کلمه جو
صفحه اصلی

cannot but


چاره ای ندارد جز آنکه، می بایستی، باید، ... چاره ای ندارد جز ...

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: cannot do otherwise than; must.

- I cannot but refuse such a rude request.
[ترجمه مهدی ح ک ] چاره ای جز رد کردن این درخواست گستاخانه ندارم.
[ترجمه ترگمان] من نمی توانم این درخواست گستاخانه را رد کنم
[ترجمه گوگل] من نمیتوانم این درخواست بی رحم را رد کنم

جملات نمونه

1. He cannot but move to another street, because his building has to be pulled down soon.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند به خیابان دیگری برود، چون ساختمان او باید به زودی به پایین کشیده شود
[ترجمه گوگل]او نمیتواند به جای دیگری به خیابان دیگری حرکت کند، زیرا ساختمان او باید به زودی بچرخد

2. One cannot but admire her determination.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند از تصمیم او تمجید کند
[ترجمه گوگل]نمیتواند اراده او را تحسین کند

3. If we persevere, we cannot but succeed.
[ترجمه ترگمان]اگر استقامت داشته باشیم، نمی توانیم موفق شویم
[ترجمه گوگل]اگر ما پایبند باشیم، نمی توانیم موفق شویم

4. I cannot but conjure up the memories of the good old days.
[ترجمه ترگمان]خاطره روزه ای خوش قدیم را نمی توانم به یاد بیاورم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم خاطرات روزهای خوب را تحقیر کنم

5. One's true feelings cannot but come through in what one says and does.
[ترجمه ترگمان]احساسات واقعی یک فرد نمی تواند به آنچه می گوید و انجام می دهد، وارد شود
[ترجمه گوگل]احساسات واقعی شما نمیتواند در مواردی که میگوید و انجام میدهد، نمیشود

6. One cannot but be struck by the enthusiasm of the representatives present.
[ترجمه ترگمان]نمی توان از شور و شوق نمایندگان حاضر متعجب شد
[ترجمه گوگل]اما نمی توان از شور و شوق نمایندگان حضور پیدا کرد

7. If we are attacked with violence, we cannot but respond with violence.
[ترجمه ترگمان]اگر با خشونت مورد حمله قرار بگیریم، نمی توانیم به خشونت پاسخ دهیم
[ترجمه گوگل]اگر ما با خشونت مورد حمله قرار بگیریم، نمی توانیم با خشونت پاسخ دهیم

8. We cannot but laugh.
[ترجمه ترگمان]نمی توانیم بخندیم
[ترجمه گوگل]نمیتونیم بخندیم

9. You cannot but know that we live in a period of chastisement and ruin.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید بدانید که ما در دوره مجازات و نابودی زندگی می کنیم
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید بدانید که ما در یک دوره مجازات و ویرانی زندگی میکنیم

10. You cannot but be in the right place the right time.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید زمان درست را در جای مناسبی باشید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید زمان مناسب را در جای مناسب قرار دهید

11. I cannot but wipe away my tears and change the tune of my song.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم اشک هایم را پاک کنم و آهنگ of را عوض کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم اشک هایم را پاک کنم و لحن آهنگم را تغییر دهم

12. Sometimes, we cannot but feel that those who show defiance of law may become a future trend-setter.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، ما نمی توانیم احساس کنیم که کسانی که از قانون سرپیچی می کنند ممکن است به صورت یک روند در آینده تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، ما نمی توانیم احساس کنیم که افرادی که بر خلاف قانون عمل می کنند، ممکن است تبدیل به یک رویکرد آینده ای شوند

13. The dictatorship of the proletariat cannot but be highly coercive.
[ترجمه ترگمان]دیکتاتوری پرولتاریا را نمی توان به شدت اجباری کرد
[ترجمه گوگل]دیکتاتوری پرولتاریا نه تنها می تواند بسیار اجباری باشد

14. If there are, consumers cannot but buy dear, and it will be even harder for people in the lower income bracket to make ends meet.
[ترجمه ترگمان]اگر وجود داشته باشد، مصرف کنندگان نمی توانند خرید کنند، اما برای افراد در طبقه پایین با درآمد پایین دشوارتر خواهد بود
[ترجمه گوگل]در صورتی که وجود دارد، مصرف کنندگان نمیتوانند به جای خرید عزیز، و حتی برای افرادی که در رده پایین درآمد قرار دارند، به پایان خواهد رسید


کلمات دیگر: