کلمه جو
صفحه اصلی

bellboy


معنی : پیشخدمت، پادو مهمانخانه
معانی دیگر : رجوع شود به: bellhop

انگلیسی به فارسی

پادو مهمانخانه، پیشخدمت


بلبل، پیشخدمت، پادو مهمانخانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a man or boy employed by a hotel to carry luggage, food, or drink to the guest rooms, run errands, and page guests.

• bellhop, one who runs errands for hotel guests
a bellboy is a man or boy who works in a hotel, carrying bags or bringing things to the guests' rooms.

مترادف و متضاد

پیشخدمت (اسم)
servant, bellboy, waiter, office boy, pursuivant, caddie, caddy

پادو مهمانخانه (اسم)
bellboy

جملات نمونه

1. the bellboy rooms the guests at the hotel
پیشخدمت مهمانان هتل را به اتاقشان راهنمایی می کند.

2. The bell-boy led us to our rooms.
[ترجمه ترگمان]پسر به اتاق ما راهنمایی کرد
[ترجمه گوگل]زنگ پسر ما را به اتاق ما هدایت کرد

3. I'll have the bellboy take up your bags.
[ترجمه ترگمان]به سرایدار بگو کیسه تو را ببرد
[ترجمه گوگل]من زنگ میزنم کیسه رو بگیرم

4. Some say Idi is briefly a bellboy at the Imperial Hotel in Kampala, bright buttons shining.
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که آیدی آمین مدت کوتاهی در هتل امپریال در کامپالا، با دکمه های روشن می درخشید
[ترجمه گوگل]بعضی ها می گویند ایادی به طور خلاصه یک کاراکتر در هتل امپریال در کامپالا، دکمه های روشن است

5. Behind them a bellboy walked in, a pile of newspapers under his arm.
[ترجمه ترگمان]پشت سر آن ها یک پادو وارد شد و انبوهی از روزنامه ها را زیر بغل گرفت
[ترجمه گوگل]پشت سر آنها یک سلسله جبهه وارد شده بود، شماری از روزنامه ها زیر دست او

6. Their suitcases had been seized by the hall porter and an ageing bell-boy, both avid for Kent cigarettes.
[ترجمه ترگمان]چمدان آن ها توسط دربان و یک پسربچه پیر که هر دو عاشق سیگار کنت بود گرفته بودند
[ترجمه گوگل]چمدان آنها توسط حیاط سالن و زنگ پسر پیری گرفته شده بود، که هر دو برای سیگارهای کنت مشتاق بودند

7. So because I'm a bellboy, I have to go to baghdad?
[ترجمه ترگمان]پس چون من یک پادو هستم، باید به بغداد بروم؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، چون من یک کارمند صنفی هستم، باید به بغداد بروم؟

8. The bellboy will show you to your room sir.
[ترجمه ترگمان]مستخدم مهمانخانه شما را به اتاق شما نشان خواهد داد
[ترجمه گوگل]زنگار شما را به اتاق شما آقا نشان می دهد

9. Here are your keys. The bellboy will take your luggage upstairs.
[ترجمه ترگمان] اینم کلید هاتون پیشخدمت چمدان شما را به طبقه بالا می برد
[ترجمه گوگل]کلید های شما اینجا هستند کلاهبردار، لباسی خود را به طبقه بالا می برد

10. B: Yes, here's your key. bellboy will take you to your room.
[ترجمه ترگمان]ب - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - پادو شما را به اتاق شما می برد
[ترجمه گوگل]بله، در اینجا کلید شماست کلاهبردار شما را به اتاق شما می برد

11. I will send a bellboy at once.
[ترجمه ترگمان]فورا یک پادو خواهم فرستاد
[ترجمه گوگل]من زنگ میزنم یک بار

12. A guest has just checked in, and the Bellboy is escorting the Guest to his room.
[ترجمه ترگمان]یک مهمان به تازگی وارد اتاق شده و خانواده bellboy مهمان دار را به اتاقش همراهی می کند
[ترجمه گوگل]یک مهمان به تازگی ثبت نام کرده است و Bellboy به مهمان خود به اتاق خود هدایت می کند

13. Please prepare my bill and send a bellboy to collect my luggage.
[ترجمه ترگمان]لطفا bill را آماده کنید و یک bellboy برای جمع آوری my بفرستید
[ترجمه گوگل]لطفا لایحه من را تهیه کنید و یک نفر را برای دریافت کالاهای خود بفرستم

14. The bellboy will lead you to your room, Mrs. Zhou.
[ترجمه ترگمان]هتل شما را به اتاق شما راهنمایی خواهد کرد، خانم zhou
[ترجمه گوگل]خانم ژو، شما را به اتاق شما هدایت می کند

15. Do you want me to get you a bellboy?
[ترجمه ترگمان]میخوای برات یه پادو بیارم؟
[ترجمه گوگل]آیا شما می خواهید من به شما یک bellboy را دریافت کنم؟

پیشنهاد کاربران

کسی که در هتل چمدان ها را حمل میکند

به معنی چمدان بر در هتل

جابه جا کننده چمدان در هتل

چمدان بر هتل

bellboy ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: مهمانبَر
تعریف: شخصی که مهمانان را به اتاق هایشان هدایت می‏کند و حمل چمدان ها و انتقال پیام های آنها را بر ‏عهده دارد


کلمات دیگر: