کلمه جو
صفحه اصلی

trivially


بطور ناقابل، عوامانه

انگلیسی به فارسی

بی اهمیت


انگلیسی به انگلیسی

• in an insignificant manner, unimportantly

جملات نمونه

1. Instead of a trivially few form elements, as any ultra-thin client might offer, XUL provides a full set of widgets typical of a more complex piece of client software.
[ترجمه ترگمان]به جای تعداد کمی از عناصر به عنوان یک مشتری بسیار نازک، XUL مجموعه کاملی از widgets را ارایه می دهد که یک نمونه پیچیده تر از یک نرم افزار مشتری است
[ترجمه گوگل]به جای یک عنصر به طور قطعی چند عنصر، به عنوان هر مشتری فوق العاده نازک ممکن است ارائه، XUL مجموعه ای کامل از ویدجت های معمولی از قطعه پیچیده تر از نرم افزار مشتری فراهم می کند

2. It will be trivially easy to reskin and adapt the user interface to accommodate devices with all kinds of unique form factors.
[ترجمه ترگمان]انتقال و تطبیق رابط کاربر برای تجهیز وسایل با انواع عوامل منحصر به فرد به طور جزیی آسان خواهد بود
[ترجمه گوگل]این امر به راحتی قابل تنظیم و انطباق رابط کاربر برای سازگاری با دستگاه های با انواع مختلف عوامل فرم منحصر به فرد است

3. Rewriting the function using dictionaries is trivially easy, as Listing 7 demonstrates.
[ترجمه ترگمان]Rewriting کردن تابع با استفاده از فرهنگ لغت خیلی آسان است، همانطور که لیست ۷ نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بازنویسی تابع با استفاده از لغت نامه ها به طور قابل توجهی آسان است، همانطور که لیست 7 نشان می دهد

4. Every normal operator is trivially subnormal.
[ترجمه ترگمان]هر عملگر معمولی به طور جزیی subnormal می شود
[ترجمه گوگل]هر اپراتور معمولی بی نظیر غیر طبیعی است

5. The reason I think it doesn't follow trivially is because, remember, I said we're dealing with interactionist dualism.
[ترجمه ترگمان]دلیل اینکه من فکر می کنم به طور جزیی پیروی نمی کند این است که، به خاطر داشته باشید، من گفتم که ما با دوگانگی interactionist سر و کار داریم
[ترجمه گوگل]دلیل این که من فکر می کنم این به طور پیوسته پیروی نمی کند این است که، به یاد داشته باشید، من گفتم که ما در مورد دوگانگی متقابل است

6. We have just trivially pulled a lot of useful information from the page.
[ترجمه ترگمان]ما فقط اطلاعات مفید زیادی را از صفحه وارد کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما فقط به طرز بی اهمیت زیادی اطلاعات مفید از صفحه را کشف کردیم

7. The main processing is trivially simple -- just multiplying the speed and the time.
[ترجمه ترگمان]پردازش اصلی بسیار ساده است - - فقط سرعت و زمان را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]پردازش اصلی ساده و ساده است - فقط سرعت و زمان را چند برابر می کند

8. We can prove trivially that this theorem is false.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم ثابت کنیم که این قضیه دروغ است
[ترجمه گوگل]ما می توانیم به طور قطعی ثابت کنیم که این قضیه نادرست است

9. It is trivially true that components may be composed of other components, but the way in which they are composed may differ.
[ترجمه ترگمان]بسیار صادق است که اجزای ممکن است از اجزای دیگر تشکیل شده باشند، اما روشی که آن ها تشکیل می شوند ممکن است متفاوت باشند
[ترجمه گوگل]به طور قطعی درست است که اجزاء ممکن است از اجزای دیگر تشکیل شده باشند، اما نحوه تشکیل آنها ممکن است متفاوت باشد

