چارراه
crossroads
چارراه
انگلیسی به فارسی
تقاطع ها
انگلیسی به انگلیسی
• junction, place where two roads intersect, intersection
a crossroads is a place where two roads meet and cross each other.
if you say that someone or something is at a crossroads, you mean that they have reached a point in their development where they must decide what to do next.
a crossroads is a place where two roads meet and cross each other.
if you say that someone or something is at a crossroads, you mean that they have reached a point in their development where they must decide what to do next.
جملات نمونه
1. at a crossroads
در مرحله ای حساس،در نقطه ی عطف،سر دو راهی
2. london is one of the crossroads of world commerce
لندن یکی از کانون های بازرگانی جهانی است.
3. take a right at the crossroads
در تقاطع جاده ها به سمت راست بپیچ.
4. ali found himself at a strange crossroads because he had to choose between love and duty
علی خود را بر سر دو راهی عجیبی یافت چون می بایستی میان عشق و وظیفه یکی را انتخاب می کرد.
5. a few bus lines connect at the crossroads
در این چهار راه چند خط اتوبوس با هم تلاقی دارند.
6. parking or even stopping is fobidden at crossroads
سرچهارراه ها پارک کردن و حتی توقف کردن قدغن است.
7. The two vans collided at the crossroads.
[ترجمه حمید سرفرازیان] دو دستگاه ون سر چهار راه به هم برخورد کردند.
[ترجمه ترگمان]دوتا ون که به تقاطع نزدیک شده بودند به هم برخورد کردند[ترجمه گوگل]دو وانت در تقاطع برخورد کردند
8. Turn left at the next crossroads.
[ترجمه ترگمان] سر چهارراه بعدی بپیچ به چپ
[ترجمه گوگل]در تقاطع بعدی چپ را باز کن
[ترجمه گوگل]در تقاطع بعدی چپ را باز کن
9. The car conked out at the crossroads.
[ترجمه حمید سرفرازیان] اتوموبیل سر چهار راه از کار افتاد.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل در چهار راه به هم می خورد[ترجمه گوگل]ماشین بر روی تقاطع مسدود شده است
10. She turned back towards the crossroads.
[ترجمه ترگمان]به جاده چهار راه برگشت
[ترجمه گوگل]او به سمت تقاطع برگشت
[ترجمه گوگل]او به سمت تقاطع برگشت
11. Turn left at the crossroads into Clay Lane.
[ترجمه ترگمان]در تقاطع به جاده کلی لین بروید
[ترجمه گوگل]در کراس جاده به سمت Clay Lane بیاورید
[ترجمه گوگل]در کراس جاده به سمت Clay Lane بیاورید
12. He has reached a career crossroads .
[ترجمه ترگمان]اون به یه تقاطع شغلی رسیده
[ترجمه گوگل]او به تقاطع شغلی رسیده است
[ترجمه گوگل]او به تقاطع شغلی رسیده است
13. At the next crossroads(Sentence dictionary), turn right.
[ترجمه ترگمان]در تقاطع بعدی (فرهنگ لغت)، به سمت راست بروید
[ترجمه گوگل]در تقاطع بعدی (فرهنگ لغت حکم)، به نوبه خود به راست بروید
[ترجمه گوگل]در تقاطع بعدی (فرهنگ لغت حکم)، به نوبه خود به راست بروید
14. Take a right turn at the crossroads.
[ترجمه ترگمان]سر تقاطع بپیچ سمت راست
[ترجمه گوگل]در صلیب رو به سمت راست حرکت کنید
[ترجمه گوگل]در صلیب رو به سمت راست حرکت کنید
15. The traffic policeman took his stand at the crossroads.
[ترجمه ترگمان]پلیس راهنمایی و رانندگی در تقاطع شرکت کرد
[ترجمه گوگل]پلیس راهنمایی و رانندگی ایستاده در کنار ایستاده است
[ترجمه گوگل]پلیس راهنمایی و رانندگی ایستاده در کنار ایستاده است
16. We came to a crossroads.
[ترجمه ترگمان] سر تقاطع اومدیم
[ترجمه گوگل]ما به تقاطع آمدیم
[ترجمه گوگل]ما به تقاطع آمدیم
پیشنهاد کاربران
چهارراه
تقاطع، دو راهی
معمولا به صورت جمع نوشته می شود ولی فعل آن مفرد است و به معنی دوراهی است.
A crossroads in your live
دوراهی در زندگیت
A crossroads in your live
دوراهی در زندگیت
کلمات دیگر: