کلمه جو
صفحه اصلی

parenting


پس انداختن و بار آوردن فرزند، پدری، مادری

انگلیسی به فارسی

پس انداختن و بار آوردن فرزند، پدری، مادری


پدر و مادر، بعنوان والدین عمل کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the ongoing process or skill of a parent in raising a child or children.

• act of being a father or mother to a child, raising children
parenting is the activity of bringing up and looking after your child.

جملات نمونه

1. parenting ten children is not easy
پدر و مادری کردن در حق ده بچه آسان نیست.

2. not everyone is suited for parenting
هر کسی به درد پدر و مادر شدن نمی خورد.

3. Parenting is not fully valued by society.
[ترجمه ترگمان]تربیت کودک به طور کامل به ارزش جامعه نیست
[ترجمه گوگل]والدین به طور کامل توسط جامعه ارزش نمی گیرند

4. Trained parenting experts are available for consultation by telephone.
[ترجمه ترگمان]متخصصان والدینی که آموزش دیده اند برای مشورت با تلفن در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]برای مشاوره از طریق تلفن، کارشناسان آموزش والدین آموزش دیده اند

5. Parenting is about giving your child security and love.
[ترجمه ترگمان]تربیت کودک در مورد دادن امنیت و عشق به فرزندتان است
[ترجمه گوگل]والدین در مورد دادن امنیت و عشق به فرزند شما است

6. Parenting can be a stressful business.
[ترجمه ترگمان]تربیت کودک می تواند یک کسب وکار پر استرس باشد
[ترجمه گوگل]والدین می توانند یک کسب و کار استرس زا باشند

7. He never asked if she remembered his tyrannical parenting.
[ترجمه ترگمان]هرگز از او نمی پرسید که آیا به یاد پدر و مادر مستبد خود می افتد یا نه
[ترجمه گوگل]او هرگز پرسید آیا او پدر و مادر استبدادی خود را به یاد می آورد

8. He can also take over the parenting role and provide her with respite from the rigours of what is a twenty-four-hour-a-day job.
[ترجمه ترگمان]او همچنین می تواند نقش فرزند پروری را به عهده بگیرد و از the آنچه که یک شغل بیست و چهار ساعته است، به او مهلت بدهد
[ترجمه گوگل]او همچنین می تواند نقش والدین را بر عهده بگیرد و از رقت های کاری که یک کار بیست و چهار ساعته روزه دارد، به او تعلق می گیرد

9. The stresses of family life and difficulties in parenting lie in structures of disadvantage and social policies which reinforce inequalities.
[ترجمه ترگمان]فشارهای زندگی خانوادگی و مشکلات در فرزندپروری در ساختارهای منفی و سیاست های اجتماعی است که نابرابری را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]تنش های زندگی خانوادگی و مشکلات والدین در ساختارهای نامساعد و سیاست های اجتماعی که نابرابری را تقویت می کنند، دروغ می گویند

10. Some people favor a more democratic style of parenting, saying they fear being too strict with their children.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم به سبک democratic نسبت به فرزند پروری موافق هستند و می گویند که آن ها از سختگیری نسبت به فرزندانشان می ترسند
[ترجمه گوگل]برخی از مردم به سبک تر دموکراتیک والدین ترجیح می دهند، و می گویند آنها از فرزندان خود دوری می کنند

11. The reason: a fundamentally different parenting orientation.
[ترجمه ترگمان]دلیل: یک جهت گیری بنیادی کاملا متفاوت است
[ترجمه گوگل]دلیل اصلی یک جهت گیری والدین متفاوت است

12. Any problems with parenting are routinely exacerbated by poverty, inadequate housing, harassment, and constant anxiety about losing the child.
[ترجمه ترگمان]هر گونه مشکلی که والدین فرزند داری به طور معمول با فقر، مسکن نامناسب، آزار و اذیت و اضطراب دائم در مورد از دست دادن کودک تشدید می شوند
[ترجمه گوگل]هر گونه مشکلی با والدین به طور معمول توسط فقر، مسکن ناکافی، آزار و اذیت و اضطراب ثابت در مورد از دست دادن فرزند تشدید می شود

13. They never had to plan their shared parenting; it was a foregone conclusion.
[ترجمه ترگمان]آن ها هرگز مجبور نبودند تا والدین مشترک خود را برنامه ریزی کنند؛ این یک نتیجه گیری از دست رفته بود
[ترجمه گوگل]آنها هرگز نباید والدین مشترک خود را برنامه ریزی کنند؛ این نتیجه گیری پیشین بود

14. But it takes a special kind of parenting to cope successfully with a child who is drowning in a sea of sensations.
[ترجمه ترگمان]اما این به نوع خاصی از فرزند داری نیاز دارد تا با یک کودک که در دریایی از احساسات غرق می شود، با موفقیت مقابله کند
[ترجمه گوگل]اما نوع خاصی از والدین برای رسیدن به موفقیت با یک کودک که در دریای احساسات غرق می شود، طول می کشد

پیشنهاد کاربران

والدینی

فرزند پروری

تربیت

بچه داری

قوانین تربیتی

والدگری

پرورش، تربیت

پدری و مادری کردن برای بچه
پدر و مادر بودن برای بچه
پدر و مادری کردن
پدر و مادر بودن
پدر و مادر شدن
فرزندپروری
بچه داری
تربیت فرزند

فرزندداری
فرزندپروری

سرپرستی


پرورش کودکان

پدر مادر شدن

parenting ( روان شناسی )
واژه مصوب: والدگری
تعریف: تمام فعالیت های مرتبط با شیوه های تربیتی والدین که ازطریق آنها والدین با فرزندانشان تعامل می کنند


کلمات دیگر: