1. After injection into the rostral or caudal pole of the IPN, no labeled cells were observed in bilateral medial habenular nuclei.
[ترجمه ترگمان]بعد از تزریق به قطب نمای فوقانی یا دمی of، هیچ سلول های برچسب دار در هسته مرکزی habenular دیده نشد
[ترجمه گوگل]پس از تزریق به قطب روسترال یا کانادایی IPN، سلولهای نشاندار شده در هستههای مچ پا دو طرفه پزشکی مشاهده نشد
2. Objective To supply brain stem rostral anatomy space parameter for neuroendoscopic key hole operation.
[ترجمه ترگمان]هدف برای ساقه مغز، پارامتر فضای کالبد شکافی برای عملیات سوراخ کلید neuroendoscopic
[ترجمه گوگل]هدف ارائه پارامتر فضایی آناتومی ساقه مغز ریشه در عملکردهای سوراخ کلید عصبی مرکزی
3. Least cells were found in the rostral part ( 38%), and its forward division the orbital branches and downward division the nasal branches.
[ترجمه ترگمان]کم تر سلول ها در بخش rostral (۳۸ درصد)و تقسیم جلو شاخه های اوربیتال و تقسیم رو به پایین در شاخه های بینی یافت شدند
[ترجمه گوگل]کمترین سلول ها در قسمت روستال (38٪) یافت می شود و تقسیم آن به جلو شاخه های مدار و تقسیم شاخه های بینی به پایین است
4. The nucleus tractus solitarius and the rostral ventrolateral medulla are 2 important brainstem nuclei, and they play pivotal roles in autonomic cardiovascular regulation.
[ترجمه ترگمان]هسته tractus solitarius و the rostral ۲ دو هسته brainstem مهم هستند و نقش های محوری در قوانین قلبی عروقی خود بازی می کنند
[ترجمه گوگل]هسته tractus solitarius و medulla ventrolateral rostral دو هسته مهم مغز است، و آنها نقش محوری در تنظیم مقررات قلبی عروقی خودمختار دارند
5. Rostral is often used synonymously with anterior in descriptions of the brain.
[ترجمه ترگمان]rostral اغلب در descriptions جلویی مغز به کار می رود
[ترجمه گوگل]Rostral اغلب به صورت مترادف با قدامی در توصیف مغز استفاده می شود
6. The c - fos in pregeniculum, rostral cerebral ganglion and visual cortex takes part in the injury.
[ترجمه ترگمان]The مغزی in، ganglion مغزی و پوسته بینایی در این آسیب شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]C - FOS در پلاسمایی، گانگلیون مغزی روسترال و قشر دیدگی در آسیب های آسیب دیده است
7. The first high-density area is located slightly ventrally at the rostral side, the second one slightly dorsally at the temporal side.
[ترجمه ترگمان]اولین ناحیه با تراکم بالا کمی در سمت چپ، در قسمت دوم کمی dorsally قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]اولین منطقه با تراکم بالا در سمت روستال کمی پائین می آید، اما دوم در سمت چپ کمی صاف است
8. The ischemic range induced by ligation of the different parts of the basilar artery trunk overlapped, mainly locating in the medulla rostral to the obex .
[ترجمه ترگمان]محدوده ischemic ناشی از ligation بخش های مختلف of سرخرگ basilar با هم تداخل پیدا کرده است که عمدتا در the rostral تا the قرار دارد
[ترجمه گوگل]محدوده ایسکمی ناشی از لخته شدن قسمت های مختلف تنه شریان basilar، اغلب در محل medulla rostral به obex است
9. On the other hand, amygdala may also be involved in pain modulation through connections with periaquiductal gray (PAG), rostral ventromedial medulla (RVM), and other brain stem areas.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، ممکن است منجر به نوسان درد از طریق اتصالات با periaquiductal خاکستری (pag)، rostral ventromedial (rvm)و دیگر مناطق ساقه مغز شود
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، آمیگدال همچنین ممکن است در مدولاسیون درد از طریق ارتباط با خاکستری periaquiductal (PAG)، روستال ونترومودیال مدولا (RVM) و دیگر ساقه مغز درگیر شود
10. Limited spread may only block sympathetic fibers in the lower thoracic dermatomes, but rostral spread can easily extend to include the cardiac accelerator fibers (T1-T.
[ترجمه ترگمان]گسترش محدود ممکن است تنها رشته های همدرد در the قفسه سینه را مسدود کند، اما گسترش rostral می تواند به راحتی گسترش یابد تا شامل فیبرهای عصبی قلبی (T۱ - T)شود
[ترجمه گوگل]گسترش محدود فقط ممکن است تنها محدود کردن الیاف سمپاتیک در درماتوم های قفسه سینه باشد، اما گسترش روستال به راحتی می تواند شامل الیاف شتاب دهنده قلب (T1-T) باشد
11. In the Pth, its caudal region is larger than its rostral region, and the posterior segment in the caudal region is divided into the dorsal and the ventral cell populations.
[ترجمه ترگمان]در the، بخش شکمی آن بزرگ تر از منطقه rostral است و بخش خلفی در بخش دمی به بخش پشتی و شکمی تقسیم می شود
[ترجمه گوگل]در Pth، منطقه کادالی آن بزرگتر از منطقه روستلال آن است و بخش خلفی در ناحیه کادالی به جمعیت سلول پشتی و درشت تقسیم می شود
12. One way the brain changes could have changed the dogs' olfactory sense is by affecting a pathway in the brain called the rostral migratory stream, or RMS, the team speculates.
[ترجمه ترگمان]یکی از راه هایی که تغییرات مغز می تواند حس بویایی سگ ها را تغییر دهد، این است که با موثر کردن مسیر مغز به نام جریان مهاجرت rostral یا RMS، تیم فکر می کند
[ترجمه گوگل]یکی از راه های تغییرات مغزی می تواند حس بویایی سگ ها را تغییر دهد با تاثیر بر مسیری در مغز به نام جریان موروثی روسترال یا RMS، تیم پیش بینی می کند
13. The efferent projections of the habenular nuclei follow three routes, the rostral, contralateral and caudal pathways.
[ترجمه ترگمان]The efferent از هسته habenular، سه مسیر، the، contralateral و دمی را دنبال می کنند
[ترجمه گوگل]پیش بینی های مؤثر هسته های حجاری از سه مسیر، مسیرهای روستال، کانتارتر و کانال پیروی می کنند
14. Labeled motoneurons of levator veli palatini and palatopharyngeus muscle were ipsilaterally located in the rostral part of the nucleus ambiguus.
[ترجمه ترگمان]Labeled motoneurons of levator palatini و palatopharyngeus muscle در بخش rostral از هسته ambiguus قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]موتونیورون های مارپیچی از levator veli palatini و عضله پالادوفارنژیس به طور انحصاری در قسمت روسترال هسته ای ابیگواوس قرار داشتند