قانون گذار
policy maker
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• government agent responsible for devising and planning of policies and courses of action
جملات نمونه
1. As far as the research institute directors and policy makers of tomorrow.
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که به مدیران موسسه تحقیقاتی و سیاست گذاران فردا بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تا آنجا که به موسسه پژوهشی مدیران و سیاست گذاران فردا
[ترجمه گوگل]تا آنجا که به موسسه پژوهشی مدیران و سیاست گذاران فردا
2. These policy makers are the ones who decide whether or not to continue a program or to decrease or increase its funding.
[ترجمه ترگمان]این سیاست گذاران، کسانی هستند که تصمیم می گیرند که برنامه خود را ادامه دهند یا به کاهش یا افزایش بودجه آن ادامه دهند
[ترجمه گوگل]این سیاست گذاران کسانی هستند که تصمیم می گیرند که آیا برنامه ای ادامه یابد یا نه و یا هزینه های آن کاهش یابد یا افزایش یابد
[ترجمه گوگل]این سیاست گذاران کسانی هستند که تصمیم می گیرند که آیا برنامه ای ادامه یابد یا نه و یا هزینه های آن کاهش یابد یا افزایش یابد
3. This is in effect saying that the policy makers for the public sector were indeterminate, at that time.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که سیاست گذاران بخش دولتی در آن زمان نامعلوم بودند
[ترجمه گوگل]این در واقع گفت که سیاست گذاران بخش دولتی در آن زمان نامعلوم بودند
[ترجمه گوگل]این در واقع گفت که سیاست گذاران بخش دولتی در آن زمان نامعلوم بودند
4. This quickly won approval of the policy makers at the White House, but Kissinger wanted to do much more.
[ترجمه ترگمان]این موضوع به سرعت تایید سیاست گذاران در کاخ سفید را جلب کرد، اما Kissinger می خواست کاره ای بیشتری انجام دهد
[ترجمه گوگل]این به زودی تصویب سیاستگذاران کاخ سفید، اما کیسینجر می خواست خیلی بیشتر کار کند
[ترجمه گوگل]این به زودی تصویب سیاستگذاران کاخ سفید، اما کیسینجر می خواست خیلی بیشتر کار کند
5. But not if policy makers insist on fighting the battles of the past.
[ترجمه ترگمان]اما اگر سیاست گذاران بر مبارزه با جنگ گذشته اصرار دارند، نه
[ترجمه گوگل]اما اگر سیاستگذاران اصرار به مبارزه با جنگ در گذشته نداشته باشند، نه
[ترجمه گوگل]اما اگر سیاستگذاران اصرار به مبارزه با جنگ در گذشته نداشته باشند، نه
6. Policy makers and social investigators assumed that all married women would be dependent on their husbands for financial support.
[ترجمه ترگمان]سیاست گذاران و بازرسان اجتماعی فرض کردند که همه زنان متاهل به شوهران خود برای حمایت مالی وابسته خواهند بود
[ترجمه گوگل]سیاستگذاران و پژوهشگران اجتماعی تصور می کردند که تمام زنان متاهل وابسته به همسران خود برای حمایت مالی خواهند بود
[ترجمه گوگل]سیاستگذاران و پژوهشگران اجتماعی تصور می کردند که تمام زنان متاهل وابسته به همسران خود برای حمایت مالی خواهند بود
7. Fed policy makers conclude a two-day meeting Wednesday at which most economists expect them to lower the short-term interest rates they control.
[ترجمه ترگمان]سیاستگذاران Fed روز چهارشنبه یک جلسه دو روزه را به پایان رساندند که در آن اغلب اقتصاددانان انتظار دارند که نرخ بهره کوتاه مدت را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]سیاستگذاران فدرال روز چهارشنبه یک جلسه دو روزه را تشکیل می دهند که اکثر اقتصاددانان انتظار دارند نرخ بهره کوتاه مدت آنها کنترل شود
[ترجمه گوگل]سیاستگذاران فدرال روز چهارشنبه یک جلسه دو روزه را تشکیل می دهند که اکثر اقتصاددانان انتظار دارند نرخ بهره کوتاه مدت آنها کنترل شود
8. Its policy makers will meet Thursday.
[ترجمه ترگمان]سیاستگذاران آن روز پنجشنبه یکدیگر را ملاقات خواهند کرد
[ترجمه گوگل]سیاستگذاران آن روز پنج شنبه را دیدار خواهند کرد
[ترجمه گوگل]سیاستگذاران آن روز پنج شنبه را دیدار خواهند کرد
9. What approach should regulators and policy makers adopt, and on what basis should they decide?
[ترجمه ترگمان]قانون گذاران و سیاست گذاران باید چه رویکردی را اتخاذ کنند و بر چه اساسی تصمیم بگیرند؟
[ترجمه گوگل]چه رویکردی باید تنظیمکنندگان و سیاست گذاران را اتخاذ کنند و بر اساس چه اساس باید تصمیم بگیرند؟
[ترجمه گوگل]چه رویکردی باید تنظیمکنندگان و سیاست گذاران را اتخاذ کنند و بر اساس چه اساس باید تصمیم بگیرند؟
10. Throughout the period policy makers and social investigators were anxious that husbands should fulfil their obligation to maintain dependent wives and children.
[ترجمه ترگمان]در طول مدت سیاست گذاران و بازرسان اجتماعی نگران بودند که شوهران باید تعهد خود را برای حفظ همسران و فرزندان وابسته انجام دهند
[ترجمه گوگل]در طول دوره، سیاستگذاران و محققان اجتماعی نگران بودند که شوهران باید وظیفه خود را برای حفظ همسران و فرزندان وابسته خود انجام دهند
[ترجمه گوگل]در طول دوره، سیاستگذاران و محققان اجتماعی نگران بودند که شوهران باید وظیفه خود را برای حفظ همسران و فرزندان وابسته خود انجام دهند
11. Policy maker and planner: determining values, establishing aims and objectives, prioritising and communicating them.
[ترجمه ترگمان]سازنده سیاست و برنامه ریز: تعیین ارزش، ایجاد اهداف و اهداف، اولویت بندی و ارتباط آن ها
[ترجمه گوگل]سیاست ساز و برنامه ریز تعیین ارزش، ایجاد اهداف و اهداف، اولویت بندی و ارتباط آنها
[ترجمه گوگل]سیاست ساز و برنامه ریز تعیین ارزش، ایجاد اهداف و اهداف، اولویت بندی و ارتباط آنها
12. In both of these instances policy makers would have to take these developments into account in formulating and applying domestic stabilization policies.
[ترجمه ترگمان]در هر دوی این موارد، سیاستگذاران باید این تحولات را در فرموله کردن و اعمال سیاست های تثبیت داخلی در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]در هر دو این موارد، سیاستگذاران باید در شکل گیری و استفاده از سیاست های ثبات داخلی در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]در هر دو این موارد، سیاستگذاران باید در شکل گیری و استفاده از سیاست های ثبات داخلی در نظر بگیرند
13. Its policy makers next meet Feb.
[ترجمه ترگمان]سیاست گذاران این کشور در روز بعد از فوریه دیدار خواهند کرد
[ترجمه گوگل]سیاستمداران آن روز بعد فوریه
[ترجمه گوگل]سیاستمداران آن روز بعد فوریه
14. This is difficult if policy makers can use only one method-services produced by their own bureaucracy.
[ترجمه ترگمان]این مشکل است که سیاست گذاران می توانند تنها از یک روش - خدمات تولید شده توسط بوروکراسی خود استفاده کنند
[ترجمه گوگل]این مسئله دشوار است اگر سیاست گذاران بتوانند فقط از یک روش خدماتی که توسط بوروکراسی خودشان تولید می شود استفاده کنند
[ترجمه گوگل]این مسئله دشوار است اگر سیاست گذاران بتوانند فقط از یک روش خدماتی که توسط بوروکراسی خودشان تولید می شود استفاده کنند
پیشنهاد کاربران
سیاست گذار
سیاستگذار، سیاست آفرین، سیاست ساز، خط مشی ساز، تعیین کننده خط مشی، سیاستگر، طراح سیاست، برنامه ریز سیاست
policy maker ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: سیاستگذار
تعریف: کسی که سیاستگذاری میکند
واژه مصوب: سیاستگذار
تعریف: کسی که سیاستگذاری میکند
کلمات دیگر: