کلمه جو
صفحه اصلی

piss


معنی : شاش، شاشیدن
معانی دیگر : پیشاب، بول، گمیز، ادرار، چامین، (کمی زننده - urinate بجاتر است) شاشیدن، پیشاب کردن، گمیز کردن، ادرار کردن، (آبگونه) دفع کردن، بیرون دادن

انگلیسی به فارسی

شاش، شاشیدن


انگلیسی به انگلیسی

• urine, pee, liquid excrement (slang)
urinate, pee (slang); anger, irritate (slang)
to piss means to urinate; an informal or rude word which some people find offensive.
if someone has a piss, they urinate; an informal or rude word which some people find offensive.
piss is urine; an informal or rude word which some people find offensive.
see also pissed.
if it is pissing down, it is raining hard; an informal or rude expression which some people find offensive.
if someone tells a person to piss off, they are telling the person to go away; a rude and offensive expression which you should avoid using.
if someone is pissed off with something or someone, they feel bored and irritated by them; an informal or rude expression which some people find offensive.

مترادف و متضاد

شاش (اسم)
piss, urine

شاشیدن (فعل)
micturate, urinate, piss

جملات نمونه

1. piss off!
گمشو!

2. piss about (or around)
(خودمانی - زننده) وقت تلف کردن،ولگردی کردن

3. piss off
(خودمانی - زننده) 1- دلخور کردن،عصبانی کردن 2- رفتن،گور خود را گم کردن

4. piss oneself
(انگلیس - خودمانی - زننده) از خنده بی اختیار شدن

5. to piss blood
خون شاش کردن

6. take the piss out of
(انگلیس - خودمانی - زننده) مسخره کردن،(کسی را) دست انداختن

7. to take (or have) a piss
شاش کردن

8. to piss and moan about sth.
[ترجمه ترگمان]برای ادرار کردن و ناله در مورد sth
[ترجمه گوگل]به شانه و زاری در مورد sth

9. The old man has got enough to piss away from now until the day he dies.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد تا روزی که بمیره به اندازه کافی پول داره که از اینجا بره
[ترجمه گوگل]پیرمرد تا به روزی که می میرد، به اندازه ی کافی از حال خود رنج می برد

10. Why don't you just piss off and leave me alone?
[ترجمه ترگمان]چرا تو فقط عصبانی نمیشی و منو تنها بذاری؟
[ترجمه گوگل]چرا تو فقط شلاق نمی زنی و من را ترک می کنی؟

11. Now piss off and leave me alone!
[ترجمه ترگمان]حالا برو گمشو و تنه ام بذار
[ترجمه گوگل]حالا سعی کن و من را تنها بگذار

12. On more glass, he will piss off.
[ترجمه ترگمان] با یه لیوان دیگه، اون عصبانی میشه
[ترجمه گوگل]در شیشه بیشتر، او شلاق زدن

13. I need to have a piss.
[ترجمه ترگمان] من باید بشاشم
[ترجمه گوگل]من نیاز به یک شاش دارم

14. He won't piss on you.
[ترجمه ترگمان]اون تو رو عصبانی نمی کنه
[ترجمه گوگل]او بر شما نخواهد زد

15. I need a piss.
[ترجمه به تو چه] من باید جیش کنم
[ترجمه ترگمان] من بشاشم
[ترجمه گوگل]من نیاز به یک شاش

16. He's having a piss.
[ترجمه به تو چه] داره جیش میکنه
[ترجمه ترگمان]اون شاش داره
[ترجمه گوگل]او شستشو دارد

to take (or have) a piss

شاش کردن


The child pissed all over the rug.

بچه روی همه‌ی قالیچه شاشید.


to piss blood

خون شاش کردن


Laughing in class pisses this teacher off.

این معلم از خنده در کلاس خیلی بدش می‌آید.


piss off!

گم شو!


اصطلاحات

piss about (or around)

(عامیانه - زننده) وقت تلف کردن، ولگردی کردن


piss off

(عامیانه - زننده) 1- دلخور کردن، عصبانی کردن 2- رفتن، گور خود را گم کردن


piss oneself

(انگلیس - عامیانه - زننده) از خنده بی‌اختیار شدن


piss-take

(انگلیس - عامیانه - زننده) مسخره‌بازی، (کسی را) دست انداختن


piss-up

(انگلیس - عامیانه - زننده) مشروب‌خوری به حد افراط


take the piss out of

(انگلیس - عامیانه - زننده) مسخره کردن، (کسی را) دست انداختن


پیشنهاد کاربران

شاش

piss بصورت صفت در محاوره به معنای بد افتضاح بیهوده هم می اید.
It's a piss poor effort
It's a piss excuse


Piss sth away حدر دادن یا از دست دادن یک فرصت

piss down ( محاوره : باران باریدن )

یعنی خیس کردن شلوار یا ریختن دستشویی .

Piss : شاش
Pissing : شاشیدن

چُریدن ( از چُر لری )
شاشیدن
جیشیدن
بولیدن ( از بول عربی )

گُمیزیدن.

جیش کردن، شاشیدن، ادرار کردن
یا اینکه جیشیدن تو شلوار و شورت


کلمات دیگر: