1. There they were, merrily describing their 16-hour working days while simultaneously claiming to be happily married.
[ترجمه ترگمان]در آنجا آن ها با خوشحالی روزه ای کاری ۱۶ ساعته خود را توصیف کردند، در حالی که به طور همزمان ادعا می کردند که با خوشحالی ازدواج کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها در آنجا بودند، به طور شایسته توصیف 16 ساعت کاری خود را در حالی که همزمان ادعا می کردند که با خوشحالی ازدواج کنند
2. The fire soon began to burn merrily.
[ترجمه ترگمان]آتش به زودی شروع به سوختن کرد
[ترجمه گوگل]به زودی شروع به سوختن آتش شد
3. Meanwhile, the company is merrily pushing ahead with its plans.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، شرکت با اشتیاق تمام برنامه های خود را ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]در همین حال، این شرکت به شدت با برنامه های خود پیش می رود
4. A fire was burning merrily in the grate.
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش در بخاری دیواری زبانه می کشید
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در رخت آویزان شد
5. The car was spinning merrily along .
[ترجمه ترگمان]اتومبیل با نشاط تمام می چرخید
[ترجمه گوگل]ماشین چرخیدگی به آرامی همراه است
6. The factory has been merrily pumping chemical waste into the river for the past ten years.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در طی ده سال گذشته با خوشحالی زباله های شیمیایی را به درون رودخانه تزریق کرده است
[ترجمه گوگل]این کارخانه به مدت ده سال گذشته به طور شگفت انگیز پمپاژ زباله های شیمیایی در رودخانه بوده است
7. She carried on merrily, not realizing the offence she was causing.
[ترجمه ترگمان]او شادمانه ادامه داد، بدون آن که متوجه اهانت او شود
[ترجمه گوگل]او به آرامی روی صحنه رفت و متوجه جنجالی شد که باعث شد
8. One could hear them singing and dancing merrily out in the street.
[ترجمه ترگمان]کسی صدای آواز آن ها را می شنید و شادمانه در خیابان می رقصیدند
[ترجمه گوگل]آنها می توانستند آواز خواندن و رقص را در خیابان شاد کنند
9. The clock ticked merrily in the corner.
[ترجمه ترگمان]صدای تیک تاک ساعت در گوشه اتاق به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]ساعت در محوطه جریمه شد
10. Chris threw back his head and laughed merrily.
[ترجمه ترگمان]کریس توف سرش را عقب برد و با خوشحالی خندید
[ترجمه گوگل]کریس سرش را انداخت و خوشحال خندید
11. The picnickers disported themselves merrily on the beach.
[ترجمه ترگمان]The شادمانه روی ساحل می نشستند
[ترجمه گوگل]Picnickers خود را خوشحال در ساحل
12. The ferry cut merrily through the water.
[ترجمه ترگمان]کشتی با شادمانی از میان آب گذشت
[ترجمه گوگل]کشتی به طرز شگفت انگیزی از طریق آب قطع شده است
13. They crossed merrily over the bridge into Marin, to which Anastasia and her friends had recently moved.
[ترجمه ترگمان]آن ها با خوشحالی از پل عبور کردند و به خانم مارین رسیدند، که آلن بای و دوستانش اخیرا حرکت کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها به سرعت از پل عبور کردند تا مارین، که آناستازیا و دوستانش به تازگی نقل مکان کرده بودند
14. Consumerism, the modern goldmine and pipeline, roll merrily along.
[ترجمه ترگمان]معدن طلای امروزی، این معدن و لوله لوله، با نشاط تمام به راه خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]مصرف گرایی، طلا و جواهر مدرن و خط لوله، به راحتی در کنار هم قرار می گیرند
15. His eyes twinkled merrily, seeming to send out light and warmth.
[ترجمه ترگمان]چشمانش شادمانه برق می زد، گویی می خواست روشنایی و گرما را بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]چشمهاش به آرامی درخشید، به نظر میرسید نور و گرما را بفرستد