نقره ای را روی میز کار گذاشت و دودکش های نور را از طریق اتاق فرستاد
[ترجمه گوگل]نور خورشید، شمعدانهای نقره ای را روی میز کار گذاشت و دودکش های نور را از طریق اتاق فرستاد
10. As he spoke, the sideboard barring the entrance toppled over in a heap of shattered crockery and wood.
[ترجمه ترگمان]همان طور که حرف می زد، میز کناری که جلوی در ورودی قرار گرفته بود، روی توده ای از ظروف سفالی شکسته و چوبی واژگون شد
[ترجمه گوگل]همانطور که او گفت، میز صندلی که مانع از ورود آن به یک سطل زباله و چوب می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که او گفت، میز صندلی که مانع از ورود آن به یک سطل زباله و چوب می شود
11. Noses trawl along the formica sideboards hoovering up powder.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که یک مشت پودر و پودر جارو را پر کرده
[ترجمه گوگل]بینی های تریلر در امتداد صندلی های فنجانی که پودر نگهداری می شوند
[ترجمه گوگل]بینی های تریلر در امتداد صندلی های فنجانی که پودر نگهداری می شوند
12. The carving knife is in the sideboard drawer.
[ترجمه ترگمان]چاقوی حکاکی شده توی کشوی میز است
[ترجمه گوگل]چاقوی حکاکی در صندوق عقبی قرار دارد
[ترجمه گوگل]چاقوی حکاکی در صندوق عقبی قرار دارد
13. The room was sparsely furnished with an ancient sideboard, a small kitchen-dresser, a table and two chairs.
[ترجمه ترگمان]اتاق یک گنجه دیواری قدیمی بود، یک میز کوچک آشپزخانه، یک میز و دو صندلی
[ترجمه گوگل]اتاق با صندوقی باستانی، آشپزخانه کوچک، میز و دو صندلی، به آرامی مبله شده بود
[ترجمه گوگل]اتاق با صندوقی باستانی، آشپزخانه کوچک، میز و دو صندلی، به آرامی مبله شده بود
14. Myles blew out the lamp and placed it on the sideboard.
[ترجمه ترگمان]مایلز چراغ را خاموش کرد و آن را روی میز کناری گذاشت
[ترجمه گوگل]میلز لامپ را لرزاند و آن را روی صندوق قرار داد
[ترجمه گوگل]میلز لامپ را لرزاند و آن را روی صندوق قرار داد
پیشنهاد کاربران
خط ریش
کلمات دیگر: