تجسم، تجسم فکری، تصور
visualisation
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• imagining, picturing in the mind, envisaging, forming of mental images
جملات نمونه
1. It supports visualisation of three-dimensional data sets for applications such as satellite and medical imaging, molecular modelling, and image compositing.
[ترجمه ترگمان]این ترکیب از visualisation مجموعه داده سه بعدی برای کاربردهایی مانند تصویربرداری ماهواره ای و پزشکی، مدل سازی مولکولی و ترکیب تصویر پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]این پشتیبانی از تجسم مجموعه داده های سه بعدی برای برنامه های کاربردی مانند ماهواره و تصویربرداری پزشکی، مدل سازی مولکولی و ترکیب تصویر است
[ترجمه گوگل]این پشتیبانی از تجسم مجموعه داده های سه بعدی برای برنامه های کاربردی مانند ماهواره و تصویربرداری پزشکی، مدل سازی مولکولی و ترکیب تصویر است
2. Cronenberg maintains that a literal visualisation would have cost US$400 million and been banned in every country in the world.
[ترجمه ترگمان]Cronenberg مدعی است که یک visualisation به معنای واقعی ۴۰۰ میلیون دلار هزینه خواهد داشت و در همه کشورهای جهان ممنوع اعلام شده است
[ترجمه گوگل]کروننبرگ معتقد است که تجسم واژگان به هزینه 400 میلیون دلار هزینه خواهد داشت و در هر کشوری در جهان ممنوع است
[ترجمه گوگل]کروننبرگ معتقد است که تجسم واژگان به هزینه 400 میلیون دلار هزینه خواهد داشت و در هر کشوری در جهان ممنوع است
3. Obviously, the best visualisation will be achieved with a colour monitor but one is not essential.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که بهترین visualisation با یک مانیتور رنگ حاصل می شود اما یکی از آن ها ضروری نیست
[ترجمه گوگل]بدیهی است، بهترین تجسم با یک مانیتور رنگی به دست می آید، اما ضروری نیست
[ترجمه گوگل]بدیهی است، بهترین تجسم با یک مانیتور رنگی به دست می آید، اما ضروری نیست
4. After around 15 days of such self-hypnosis visualisation, I've started feeling more comfortable with this new vibration.
[ترجمه ترگمان]بعد از حدود ۱۵ روز از چنین hypnosis -، من احساس راحتی بیشتری با این ارتعاش جدید دارم
[ترجمه گوگل]پس از حدود 15 روز از این تجسم هیپنوتیزم خود، من شروع به احساس راحتی بیشتر با این ارتعاش جدید کردم
[ترجمه گوگل]پس از حدود 15 روز از این تجسم هیپنوتیزم خود، من شروع به احساس راحتی بیشتر با این ارتعاش جدید کردم
5. The objectives are: better presentation and visualisation, interpretation of outputs, and understanding.
[ترجمه ترگمان]اهداف عبارتند از: ارایه بهتر و تفسیر، تفسیر خروجی های و درک
[ترجمه گوگل]اهداف عبارتند از ارائه بهتر و تجسم، تفسیر خروجی ها و درک
[ترجمه گوگل]اهداف عبارتند از ارائه بهتر و تجسم، تفسیر خروجی ها و درک
6. If they do, it is no longer a visualisation but a clairvoyant vision.
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را بکنند، دیگر یک visualisation نیست، بلکه یک بینش روشن بین است
[ترجمه گوگل]اگر آنها این کار را انجام دهند، دیگر تجسم نیستند، بلکه یک چشم انداز روشنفکر هستند
[ترجمه گوگل]اگر آنها این کار را انجام دهند، دیگر تجسم نیستند، بلکه یک چشم انداز روشنفکر هستند
7. Visualisation is a big hurdle for people when they are learning to project.
[ترجمه ترگمان]Visualisation یک مانع بزرگ برای افرادی است که در حال یادگیری پروژه هستند
[ترجمه گوگل]تجسم یک مانع بزرگ برای مردم زمانی که آنها در حال یادگیری برای پروژه هستند
[ترجمه گوگل]تجسم یک مانع بزرگ برای مردم زمانی که آنها در حال یادگیری برای پروژه هستند
