کلمه جو
صفحه اصلی

councillor


معنی : رایزن، عضو انجمن، عضو شورا، مستشار، کنکاشگر
معانی دیگر : مشاور

انگلیسی به فارسی

رایزن، کنکاشگر، عضو شورا، عضو انجمن، مشاور، مستشار


عضو شورا، مشاور، رایزن، عضو انجمن، مستشار، کنکاشگر


انگلیسی به انگلیسی

• member of a council, member of a committee
a councillor is a member of a council.

مترادف و متضاد

رایزن (اسم)
adviser, consultant, counselor, advisor, councilor, councillor

عضو انجمن (اسم)
councilor, councillor, assemblyman

عضو شورا (اسم)
councilor, councillor, regent

مستشار (اسم)
counselor, councilor, councillor, counsellor

کنکاشگر (اسم)
councilor, councillor

جملات نمونه

1. She questioned his integrity as a councillor.
[ترجمه ترگمان]او صداقت خود را به عنوان مشاور مورد سوال قرار داد
[ترجمه گوگل]او یکپارچگی خود را به عنوان یک عضو شورا مورد سوال قرار داد

2. Councillor Scott has clocked up more than 25 years on the borough council.
[ترجمه نعمتی] شواری اسکات بیش از ۲۵ سال با حضور در شورای محله برگزار شد
[ترجمه ترگمان]Scott، یکی از اعضای شورا، بیش از ۲۵ سال است که این شورا را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]شورای اسکات بیش از 25 سال در شورای شهر فعالیت داشته است

3. Her induction as councillor took place in the town hall.
[ترجمه ترگمان]induction به عنوان مشاور در سالن شهرداری قرار گرفت
[ترجمه گوگل]القا شدن او به عنوان مشاور در سالن محل برگزار شد

4. Councillor has been invited here today to award the school prizes to our successful boys and girls.
[ترجمه ترگمان]امروز از اعضای شورا برای اعطای جوایز مدرسه به پسران و پسران موفق خود دعوت شده است
[ترجمه گوگل]امروزه از امروز به عنوان عضو شورای شهر دعوت شده است که جوایز مدرسه را برای پسران و دختران موفق ما جایزه کند

5. The Prime Minister called Councillor Marshall "a crank".
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر \"مارشال\" را \"دیوانه\" نامید
[ترجمه گوگل]نخست وزیر به عنوان مأمور شورا مارشال 'یک میلر' نامگذاری کرد

6. Write to your local councillor to complain.
[ترجمه ترگمان]برای شکایت از مشاور محلی خود نامه بنویسید
[ترجمه گوگل]برای شکایت به شورای محلی خود بنویسید

7. In a solemn voice, the councillor announced the names of the winners to the crowd.
[ترجمه ترگمان]مشاور با صدای جدی اسامی برندگان را به جمعیت اعلام کرد
[ترجمه گوگل]یک صدای رسمی، شورای اسلامی نامهای برندگان را به جمعیت اعلام کرد

8. Talk to your local councillor about the problem.
[ترجمه ترگمان]با مشاور محلی خود در مورد این مشکل صحبت کنید
[ترجمه گوگل]با مشکل شورای شهر خود صحبت کنید

9. Cley's closest acquaintance was Councillor Deems.
[ترجمه ترگمان]دوست صمیمی Cley، Councillor deems بود
[ترجمه گوگل]نزدیکترین آشنایی کیی، عضو شورا بود

10. For councillor Gerald Furtado, a veteran campaigner for the lorry ban, it's just one of the trouble-spots.
[ترجمه ترگمان]برای یکی از اعضای شورا، جرالد Furtado، یک مبارز کهنه کار برای ممنوعیت کامیون، تنها یکی از نقاط دردسر است
[ترجمه گوگل]جرالد فورتادو، یکی از اعضای جانباز برای ممنوعیت کامیون، عضو این شورا است که فقط یکی از نقاط ضعف است

11. New chairman, Tory councillor Keith Bland admitted that the council had made mistakes.
[ترجمه ترگمان]رئیس جدید، مشاور محافظه کار، کیث Bland پذیرفت که این شورا اشتباهاتی را مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]رئیس جدید، کیت بلاند، عضو شورای توری، اذعان کرد که شورا اشتباه کرده است

12. Sad loss: Betty Stone, a former county councillor and leading Whitby charity worker, has died.
[ترجمه ترگمان]زیان تلخ: بتی استون، مشاور سابق استان و leading مددکار اجتماعی، مرده است
[ترجمه گوگل]از دست دادن ناراحت بتی سنگ، یک عضو شورای سابق و کارمند خیریه پیشرو ویتبی، درگذشت

13. A councillor has no right to require an officer of the council to compile information for him.
[ترجمه چکامه] یک عضو انجمن شورا حق ندارد تا از یک مقام رسمی شورا تقاضای جمع آوری اطلاعات داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک مشاور حق ندارد که به یک افسر از شورا برای گردآوری اطلاعات برای او نیاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک عضو شورا حق ندارد که یک افسر شورا بخواهد اطلاعاتی را برای او جمع آوری کند

14. A leading councillor is concerned about the way the Government is handing out community care cash.
[ترجمه ترگمان]یک مشاور پیشتاز در مورد نحوه توزیع پول نقد جامعه نگران است
[ترجمه گوگل]یکی از مشاوران پیشرو در مورد نحوه پرداخت پول نقد دولت به جامعه، نگران است

پیشنهاد کاربران

یک عضو انتخاب شده شورا
Is an elected member of council


کلمات دیگر: