کلمه جو
صفحه اصلی

neurological


وابسته به پی شناسی، یا درمان کردن ناخوشی های پی

انگلیسی به فارسی

عصبی


وابسته به پی شناسی،یا درمان کردن ناخوشی ها


انگلیسی به انگلیسی

• of the nervous system; of neurology (study of the nervous system)
neurological is used to describe things relating to the nervous system; a medical term.

جملات نمونه

1. Alzheimer's disease is a neurological disorder.
[ترجمه ترگمان]بیماری آلزایمر یک اختلال نورولوژیکی و عصبی است
[ترجمه گوگل]بیماری آلزایمر یک اختلال عصبی است

2. The neurological symptoms then disappear by midmorning.
[ترجمه ترگمان]علائم عصبی بعد از ظهر ناپدید میشه
[ترجمه گوگل]علائم عصبی پس از نیمه صبح ناپدید می شوند

3. Neurological, according to a Western diplomat.
[ترجمه ترگمان]با توجه به یک دیپلمات غربی
[ترجمه گوگل]به گفته یک دیپلمات غربی، عصبی

4. Neurological examination showed reduced pinprick sensation in both feet.
[ترجمه ترگمان]معاینه عصبی اثر pinprick را در هر دو پا کاهش داد
[ترجمه گوگل]معاینه عصبی نشان داد که احساس خستگی در هر دو پا کاهش می یابد

5. Clinical topics on psychiatric and neurological disorders will also be covered.
[ترجمه ترگمان]موضوعات بالینی در مورد اختلالات روانی و عصبی نیز پوشش داده خواهند شد
[ترجمه گوگل]موضوعات بالینی در زمینه اختلالات روانپزشکی و عصبی نیز پوشش داده می شود

6. Three neurological disorders are considered: tremor, dyskinesias and epilepsy.
[ترجمه ترگمان]سه اختلالات عصبی در نظر گرفته می شوند: لرزش، تشنج و صرع
[ترجمه گوگل]سه اختلالات عصبی در نظر گرفته شده است: ترشح، دیسکینزی و صرع

7. Profound and complex neurological deficits may be found in patients with the combined deformity of atlantoaxial subluxation-subaxial subluxation-atlantoaxial impaction.
[ترجمه ترگمان]نقص های پیچیده عصبی و پیچیده ممکن است در بیماران با نقص ترکیبی of subluxation - subaxial subluxation - atlantoaxial impaction یافت شوند
[ترجمه گوگل]اختلالات عصبی مرکزی عمیق و پیچیده ممکن است در بیماران مبتلا به ضعف ترکیبی پلاوهواکسیال سابلوکساسیون-زیرواحساسی سابلوکساسیون-آتتونواکسیال مشاهده شود

8. Survivors not treated with acyclovir often report significant neurological deterioration over the years after the acute onset of infection.
[ترجمه ترگمان]بازماندگان که با acyclovir درمان نشده اند، در طول سال ها پس از هجوم شدید عفونت، وخامت وضعیت عصبی را گزارش می کنند
[ترجمه گوگل]افرادی که تحت درمان با آیزکلوویر قرار نگرفته اند، اغلب در سال های پس از ابتلا به عفونت، نارسایی های عصبی قابل توجهی را گزارش می دهند

9. I think religion is a neurological disorder. Bill Maher
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم مذهب یک اختلال نورولوژیکی و عصبی است بیل ماهر
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم دین یک اختلال عصبی است بیل مائر

10. The link was adjacent to the neurological ward and special care baby unit.
[ترجمه ترگمان]این پیوند در مجاورت بخش عصبی و واحد مراقبت ویژه قرار داشت
[ترجمه گوگل]پیوند مجاورت با بخش عصبی و واحد مراقبت ویژه ویژه بود

11. Neurological weaknesses do not cause work inhibition.
[ترجمه ترگمان]نقاط ضعف عصبی منجر به مهار کاری نمی شوند
[ترجمه گوگل]ضعف های عصبی باعث مهار کار نمی شوند

12. Because neurological syphilis is so rare these days, the call for lumbar puncture is limited.
[ترجمه ترگمان]چون سفلیس عصبی این روزا خیلی کمیابه و تماس با puncture محدود شده
[ترجمه گوگل]از آنجا که سیفلیس عصبی این روزها بسیار نادر است، فراخوانی سوراخ کمری محدود است

13. Here we present neurological evidence for the former view from studies of a brain-injured patient with visual neglect.
[ترجمه ترگمان]در اینجا ما شواهد عصب شناسی را برای دیدگاه قبلی از مطالعات یک بیمار آسیب دیده از مغز با سهل انگاری بصری نشان می دهیم
[ترجمه گوگل]در اینجا ما شواهد نورولوژیکی برای دیدگاه سابق را از مطالعات یک بیمار آسیب دیده مغزی با بی توجهی بصری ارائه می کنیم

14. The family doctor advised them to try a well-known rehabilitation unit, not realizing that it specialized in orthopaedic rather than neurological cases.
[ترجمه ترگمان]پزشک خانواده به آن ها توصیه کرد که یک واحد توان بخشی شناخته شده را امتحان کنند و متوجه نشده باشند که آن به جای پرونده های نورولوژیکی، در ارتوپدی تخصص دارد
[ترجمه گوگل]دکتر خانوادگی به آنها توصیه کرد یک واحد توانبخشی شناخته شده را بکار ببرد، نه این که متوجه شود که در ارتوپدیک به جای موارد نورولوژیکی تخصص دارد

پیشنهاد کاربران

روانیزدایی

عصب شناختی

مربوط به آناتومی، عملکرد و اختلالات عصبی و سیستم اعصاب


کلمات دیگر: