• lie, relay a falsehood, not tell the truth
tell a lie
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. I supposed it wrong to tell a lie.
[ترجمه ترگمان]من اشتباه کردم که دروغ بگم
[ترجمه گوگل]من به اشتباه دروغ گفتم
[ترجمه گوگل]من به اشتباه دروغ گفتم
2. She scorned to tell a lie.
[ترجمه ترگمان]از دروغ گفتن به دروغ خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او فریب دروغ گفت
[ترجمه گوگل]او فریب دروغ گفت
3. It was £2 no, tell a lie, £3
[ترجمه ترگمان]این مبلغ ۲ پوند بود، یک دروغ گفته شد، ۳ پوند
[ترجمه گوگل]این 2 پوند نبود، دروغ است، 3 پوند
[ترجمه گوگل]این 2 پوند نبود، دروغ است، 3 پوند
4. We first met in 198 no, I tell a lie, it was 198
[ترجمه ترگمان]اولین باری که با هم ملاقات کردیم، نه، من دروغ گفتم،
[ترجمه گوگل]ما در سال 1981 ملاقات کردیم، من دروغ می گویم، 198 ساله بود
[ترجمه گوگل]ما در سال 1981 ملاقات کردیم، من دروغ می گویم، 198 ساله بود
5. She wouldn't scruple to tell a lie if she thought it would be useful.
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کرد این کار به دردم خواهد خورد، ناراحت نمی شد
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کرد که مفید باشد، نمی تواند دروغ بگوید
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کرد که مفید باشد، نمی تواند دروغ بگوید
6. She did not think Matilda was meaning to tell a lie.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کرد که مات یلدا دروغ بگوید
[ترجمه گوگل]او فکر نکرد که ماتیلدا به معنای دروغ گفتن است
[ترجمه گوگل]او فکر نکرد که ماتیلدا به معنای دروغ گفتن است
7. We can not tell a lie, so we confessed we were getting way too many.
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم دروغ بگیم پس اعتراف کردیم که داریم زیاده روی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم دروغ بگوئیم، بنابراین اعتراف کردیم که خیلی زیاد شده ایم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم دروغ بگوئیم، بنابراین اعتراف کردیم که خیلی زیاد شده ایم
8. He who permits himself to tell a lie once, finds it easier to do it a second time. Thomas Jefferson
[ترجمه ترگمان]او که به خودش اجازه می دهد یک بار دروغ بگوید، این کار را برای بار دوم آسان تر می کند توماس جفرسون
[ترجمه گوگل]کسی که خود را مجبور می کند یک بار دروغ بگوید، آن را دو بار دیگر انجام می دهد توماس جفرسون
[ترجمه گوگل]کسی که خود را مجبور می کند یک بار دروغ بگوید، آن را دو بار دیگر انجام می دهد توماس جفرسون
9. No, I tell a lie.
[ترجمه ترگمان] نه، دروغ میگم
[ترجمه گوگل]نه دروغ می گویم
[ترجمه گوگل]نه دروغ می گویم
10. It offends against my principles to tell a lie, even for my own advantage.
[ترجمه ترگمان]این کار خلاف اصول اخلاقی من است که دروغ بگویم، حتی به نفع خودم
[ترجمه گوگل]برای من دروغ می گویم، حتی برای منافع خودم
[ترجمه گوگل]برای من دروغ می گویم، حتی برای منافع خودم
11. He scorns to tell a lie.
[ترجمه ترگمان] میخواد دروغ بگه
[ترجمه گوگل]او دروغ می گوید
[ترجمه گوگل]او دروغ می گوید
12. My mother and dad taught me never to tell a lie.
[ترجمه ترگمان] مادرم و بابام بهم یاد دادن که دروغ نگم
[ترجمه گوگل]مادرم و پدرم هرگز به من دروغ گفتند
[ترجمه گوگل]مادرم و پدرم هرگز به من دروغ گفتند
13. I told him not to tell a lie.
[ترجمه ترگمان]بهش گفتم که دروغ نمیگه
[ترجمه گوگل]من به او گفتم دروغ نمی گویم
[ترجمه گوگل]من به او گفتم دروغ نمی گویم
14. The brain takes longer to tell a lie than to tell the truth.
[ترجمه ترگمان]مغز بیشتر طول می کشد تا دروغ بگوید تا حقیقت را بگوید
[ترجمه گوگل]مغز طول می کشد تا دروغ بگوید تا حقیقت را بگوید
[ترجمه گوگل]مغز طول می کشد تا دروغ بگوید تا حقیقت را بگوید
پیشنهاد کاربران
اشتباه گفتن ( I was wrong )
کلمات دیگر: