(ورزش و سیاست و مباحثه و غیره) حریف، ستیزنده، هماورد، هماورد one of the contenders for this job یکی از مدعیان این شغل
contender
(ورزش و سیاست و مباحثه و غیره) حریف، ستیزنده، هماورد، هماورد one of the contenders for this job یکی از مدعیان این شغل
انگلیسی به فارسی
(ورزش و سیاست و مباحثه و غیره) حریف، ستیزنده، هماورد
متقاعد کننده
انگلیسی به انگلیسی
• rival, competitor; applicant (for a position)
a contender in a competition is someone who takes part in it, usually someone who has a chance of winning.
a contender in a competition is someone who takes part in it, usually someone who has a chance of winning.
جملات نمونه
1. The team is a serious contender for the title this year.
[ترجمه ترگمان]این تیم امسال یک رقیب جدی برای این عنوان است
[ترجمه گوگل]این تیم یک نامزد جدی برای عنوان سال جاری است
[ترجمه گوگل]این تیم یک نامزد جدی برای عنوان سال جاری است
2. She was a strong contender for Britain's Olympic team.
[ترجمه ترگمان]او یک نامزد قدرتمند برای تیم المپیک بریتانیا بود
[ترجمه گوگل]او یک تیم قوی المپیک بریتانیا بود
[ترجمه گوگل]او یک تیم قوی المپیک بریتانیا بود
3. The press established him as the leading contender.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات او را به عنوان برنده احتمالی معرفی کردند
[ترجمه گوگل]مطبوعات او را به عنوان مدعی پیشرو تاسیس کرد
[ترجمه گوگل]مطبوعات او را به عنوان مدعی پیشرو تاسیس کرد
4. Her new album has to be a strong contender for the Album of the Year award.
[ترجمه ترگمان]آلبوم جدیدش به عنوان برنده جایزه بهترین آلبوم سال شناخته می شود
[ترجمه گوگل]آلبوم جدیدش باید یک جایزه قوی برای آلبوم سال باشد
[ترجمه گوگل]آلبوم جدیدش باید یک جایزه قوی برای آلبوم سال باشد
5. Bradley has been considered a possible presidential contender himself.
[ترجمه ترگمان]بردلی به عنوان نامزد احتمالی ریاست جمهوری شناخته شده است
[ترجمه گوگل]برادلی به عنوان یک رقیب احتمالی ریاست جمهوری خود محسوب می شود
[ترجمه گوگل]برادلی به عنوان یک رقیب احتمالی ریاست جمهوری خود محسوب می شود
6. Jack had to bow out as a contender.
[ترجمه حمید سانی] جک مجبور بود مقابل حریفش تعظیم کنه.
[ترجمه ترگمان] جک \"مجبور شد به عنوان یه رقیب تعظیم کنه\"[ترجمه گوگل]جک مجبور شد که به عنوان یک مدافع تعظیم کند
7. Peter is a contender for a gold medal in the Olympics.
[ترجمه ترگمان]پیتر برنده مدال طلا در المپیک است
[ترجمه گوگل]پیتر یک مدال طلا در المپیک است
[ترجمه گوگل]پیتر یک مدال طلا در المپیک است
8. In the event the only other contender was Enoch Powell- and he was a late starter.
[ترجمه ترگمان]در صورتی که تنها مدعی بود، \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"a پاول\" \" بود \" \" \"
[ترجمه گوگل]در این صورت تنها یکی دیگر از طرفداران Enoch Powell بود و او شروع به کار شد
[ترجمه گوگل]در این صورت تنها یکی دیگر از طرفداران Enoch Powell بود و او شروع به کار شد
9. The only serious contender left in the presidential race is Guei himself.
[ترجمه ترگمان]تنها رقیب جدی باقی مانده در رقابت ریاست جمهوری، خود گوئی است
[ترجمه گوگل]تنها قاطع جدی در انتخابات ریاست جمهوری، خود گوئی است
[ترجمه گوگل]تنها قاطع جدی در انتخابات ریاست جمهوری، خود گوئی است
10. Another naval aviator seen as a contender is Adm.
[ترجمه ترگمان]یک خلبان نیروی دریایی دیگر که به عنوان رقیب شناخته می شود، دریادار مایک مولن است
[ترجمه گوگل]یک خلبان دریایی دیگر به عنوان یک مدافع دیده می شود Adm
[ترجمه گوگل]یک خلبان دریایی دیگر به عنوان یک مدافع دیده می شود Adm
11. Muriel had the impression she was a strong contender for the position.
[ترجمه ترگمان]میوریل \"فکر می کرد که اون یه رقیب قوی برای موقعیت بوده\"
[ترجمه گوگل]موریل این تصور را داشت که طرفدار قوی برای این موقعیت بود
[ترجمه گوگل]موریل این تصور را داشت که طرفدار قوی برای این موقعیت بود
12. He was the first and only Presidential contender to propose a world-view profoundly alternative to the traditions of imperialist perspective.
[ترجمه ترگمان]او اولین و تنها رقیب ریاست جمهوری است که یک دیدگاه جهانی را پیشنهاد می کند - چشم انداز چشم انداز امپریالیسم را عمیقا جایگزین کرده است
[ترجمه گوگل]او نخستین و تنها نامزد ریاست جمهوری بود تا پیشنهاد دینی را که عمیقا جایگزین سنتهای چشم انداز امپریالیستی باشد
[ترجمه گوگل]او نخستین و تنها نامزد ریاست جمهوری بود تا پیشنهاد دینی را که عمیقا جایگزین سنتهای چشم انداز امپریالیستی باشد
13. The obvious contender ought to be Lotus 1-2-3; the DOS version was one of the most successful software programs ever.
[ترجمه ترگمان]رقیب برجسته باید Lotus ۱ - ۲ - ۳ باشد؛ نسخه DOS یکی از موفق ترین برنامه های نرم افزاری بود که تا به حال اجرا شده بود
[ترجمه گوگل]داور آشکار باید لوتوس 1-2-3 باشد؛ نسخه DOS یکی از موفق ترین برنامه های نرم افزاری بوده است
[ترجمه گوگل]داور آشکار باید لوتوس 1-2-3 باشد؛ نسخه DOS یکی از موفق ترین برنامه های نرم افزاری بوده است
14. Her brothers marveled as she became a family contender.
[ترجمه ترگمان]برادرانش در شگفت بودند که او یک رقیب خانوادگی شده است
[ترجمه گوگل]برادرانش عجیب به نظر می رسند که او به یک متخصص خانواده تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]برادرانش عجیب به نظر می رسند که او به یک متخصص خانواده تبدیل شده است
15. Teal was not, after all, a serious contender.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، Teal یک مدعی جدی بود
[ترجمه گوگل]تیل بعد از همه، یک محقق جدی نبود
[ترجمه گوگل]تیل بعد از همه، یک محقق جدی نبود
one of the contenders for this job
یکی از مدعیان این شغل
پیشنهاد کاربران
اسم:contender
رقیب. مدعی. حریف. داوطلب. متقاضی. . . .
Synonyms of contender. applicant, applier, aspirant, campaigner, candidate, expectant, hopeful, prospect, seeker. Words Related to contender. competitor, contestant, entrant, entry, favorite, qualifier. dark horse, spoiler, stalking horse
رقیب. مدعی. حریف. داوطلب. متقاضی. . . .
Synonyms of contender. applicant, applier, aspirant, campaigner, candidate, expectant, hopeful, prospect, seeker. Words Related to contender. competitor, contestant, entrant, entry, favorite, qualifier. dark horse, spoiler, stalking horse
Competitor
مدعی، رقیب، حریف مدعی
حریف، هماورد، رقیب، مدعی
noun
[count] :
🔴 a person who tries to win something in a contest; especially : a person who has a good chance of winning
◀️There are several contestants, but only two real contenders.
◀️the top/leading presidential contenders
◀️This latest defeat means that she's no longer a contender for the world title
◀️ A )
I think South American prisons have to be the worst in the world. Literally hell on earth.
B )
Some of the ones in the Philippines and Africa are definite contenders
noun
[count] :
🔴 a person who tries to win something in a contest; especially : a person who has a good chance of winning
◀️There are several contestants, but only two real contenders.
◀️the top/leading presidential contenders
◀️This latest defeat means that she's no longer a contender for the world title
◀️ A )
I think South American prisons have to be the worst in the world. Literally hell on earth.
B )
Some of the ones in the Philippines and Africa are definite contenders
کلمات دیگر: