متناوب
intermittency
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• state of being intermittent, condition of being paused at intervals
جملات نمونه
1. A prelude phase-locked staircase to type V intermittency in a model of a electronic relaxation oscillator is reported.
[ترجمه ترگمان]یک prelude phase برای نوع V در یک مدل از یک نوسان ساز relaxation الکترونیکی گزارش می شود
[ترجمه گوگل]یک پله ای که در مرحله پیشنهادی قرار گرفته است به نوع اتصال V در مدل اسیلاتور آرام ساز الکترونیکی گزارش شده است
[ترجمه گوگل]یک پله ای که در مرحله پیشنهادی قرار گرفته است به نوع اتصال V در مدل اسیلاتور آرام ساز الکترونیکی گزارش شده است
2. His study analyzed how perceived problems—such as intermittency—could be overcome with interconnection of offshore wind systems and careful turbine placement.
[ترجمه ترگمان]مطالعه او نشان داد که چگونه مشکلات درک شده - مانند intermittency - می تواند با اتصال سیستم های باد ساحلی و جایگزینی دقیق توربین، غلبه کند
[ترجمه گوگل]تحقیق او را تجزیه و تحلیل کرده است که چگونه مشکلات درک شده - مانند intermittency - می تواند با اتصال به سیستم های باد در دریای خزر و قرار دادن توربین دقیق برطرف شود
[ترجمه گوگل]تحقیق او را تجزیه و تحلیل کرده است که چگونه مشکلات درک شده - مانند intermittency - می تواند با اتصال به سیستم های باد در دریای خزر و قرار دادن توربین دقیق برطرف شود
3. The intermittency of wind power does mean that we would need to run our electricity grids in a very different way.
[ترجمه ترگمان]استفاده از انرژی باد به این معنی است که ما باید شبکه های برق خود را به روش بسیار متفاوتی اجرا کنیم
[ترجمه گوگل]متناوب شدن قدرت باد به این معنی است که ما نیاز به راه اندازی شبکه های برق ما را به طرق مختلف
[ترجمه گوگل]متناوب شدن قدرت باد به این معنی است که ما نیاز به راه اندازی شبکه های برق ما را به طرق مختلف
4. In ungrounded systems, the duration of intermittency electric arc 's earthing over- voltage is long.
[ترجمه ترگمان]در سیستم های غیر مسطح، مدت اتصال ارت قوس الکتریکی به شدت بالا است
[ترجمه گوگل]در سیستم های نامنظم، مدت زمان اتصال بیش از حد ولتاژ قوس الکتریکی قوس الکتریکی طولانی است
[ترجمه گوگل]در سیستم های نامنظم، مدت زمان اتصال بیش از حد ولتاژ قوس الکتریکی قوس الکتریکی طولانی است
5. The researchers also suggest that the intermittency of wind power could require significant and costly backup options, such as natural gas-fired power plants.
[ترجمه ترگمان]محققان همچنین پیشنهاد می کنند که استفاده از انرژی باد می تواند به گزینه های پشتیبان و پرهزینه، مانند نیروگاه های گاز سوز طبیعی، نیاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]محققان همچنین پیشنهاد می کنند که متناوب بودن قدرت باد می تواند گزینه های قابل توجه و گران قیمت پشتیبان مانند نیروگاه های گاز طبیعی را احیا کند
[ترجمه گوگل]محققان همچنین پیشنهاد می کنند که متناوب بودن قدرت باد می تواند گزینه های قابل توجه و گران قیمت پشتیبان مانند نیروگاه های گاز طبیعی را احیا کند
6. Due to the intermittency of solar energy supply, projects based solely on the solar thermal power generation system can be very expensive with low availability and low return of income.
[ترجمه ترگمان]به دلیل محدودیت تامین انرژی خورشیدی، پروژه ها براساس سیستم تولید نیروی حرارتی خورشیدی می تواند بسیار پرهزینه بوده و در دسترس پذیری پایین و بازگشت پایین درآمد قرار گیرد
[ترجمه گوگل]با توجه به جایگزینی انرژی خورشیدی، پروژه های مبتنی بر صرفه جویی در سیستم تولید انرژی حرارتی خورشیدی می توانند با دسترسی کم و بازده کم درآمد بسیار گران باشند
[ترجمه گوگل]با توجه به جایگزینی انرژی خورشیدی، پروژه های مبتنی بر صرفه جویی در سیستم تولید انرژی حرارتی خورشیدی می توانند با دسترسی کم و بازده کم درآمد بسیار گران باشند
7. A direct evidence for intermittency induced by truncation error is provided in the paper.
[ترجمه ترگمان]یک مدرک مستقیم برای intermittency ناشی از خطای برش در این مقاله ارایه شده است
[ترجمه گوگل]شواهد مستقیم برای متناوب ناشی از خطای کوتاه شدن در مقاله ارائه شده است
[ترجمه گوگل]شواهد مستقیم برای متناوب ناشی از خطای کوتاه شدن در مقاله ارائه شده است
8. Aiming at the mode mixing problem caused by intermittency signal in the sifting process of empirical mode decomposition(EMD), a new solution is presented.
[ترجمه ترگمان]بررسی مساله ترکیب مود ناشی از سیگنال intermittency در فرآیند sifting تجزیه حالت تجربی (EMD)، یک راه حل جدید ارائه شده است
[ترجمه گوگل]با توجه به مشکل مخلوط کردن حالت ناشی از سیگنال متناوب در فرآیند خالص سازی تجزیه حالت تجربی (EMD)، یک راه حل جدید ارائه شده است
[ترجمه گوگل]با توجه به مشکل مخلوط کردن حالت ناشی از سیگنال متناوب در فرآیند خالص سازی تجزیه حالت تجربی (EMD)، یک راه حل جدید ارائه شده است
9. An EU-wide network will mean that wind power's intermittency is virtually irrelevant.
[ترجمه ترگمان]یک شبکه گسترده اتحادیه اروپا به این معنا خواهد بود که نیروی برق بادی عملا بی ربط است
[ترجمه گوگل]یک شبکه اتحادیه اروپا به این معنی است که زوایای انرژی باد عملا بی اهمیت است
[ترجمه گوگل]یک شبکه اتحادیه اروپا به این معنی است که زوایای انرژی باد عملا بی اهمیت است
10. An energy system that can accommodate the intermittency of renewable power will probably need large-scale storage.
[ترجمه ترگمان]یک سیستم انرژی که می تواند قابلیت استفاده از انرژی تجدیدپذیر را در خود جای دهد، احتمالا به یک انبار بزرگ نیاز خواهد داشت
[ترجمه گوگل]یک سیستم انرژی که بتواند جایگزین انرژی تجدیدپذیر شود، احتمالا به ذخیره سازی در مقیاس بزرگ نیاز دارد
[ترجمه گوگل]یک سیستم انرژی که بتواند جایگزین انرژی تجدیدپذیر شود، احتمالا به ذخیره سازی در مقیاس بزرگ نیاز دارد
11. HU Fei . Turbulence, Intermittency and Atmospheric Boundary Layer ( in Chinese ) . Beijing: Science Press, 199
[ترجمه ترگمان]Fei HU لایه مرزی Atmospheric، Intermittency و Atmospheric Layer (در زبان چینی) پکن: انتشارات علوم، ۱۹۹
[ترجمه گوگل]هی فای آشفتگی، ناپیوستگی و لایه مرزی جو (در چینی) پکن: علم مطبوعات، 199
[ترجمه گوگل]هی فای آشفتگی، ناپیوستگی و لایه مرزی جو (در چینی) پکن: علم مطبوعات، 199
12. Numerical results show that there is no rigorous intermittency behavior in the frame of the model.
[ترجمه ترگمان]نتایج عددی نشان می دهد که هیچ رفتار intermittency دقیقی در چارچوب مدل وجود ندارد
[ترجمه گوگل]نتایج عددی نشان می دهد که در فریم مدل هیچ رفتار دقیق متقابل وجود نداشته است
[ترجمه گوگل]نتایج عددی نشان می دهد که در فریم مدل هیچ رفتار دقیق متقابل وجود نداشته است
13. You have intermittency problems on every time scale.
[ترجمه ترگمان]شما در هر زمانی دچار مشکل می شوید
[ترجمه گوگل]شما در هر مقیاس زمانی، مشکلات متناوب دارید
[ترجمه گوگل]شما در هر مقیاس زمانی، مشکلات متناوب دارید
14. Take, for example the intermittency of wind power.
[ترجمه ترگمان]برای مثال قدرت باد را در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]مثلا از بین رفتن نیروی باد برخورد کنید
[ترجمه گوگل]مثلا از بین رفتن نیروی باد برخورد کنید
پیشنهاد کاربران
متناوب
تناوب
تناوب
تناوب {منظور تناوبی است که نامنظم، منقطع و معمولا غیرقابل پیش بینی باشد}
تناوبی بودن
ماهیت تناوبی
ماهیت تناوبی
نوسان کردن
معنی تناوب برای این کلمه نظم رو به یاد میاره اما این کلمه تغییرات نامنظم رو میرسونه نه منظم
معنی تناوب برای این کلمه نظم رو به یاد میاره اما این کلمه تغییرات نامنظم رو میرسونه نه منظم
کلمات دیگر: