مالیات، مالیاتبستن، مالیات گرفتن از
taxing
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: making heavy demands; burdensome.
• متضاد: easy
• مشابه: onerous, trying
• متضاد: easy
• مشابه: onerous, trying
• a taxing task requires a lot of mental or physical effort.
جملات نمونه
1. The issue of taxing domestic fuel has become a political hot potato.
[ترجمه ترگمان]مساله مالیات بر سوخت داخلی تبدیل به یک سیب زمینی داغ سیاسی شده است
[ترجمه گوگل]مسئله مالیات بر سوخت داخلی به سیب زمینی سیب زمینی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]مسئله مالیات بر سوخت داخلی به سیب زمینی سیب زمینی تبدیل شده است
2. The problem is currently taxing the brains of the nation's experts .
[ترجمه ترگمان]این مشکل در حال حاضر از مغزهای متخصصان کشور مالیات می گیرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مشکلی در مغز کارشناسان کشور وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر مشکلی در مغز کارشناسان کشور وجود دارد
3. The kids are really taxing my patience today.
[ترجمه ترگمان]بچه ها واقعا از صبر و شکیبایی من خسته می شوند
[ترجمه گوگل]بچه ها واقعا امروز صبر کردند
[ترجمه گوگل]بچه ها واقعا امروز صبر کردند
4. The job turned out to be more taxing than I'd expected.
[ترجمه ترگمان]این شغل بیشتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم
[ترجمه گوگل]شغل معلوم شد که مالیات بیشتری از آنچه انتظار داشتم بیشتر بود
[ترجمه گوگل]شغل معلوم شد که مالیات بیشتری از آنچه انتظار داشتم بیشتر بود
5. This shouldn't be too taxing for you.
[ترجمه ترگمان]این نباید برای تو خیلی سخت باشه
[ترجمه گوگل]این نباید بیش از حد شما را مالحظه کند
[ترجمه گوگل]این نباید بیش از حد شما را مالحظه کند
6. They're thinking of taxing textbooks I ask you, we'll have to pay to go to bed next!
[ترجمه ترگمان]آن ها به کتاب های درسی که من از تو دارم فکر می کنند، ما باید پول بدهیم تا بعد به رختخواب برویم!
[ترجمه گوگل]آنها به پرداخت مالیات در کتاب های درسی فکر می کنند که از شما می خواهم، مجبوریم بعدا به رختخواب بپردازیم!
[ترجمه گوگل]آنها به پرداخت مالیات در کتاب های درسی فکر می کنند که از شما می خواهم، مجبوریم بعدا به رختخواب بپردازیم!
7. There was nothing intellectually taxing about the course.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز منطقی و منطقی در این مورد وجود نداشت
[ترجمه گوگل]در مورد دوره های مالی هیچ عقلانی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در مورد دوره های مالی هیچ عقلانی وجود ندارد
8. The idea of taxing perks was simply too hot a political potato to be left to the bureaucrats.
[ترجمه ترگمان]ایده مالیات امتیازات مالیاتی بیش از حد داغ بود که یک سیب زمینی سیاسی به کارمندان دولت واگذار شود
[ترجمه گوگل]ایده پرداخت حق بیمه به سادگی یک سیب زمینی سیاسی بود که به بوروکرات ها منتقل می شد
[ترجمه گوگل]ایده پرداخت حق بیمه به سادگی یک سیب زمینی سیاسی بود که به بوروکرات ها منتقل می شد
9. The taxing master must, of course, be told on what basis he is to conduct the taxation.
[ترجمه ترگمان]البته، استاد مالیات باید به او بگوید که باید مالیات را هدایت کند
[ترجمه گوگل]مطمئنا استاد مالیاتی باید بر اساس مبنایی برای پرداخت مالیات باشد
[ترجمه گوگل]مطمئنا استاد مالیاتی باید بر اساس مبنایی برای پرداخت مالیات باشد
10. On the surface, taxing international air travel fits the bill perfectly because it carries little apparent political pain.
[ترجمه ترگمان]در سطح، مالیات بر سفره ای هوایی بین المللی به طور کامل با این لایحه متناسب است، زیرا درد سیاسی آشکاری را حمل می کند
[ترجمه گوگل]در سطح، مالیات بر مسافرت بین المللی هوایی متناسب با این لایحه کاملا به دلیل آن است که حمل کمی درد سیاسی ظاهرا
[ترجمه گوگل]در سطح، مالیات بر مسافرت بین المللی هوایی متناسب با این لایحه کاملا به دلیل آن است که حمل کمی درد سیاسی ظاهرا
11. The principle applies not only to taxing statutes but all forms of statute law.
[ترجمه ترگمان]این اصل نه تنها شامل قوانین مالیاتی بلکه تمام اشکال قانون اساسنامه نیز می شود
[ترجمه گوگل]این اصل نه تنها به مقررات مالیاتی، بلکه همه اشکال قانون اساسی، اعمال می کند
[ترجمه گوگل]این اصل نه تنها به مقررات مالیاتی، بلکه همه اشکال قانون اساسی، اعمال می کند
12. Perhaps the room revived a taxing memory of what had happened.
[ترجمه ترگمان]شاید اتاق خاطره حوادثی را که رخ داده بود تجدید کند
[ترجمه گوگل]شاید اتاق یک خاطره مالیاتی از آنچه اتفاق افتاده احیا شود
[ترجمه گوگل]شاید اتاق یک خاطره مالیاتی از آنچه اتفاق افتاده احیا شود
13. The taxing of consumption does make current saving more attractive.
[ترجمه ترگمان]مالیات بر مصرف باعث می شود هزینه های جاری جذاب تر شوند
[ترجمه گوگل]مالیات بر مصرف باعث صرفه جویی در حال حاضر جذاب تر می شود
[ترجمه گوگل]مالیات بر مصرف باعث صرفه جویی در حال حاضر جذاب تر می شود
14. Organizing the open forum had been emotionally taxing as well.
[ترجمه ترگمان]سازماندهی این فروم باز هم از نظر احساسی از مالیات برخوردار بود
[ترجمه گوگل]سازماندهی این انجمن باز هم عواقب مالیاتی داشت
[ترجمه گوگل]سازماندهی این انجمن باز هم عواقب مالیاتی داشت
15. The taxing officer must consider the directions of the court.
[ترجمه ترگمان]مامور مالیات باید جهت دادگاه را در نظر داشته باشد
[ترجمه گوگل]افسر مالیاتی باید دستورالعمل های دادگاه را در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]افسر مالیاتی باید دستورالعمل های دادگاه را در نظر بگیرد
پیشنهاد کاربران
تلاشگر، مسئولیت پذیر
چالش انگیز
Synonym= challenging
Synonym= challenging
سخت . طاقت فرسا . ناگوار
هزینه بردار
پر زحمت/پر گیر و دار
Synonym =demanding
Synonym =demanding
چالش برانگیز دشوار، طاقت فرسا، نیازمند تلاش فکری و جسمی
طاقت فرسا،
, , stressful and difficult, Mentally and physically demanding , requiring a lot of thought, energy and effort
Babysitting an unruly baby is so taxing.
, , stressful and difficult, Mentally and physically demanding , requiring a lot of thought, energy and effort
Babysitting an unruly baby is so taxing.
معنیش بدون شک میشه:
پر زحمت
پر زحمت
کلمات دیگر: