کلمه جو
صفحه اصلی

corn


معنی : غله، ذرت، دانه ذرت، دانه دانه کردن، نمک زدن
معانی دیگر : (امریکا) ذرت (zea mays از خانواده ی گندمیان) (indian corn و maize هم می گویند)، بلال، (انگلیس) دانه ی غلات: گندم، جو، چاودار (و غیره)، راش، جردا، یوه، (محلی) دانه ی ریز و سخت: مثلا دانه ی نمک یا شن، تخم ریز و سخت، میوه ی ریز و سخت، (عامیانه - در مورد عقیده یا موسیقی یا نمایش و غیره) قدیمی و مبتذل، به دانه تبدیل کردن، ذره ذره کردن، حبه حبه کردن، در نمک خواباندن (گوشت و غیره)، در آب نمک نگهداری کردن، (چهارپایان) غله دادن، (جو یا ذرت) خوراندن، دانه ی ذرت، (انگلیس) گیاه (یا گیاهان) غله آور، غله ی اصلی هر ناحیه: مثلا در انگلیس : گندم - در اسکاتلند و ایرلند: جو دوسر، (عامیانه) ویسکی ذرت، (پزشکی) میخچه، آزخ، وردان، دانه امر، میخچه

انگلیسی به فارسی

غله، دانه (آمریکا) ذرت، میخچه، دانه‌دانه کردن، نمک زدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a tall cereal plant that produces cylinder-shaped ears with rows of edible yellow or white seeds.

(2) تعریف: the seed of this plant.

(3) تعریف: the ear on which the seeds of this plant grow.

(4) تعریف: (informal) a joke, music, or the like considered trite or overly sentimental.

(5) تعریف: (chiefly British) any cereal plant such as wheat, barley, or oats, or the harvested seed of cereal plants.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: corns, corning, corned
(1) تعریف: to preserve in salt or brine.

- Shall we corn the beef or roast it?
[ترجمه ترگمان] کباب کنیم یا کباب کنیم؟
[ترجمه گوگل] ما گوشت گاو را می خوریم یا آن را می خوریم؟

(2) تعریف: to feed corn or other grain to (an animal).
اسم ( noun )
• : تعریف: a small area of hard, calloused skin on the toe or foot.

• grain, cereal; maize; kernel; wart, callus
preserve meat in brine or salt
corn refers to crops such as wheat and barley, or their seeds.
in american english, corn is maize.
a corn is a small, painful area of hard skin which can form on your foot.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] ذرت

مترادف و متضاد

غله (اسم)
grain, cereal, corn

ذرت (اسم)
corn, maize, indian corn

دانه ذرت (اسم)
corn

دانه دانه کردن (فعل)
grain, corn, granulate

نمک زدن (فعل)
corn, salify

جملات نمونه

pepper-corn

دانه‌ی فلفل


barley-corn

دانه‌ی جو


1. corn bread
نان ذرت

2. corn crib
انبار ذرت

3. corn dealer
غله فروش

4. corn flour
آرد ذرت

5. corn is made into flour and bread
غله تبدیل به آرد و نان می شود.

6. corn oil
روغن ذرت

7. corn pit
محل معاملات ذرت

8. corn that is fit to store
ذرتی که برای انبار کردن خوب است

9. a corn planter
ماشین کشت ذرت

10. eating corn is sweeter than feed corn
ذرت خوراکی از ذرت دامی شیرین تر است.

11. horse corn
ذرت درشت

12. hybrid corn
ذرت دورگه

13. overseas corn markets
بازارهای غله ی برون مرزی

14. tall corn rippled in the fields
ذرت های بلند در دشت ها موج می زدند.

15. the corn belt
ناحیه ی غله خیز (امریکا)

16. to corn a horse
به اسب ذرت دادن

17. to corn gunpowder
باروت را به صورت دانه دانه در آوردن

18. young corn
ذرت نورس

19. in iowa corn growing and hog raising dovetail efficiently
در ایالت آیووا کشت ذرت و پرورش خوک به طور موثری با هم هماهنگ شده اند.

20. to plant corn
ذرت کشت کردن

21. a kernel of corn
دانه ی ذرت

22. an acre under corn
یک جریب زمین زیر کشت ذرت

23. different strains of corn
انواع گوناگون ذرت

24. we milled the corn coarse
ذرت ها را درشت آسیا کردیم.

25. he had a bad corn on his left foot
او میخچه ی بدی بر کف پای چپش داشت.

26. her novel degenerates into corn
رمان اوتدریجا منحط شده و به طور تحمل ناپذیری مبتذل می شود.

27. the yield of wild corn is much less than of tame varieties
بازده ذرت وحشی از بازده انواع اهلی آن بسیار کمتر است.

28. they used to husk corn by hand
سابقا پوست ذرت را با دست می کندند.

29. my mother was busy popping corn
مادرم مشغول بو دادن ذرت بود.

30. the birds were looking for grains of corn
پرندگان دنبال دانه های غله می گشتند.

Cornfields cover most of the state of Iowa.

کشتزارهای ذرت بیشتر ایالت آیووا را فرا می‌گیرد.


corn bread

نان ذرت


Corn is made into flour and bread.

غله تبدیل به آرد و نان می‌شود.


The birds were looking for grains of corn.

پرندگان دنبال دانه‌های غله می‌گشتند.


overseas corn markets

بازارهای غله‌ی برون‌مرزی


Her novel degenerates into corn.

رمان او تدریجاً منحط شده و به‌طور تحمل‌ناپذیری مبتذل می‌شود.


to corn gunpowder

باروت را به صورت دانه‌دانه در آوردن


corned beef

گوشت گاو نمک‌زده


to corn a horse

به اسب ذرت دادن


He had a bad corn on his left foot.

او میخچه‌ی بدی بر کف پای چپش داشت.


پیشنهاد کاربران

معنی corn در لغط به معنی ذرت است مانند اینکه میگیم popcorn یعنی ذرت بو داده یا همان پف فیل

شاخ ( unicorn ) اسب تک شاخ


ذرت یا همون پاپ کرن

ذرّت

هو
در ترمینولوژی طبی به معنی میخچه هست.

( slang )
boring
old - fashioned

رنگ دانه ی ذرت


کلمات دیگر: