1. a frightening scene that curdles the blood
منظره ی ترسناکی که خون انسان را منجمد می کند
2. The fishermen said the company's seismic survey was frightening away fish.
[ترجمه ترگمان]ماهیگیران اظهار داشتند که بررسی لرزه نگاری شرکت، ماهی را به وحشت انداخته است
[ترجمه گوگل]ماهیگیران گفتند که بررسی لرزه ای این شرکت ماهی ها را ترسانده است
3. The situation was getting quite frightening.
[ترجمه ترگمان]اوضاع کام لا ترسناک شده بود
[ترجمه گوگل]وضعیت کاملا ترسناک بود
4. It was a very frightening experience and they were very courageous.
[ترجمه ترگمان]تجربه ای بسیار ترسناک بود و آن ها بسیار شجاع بودند
[ترجمه گوگل]این یک تجربه بسیار ترسناک بود و بسیار شجاعانه بود
5. Failure is never quite so frightening as regret.
[ترجمه ترگمان]شکست هرگز به اندازه پشیمانی وحشتناک نیست
[ترجمه گوگل]شکست هرگز کاملا به اندازه ترسناک به عنوان پشیمانی نیست
6. Don't stand so near the edge! You're frightening me.
[ترجمه ترگمان]این قدر نزدیک لبه نباش! تو منو میترسونی
[ترجمه گوگل]خیلی نزدیک لبه ایستاده نباشید! تو مرا ترسویدی
7. I had a frightening encounter with a poisonous snake.
[ترجمه ترگمان]با یک مار سمی مواجه شدم
[ترجمه گوگل]یک برخورد ترسناک با یک مار سمی داشتم
8. The intensity of the hurricane was frightening.
[ترجمه ترگمان]شدت طوفان وحشتناک بود
[ترجمه گوگل]شدت طوفان ترسناک بود
9. The speed of the car was frightening.
[ترجمه ترگمان]سرعت ماشین ترسناک بود
[ترجمه گوگل]سرعت ماشین ترسناک بود
10. Frightening cruelties were inflicted on child factory workers well into the 19th century.
[ترجمه ترگمان]cruelties Frightening به کارگران کارخانه بچه در قرن ۱۹ تبدیل شد
[ترجمه گوگل]ظلم و ستم به کارگران کارخانه کودکان به قرن نوزدهم وارد شد
11. Going into hospital can be very frightening for a child.
[ترجمه زهرا] رفتن به بیمارستان برای بچه خیلی ترسناک است
[ترجمه ترگمان]رفتن به بیمارستان می تواند برای یک کودک بسیار ترسناک باشد
[ترجمه گوگل]رفتن به بیمارستان می تواند برای یک کودک بسیار ترسناک باشد
12. The high level of crime is frightening away tourists.
[ترجمه ترگمان]سطح بالای جرم گردشگران را می ترساند
[ترجمه گوگل]سطح بالای جرایم گردشگران را تهدید می کند
13. The jet zoomed low over the houses, frightening everyone.
[ترجمه ترگمان]هواپیما از فراز خانه ها پایین می آمد و همه را می ترساند
[ترجمه گوگل]جت به پایین خانه ها زل زده بود، همه را هراس می داد
14. It was all very frightening to a small boy.
[ترجمه ترگمان]برای یک پسر کوچک همه چیز وحشتناک بود
[ترجمه گوگل]این خیلی به یک پسر کوچک ترسناک بود
15. It's frightening to think it could happen again.
[ترجمه آیلا] ترساندن دیگران برای آنها بیان کن، بدان
[ترجمه ترگمان]ترسناک است که فکر کنیم دوباره اتفاق خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]ترسناک است که تصور شود دوباره می تواند اتفاق بیفتد