10. MapReduce is, in retrospect, obvious to anyone who remembers from their 001-equivalent programming class that purely functional programs have no side effects and are thus trivially parallelizable.
[ترجمه ترگمان]mapreduce با نگاهی به گذشته برای هر کسی که از طبقه programming ۰۰۱ به خاطر می آورد، واضح است که برنامه های کاملا کارکردی هیچ اثرات جانبی ندارند و در نتیجه بصورت جزیی غیرقابل پذیرش هستند
[ترجمه گوگل]MapReduce، در گذشته نگاه، واضح است به هر کسی که از کلاس برنامهنویسی معادل 001 خود یاد می کند که برنامه های صرفا کاربردی هیچ عوارض جانبی ندارند و به همین ترتیب به طور سه بعدی قابل تشخیص هستند

11. No tools or frameworks are available (yet) that allow you to implement this approach trivially,(Sentence dictionary) but a little extra up-front work provides the aforementioned benefits.
[ترجمه ترگمان]هیچ ابزار یا چارچوب موجود نیست (با این حال)که به شما اجازه می دهد که این روش را بصورت جزیی، (فرهنگ لغت جملات)اجرا کنید، اما یک کار کوچک اضافی منافع فوق الذکر را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]هیچ ابزار یا چارچوب در دسترس نیست (هنوز) که به شما این امکان را می دهد که این رویکرد را به طرز بی نظیری (فرهنگ لغت حکم) بکار ببرید، اما کار اضافی پیش رو، منافع فوق را فراهم می کند

12. More generally, Chomsky suggests that the law of effect when applied to humans is either trivially true, trivially or uninterestingly true, or scientifically robust and obviously false.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی چامسکی پیشنهاد می کند که قانون تاثیر در زمانی که برای انسان ها اعمال می شود یا به طور جزیی صادق است، به طور منظم صادق است، یا به طور علمی مقاوم است و مشخصا اشتباه است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، چامسکی معتقد است که قانون اثر هنگامی که به انسان اعمال می شود، به طور کلی درست است، به طور بی اهمیت یا غیرقابل باور درست است، یا از لحاظ علمی قوی و آشکارا دروغ است

13. These are stupid questions, because once you understand what they're asking, the answer is just built in. It follows trivially.
[ترجمه ترگمان]این سوالات احمقانه هستند، زیرا زمانی که شما درک می کنید که چه می پرسند، پاسخ تنها در اینجا ساخته شده است این بخش به طور جزیی از آن پیروی می کند
[ترجمه گوگل]این ها پرسش های احمقانه هستند، زیرا زمانی که شما متوجه شدید که آنها چه می خواهند، پاسخ فقط ساخته شده است این به طور بی اهمیت پیگیری می شود

14. So, the arbitrarily chosen length of 256 for the binary string allows for 64 nesting levels, which can be trivially expanded.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، طول انتخابی دل خواه ۲۵۶ برای رشته دودویی، ۶۴ سطح تخم گذاری را مجاز می کند که می تواند به طور جزیی گسترش یابد
[ترجمه گوگل]بنابراین، طول دلخواه انتخاب شده 256 برای رشته باینری اجازه می دهد برای 64 سطح لانه، که می تواند به طور سه بعدی گسترش یافته است

15. Often, at least in the first passes of optimization, a surprising proportion of the calls to the top method are totally unnecessary and can be trivially eliminated.
[ترجمه ترگمان]اغلب، حداقل در اولین مرحله بهینه سازی، نسبت شگفت انگیز تماس ها به روش برتر کاملا غیرضروری است و می تواند به طور جزیی حذف شود
[ترجمه گوگل]اغلب، حداقل در اولین گذار بهینه سازی، نسبت شگفت انگیز فراخوانی به روش بالا کاملا غیر ضروری است و می تواند به طرز بی نظیر حذف شود

پیشنهاد کاربران

به طور بدیهی

پیش پا افتاده، بدیهی


کلمات دیگر: