1. an overcrowded bus
اتوبوس شلوغ
2. many overcrowded schools have double sessions
بسیاری از مدارس شلوغ برنامه ی دوگانه (صبح و عصر) دارند.
3. The hospital is so overcrowded that some patients are being treated on trolleys in the corridors.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان آنقدر شلوغ است که برخی بیماران در راهروها در حال درمان هستند
[ترجمه گوگل]بیمارستان تا آنجا پر از جمعیت است که بعضی از بیماران در راهروها در راهروها مورد استفاده قرار می گیرند
4. The world market for telecommunications is already overcrowded with businesses.
[ترجمه ترگمان]بازار جهانی مخابرات در حال حاضر پر از کسب وکار است
[ترجمه گوگل]بازار جهانی ارتباطات از راه دور در حال حاضر با کسب و کار بیش از حد است
5. Many prisons, even today, are overcrowded and squalid places.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زندان ها، حتی امروزه، شلوغ و کثیف هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زندانها، حتی امروزه، مکانهای پرجمعیت و ترسناکی هستند
6. The suitcase was too overcrowded to close.
[ترجمه ترگمان]چمدان پر از جمعیت بود
[ترجمه گوگل]چمدان خیلی زیاد بود تا نزدیک شود
7. Disease is rampant in the overcrowded city.
[ترجمه ترگمان]بیماری در شهر پرجمعیت شایع است
[ترجمه گوگل]بیماری در شهر پرجمعیت شایع است
8. Some parts of the city are desperately overcrowded while others are relatively empty.
[ترجمه ترگمان]برخی از بخش های شهر به شدت شلوغ هستند در حالی که بقیه نسبتا خالی هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از نقاط شهر به شدت پر از جمعیت هستند، در حالیکه دیگران نسبتا خالی هستند
9. Overcrowded slums are breeding grounds for crime.
[ترجمه ترگمان]محله های فقیرنشین داره به جرم جنایت جا به جا می شه
[ترجمه گوگل]زاغه های پرجمعیت باعث می شوند که جرم و جنایت شوند
10. Illness is one of the by-products of overcrowded housing.
[ترجمه ترگمان]بیماری یکی از محصولات کشاورزی شلوغ است
[ترجمه گوگل]بیماری یکی از محصولاتی است که از طریق مسکن پر از جمعیت است
11. Staff had to work in overcrowded conditions .
[ترجمه ترگمان]کارکنان باید در شرایط شلوغ کار می کردند
[ترجمه گوگل]کارکنان باید در شرایط پر از کار کار کنند
12. The resort gets overcrowded in peak season.
[ترجمه ترگمان]این تفریحگاه در فصل اوج شلوغ می شود
[ترجمه گوگل]استراحت در اوج فصل بیش از حد پر است
13. The 200-year-old jail is overcrowded, understaffed and lacking in basic amenities.
[ترجمه ترگمان]این زندان ۲۰۰ ساله شلوغ، شلوغ است و فاقد امکانات رفاهی اولیه است
[ترجمه گوگل]زندان 200 ساله پرجمعیت، کمبود و کمبود امکانات اولیه است
14. Too many poor people are living in overcrowded conditions .
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد فقیر در شرایط پرجمعیت زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]بیش از حد بسیاری از افراد فقیر زندگی می کنند در شرایط بیش از حد پر جمعیت
15. The people were packed into an already overcrowded bus.
[ترجمه ترگمان]مردم در یک اتوبوس پر ازدحام ازدحام کرده بودند
[ترجمه گوگل]مردم به یک اتوبوس در حال حاضر بیش از حد پر شده بودند