1. continual bombings hurt germany's industries
بمباران های متمادی به صنایع آلمان آسیب رساند.
2. continual storms
توفان های پی در پی
3. i have found continual vexation in my work
در کارم دائما با دردسر روبه رو بوده ام.
4. A good conscience is a continual feast.
[ترجمه ترگمان]یک وجدان خوب یک ضیافت دائمی است
[ترجمه گوگل]یک وجدان خوب یک جشن مستمر است
5. A guilty conscience feels continual fear.
[ترجمه ترگمان]یک وجدان گناهکار احساس ناراحتی می کند
[ترجمه گوگل]وجدان گناه احساس ترس مستمر می کند
6. I am tired of this continual rain.
[ترجمه ترگمان]من از این باران مداوم خسته شده ام
[ترجمه گوگل]من از این باران مستمر خسته شده ام
7. The noisy traffic is a continual annoyance to the citizens.
[ترجمه ترگمان]ترافیک پر سر و صدا، آزاردهنده دائمی برای شهروندان است
[ترجمه گوگل]ترافیک پر سر و صدا ناخوشایند مداوم برای شهروندان است
8. She has endured house arrest and continual harassment by the police.
[ترجمه ترگمان]او بازداشت خانگی و آزار مداوم پلیس را تحمل کرده
[ترجمه گوگل]او بازداشت خانگی و آزار و اذیت مداوم توسط پلیس را تحمل کرده است
9. A contented mind is a continual / perpetual feast.
[ترجمه ترگمان]یک ضیافت دائمی یک ضیافت دائمی است
[ترجمه گوگل]یک ذهن متقاعد کننده یک پیوست مستمر / دائمی است
10. The school has been in continual use since 188
[ترجمه ترگمان]این مدرسه از سال ۱۸۸ به طور مداوم مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این مدرسه از سال 188 به طور مداوم استفاده می شود
11. Prisoners' families face continual harassment and attack.
[ترجمه ترگمان]زندانی ها با آزار و آزار دائمی روبرو میشن و حمله میکنن
[ترجمه گوگل]خانواده های زندانیان به طور مداوم آزار و اذیت و حمله می کنند
12. He was in a continual process of rewriting his material.
[ترجمه ترگمان]او در حال بازنویسی یک فرآیند مستمر بازنویسی مواد خود بود
[ترجمه گوگل]او در روند مداوم بازنویسی مطالب خود بود
13. The continual bombing disrupted the flow of supplies to the ground troops.
[ترجمه ترگمان]بمب گذاری مداوم جریان تدارکات برای نیروهای زمینی را مختل کرد
[ترجمه گوگل]بمب گذار مستمر جریان حمل و نقل به نیروهای زمینی را مختل کرد
14. He hates these continual arguments.
[ترجمه ترگمان]از این استدلال مداوم بدش می آید
[ترجمه گوگل]او از این استدلال های مستمر متنفر است
15. She finds the continual confrontation very wearing.
[ترجمه ترگمان]او مواجهه مستمر را خیلی جدی می بیند
[ترجمه گوگل]او رویارویی مداوم را بسیار پوشانده است