1. a police commissioner
رئیس شهربانی
2. The commissioner has issued a warrant for her arrest.
[ترجمه ترگمان]کمیسر حکم بازداشت او را صادر کرده است
[ترجمه گوگل]کمیسیونر یک حکم را برای دستگیری او صادر کرده است
3. He lauded the work of the UN High Commissioner for Refugees.
[ترجمه ترگمان]او از کار کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل برای پناهندگان قدردانی کرد
[ترجمه گوگل]او از کار کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل ستایش کرد
4. The London police force is headed by a commissioner.
[ترجمه ترگمان]نیروی پلیس لندن توسط کمیسر رهبری می شود
[ترجمه گوگل]نیروی پلیس لندن توسط یک کمیسیون اداره می شود
5. The commissioner presented his credentials to the State Department.
[ترجمه چکامه] فرماندار اعتبارنامه خود را به وزارت امور خارجه تقدیم کرد
[ترجمه ترگمان]کلانتر اعتبارنامه خود را به وزارت امور خارجه تقدیم کرد
[ترجمه گوگل]کمیسیونر اعتبارنامه خود را به وزارت امور خارجه ارائه کرد
6. He was appointed United Nation High Commissioner for refugees.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کمیسر عالی سازمان ملل برای پناهندگان منصوب شد
[ترجمه گوگل]او به کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان منصوب شد
7. He accepted last year to become the UN Commissioner in Namibia.
[ترجمه ترگمان]او سال گذشته را پذیرفت تا به کمیسر سازمان ملل در نامیبیا تبدیل شود
[ترجمه گوگل]او سال گذشته به عنوان عضو کمیساریای سازمان ملل در نامیبیا پذیرفته شد
8. Commissioner Foster is responsible for literature and arts.
[ترجمه ترگمان]کمیسر فاستر مسئول ادبیات و هنر است
[ترجمه گوگل]کمیسر فاستر مسئول ادبیات و هنر است
9. The Commissioner has absolutely unrestricted access to all the files.
[ترجمه ترگمان]کمیساریا دسترسی نامحدود به همه پرونده ها دارد
[ترجمه گوگل]این کمیسر کاملا دسترسی نامحدود به تمام فایل ها دارد
10. Commissioner Rhodes was unavailable for comment.
[ترجمه ترگمان]کمیسر Rhodes برای اظهار نظر در دسترس نبود
[ترجمه گوگل]کمیسیونر رودز برای نظری در دسترس نبود
11. This is a message from your Commissioner of Highways and Highway Travel.
[ترجمه ترگمان]این پیامی از طرف کمیسر بزرگراه ها و بزرگراه سفر است
[ترجمه گوگل]این یک پیام از کمیساریای بزرگراه ها و بزرگراه هاست
12. Nolan Bushnell, founder of Atari, will serve as commissioner of the new league.
[ترجمه ترگمان] نولان Bushnell \"، موسس شرکت\" Atari \"به عنوان رئیس انجمن جدید خدمت میکنه\"
[ترجمه گوگل]نولان بوشنل، بنیانگذار آتاری، به عنوان کمیساریای لیگ جدید خدمت خواهد کرد
13. In January 1864 he was appointed commissioner for the settlement of boundary disputes between the states of Baroda and Jamnagar.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۶۴ او به عنوان کمیسر حل اختلافات مرزی بین ایالات of و Jamnagar منصوب شد
[ترجمه گوگل]در ژانویه سال 1864، او به عنوان عضو کمیسیون برای حل اختلافات مرزی میان ایالت های بارودا و جمنگر منصوب شد
14. The assistant commissioner reported troubles with the farmers, but much more with the labourers.
[ترجمه ترگمان]دستیار کمیسر مشکلات با کشاورزان را گزارش داد، اما بیشتر با کارگران کار می کرد
[ترجمه گوگل]دستیار کمیسر مشکلات را با کشاورزان، اما بیشتر با کارگران گزارش
15. Banks and other opponents warn that the commissioner might have to severely ration some medical services to stay within the budget.
[ترجمه ترگمان]بانک ها و دیگر مخالفان هشدار می دهند که کمیسر ممکن است مجبور باشد به شدت برخی از خدمات پزشکی را برای ماندن در بودجه مورد سهمیه بندی قرار دهد
[ترجمه گوگل]بانک ها و مخالفان دیگر هشدار می دهند که کمیسیون ممکن است مجبور باشد به شدت برخی از خدمات پزشکی را در اختیار داشته باشد تا در بودجه باقی بماند