8. Visualisation is the biggest problem with all projection techniques.
[ترجمه ترگمان]Visualisation بزرگ ترین مشکل با تمام تکنیک های تصویر است
[ترجمه گوگل]تجسم بزرگترین مشکل با تمام تکنیک های طرح ریزی است
[ترجمه گوگل]تجسم بزرگترین مشکل با تمام تکنیک های طرح ریزی است
9. The swept vapour screen may be best employed for 3-D computer displays and component visualisation.
[ترجمه ترگمان]صفحه بخار شسته شده ممکن است به بهترین شکل برای نمایش کامپیوتر ۳ بعدی و visualisation جزیی استفاده شود
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش بخار جابجایی ممکن است برای نمایشگرهای رایانه 3 بعدی و تجسم کامپوننت مناسب باشد
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش بخار جابجایی ممکن است برای نمایشگرهای رایانه 3 بعدی و تجسم کامپوننت مناسب باشد
10. Fujitsu's micro-vector processor effort will deliver accelerated compute power for Sparc system users performing CPU-intensive scientific, engineering and visualisation applications.
[ترجمه ترگمان]تلاش پردازشگر بردار کوچک Fujitsu، توان محاسباتی را برای کاربران سیستم sparc که کاربردهای علمی، مهندسی و visualisation را اجرا می کنند، سرعت می بخشد
[ترجمه گوگل]تلاش شرکت پردازشگر میکروکنترلر Fujitsu، توانایی محاسبه شتاب را برای کاربران سیستم Sparc ارائه می دهد که برنامه های کاربردی علمی، مهندسی و تجسم با شدت CPU را ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]تلاش شرکت پردازشگر میکروکنترلر Fujitsu، توانایی محاسبه شتاب را برای کاربران سیستم Sparc ارائه می دهد که برنامه های کاربردی علمی، مهندسی و تجسم با شدت CPU را ارائه می دهند
11. The Lab is working on futures in parallel processing, distributed data-sharing systems, transaction processing, graphics, multimedia and visualisation.
[ترجمه ترگمان]آزمایشگاه بر روی آینده در پردازش موازی کار می کند، سیستم های به اشتراک گذاری داده، پردازش تراکنش، گرافیک، چندرسانه ای و visualisation را توزیع می کند
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه در زمینه پردازش موازی، سیستمهای به اشتراک گذاری داده توزیع شده، پردازش تراکنش، گرافیک، چندرسانه ای و تجسم کار می کند
[ترجمه گوگل]آزمایشگاه در زمینه پردازش موازی، سیستمهای به اشتراک گذاری داده توزیع شده، پردازش تراکنش، گرافیک، چندرسانه ای و تجسم کار می کند
12. Since it is a reasonable phonic alternative, this suggests that the error is one of visualisation.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این یک جایگزین phonic منطقی است، این نشان می دهد که خطا یکی از visualisation است
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این یک جایگزین منطقی است، این نشان می دهد که خطا یکی از تجسم است
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این یک جایگزین منطقی است، این نشان می دهد که خطا یکی از تجسم است
13. Yet the vast amounts of data they produce require advanced data visualisation techniques for their human understanding.
[ترجمه ترگمان]با این وجود حجم عظیمی از داده ها که آن ها تولید می کنند، نیاز به تکنیک های visualisation داده پیشرفته برای درک انسانی خود دارند
[ترجمه گوگل]با این حال، مقدار گسترده ای از داده های آنها تولید نیاز به تکنیک های تجسم داده پیشرفته برای درک انسان خود
[ترجمه گوگل]با این حال، مقدار گسترده ای از داده های آنها تولید نیاز به تکنیک های تجسم داده پیشرفته برای درک انسان خود
14. Air is introduced into the stomach to distend it for easier visualisation.
[ترجمه ترگمان]هوا به داخل شکم وارد می شود تا برای visualisation آسان تر شود
[ترجمه گوگل]هوا به داخل معده وارد می شود تا تصویر را آسانتر کند
[ترجمه گوگل]هوا به داخل معده وارد می شود تا تصویر را آسانتر کند
پیشنهاد کاربران
تصویر سازی، محصول بصری، تصور، تجسم
تجسم.
کلمات دیگر: