کلمه جو
صفحه اصلی

purely


معنی : خالصانه، محضا
معانی دیگر : به طور خالص، ناب، سره، بی آمیغانه، فقط، صرفا، به طور بی آلایش، معصومانه، کاملا، بکلی، منحصرا، بطور خالصیا یکدست یا بی گناه

انگلیسی به فارسی

صرفا،کاملا،بکلی،منحصرا،بطور خالص یا یکدست یا بی گناه


صرفا، خالصانه، محضا


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in a pure manner.
مترادف: incorruptibly, morally, virtuously
مشابه: cleanly, innocently, simply

(2) تعریف: merely; only.
مترادف: just, merely, simply
مشابه: entirely, fully, only, solely, totally

- It was purely accidental that we met.
[ترجمه ترگمان] تصادفی بود که همدیگه رو دیدیم
[ترجمه گوگل] این کاملا اتفاقی بود که ما دیدیم

• without contamination; only; merely; completely, entirely; innocently
purely means involving only one feature or characteristic and not including anything else.
you use purely and simply to emphasize that a particular thing is the only thing involved.

مترادف و متضاد

خالصانه (قید)
candidly, sincerely, purely

محضا (قید)
only, merely, solely, purely

simply, absolutely


Synonyms: all, all in all, altogether, barely, completely, entirely, essentially, exactly, exclusively, in toto, just, merely, only, plainly, quite, solely, totally, utterly, wholly


Antonyms: indefinitely


جملات نمونه

1. purely individual experiences
تجربیات صرفا انفرادی

2. a purely ideal concept of society
تصور صرفا خیال پردازانه ای از جامعه

3. for purely defensive reasons
به دلایل صرفا پدافندی

4. his role is purely advisory
نقش او صرفا جنبه ی مشورتی دارد.

5. She regarded her patients from a purely clinical standpoint.
[ترجمه ترگمان]او به بیمارانش از یک دیدگاه کاملا بالینی می نگریست
[ترجمه گوگل]او بیماران خود را از دیدگاه کاملا بالینی در نظر گرفت

6. They have been given college scholarships purely on athletic ability.
[ترجمه ترگمان]آن ها به لحاظ توانایی ورزشی بورسیه تحصیلی دریافت کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها تحصیلات دانشگاهی صرفا به توانایی های ورزشی داده شده اند

7. From a purely practical point of view, the house is too small.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه کاملا عملی، خانه خیلی کوچک است
[ترجمه گوگل]از نقطه نظر صرفا عملی، خانه بسیار کوچک است

8. It is a racing machine, designed purely for speed.
[ترجمه ترگمان]این ماشین مسابقه ای است که صرفا برای سرعت طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این ماشین مسابقه ای است که صرفا برای سرعت طراحی شده است

9. Attendance on the course is purely voluntary.
[ترجمه ترگمان]حضور در این درس کاملا داوطلبانه است
[ترجمه گوگل]حضور در این دوره صرفا داوطلبانه است

10. Her interest in him is purely sexual.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به او کاملا جنسی است
[ترجمه گوگل]علاقه او به او صرفا جنسی است

11. I assure you that this was purely an oversight on my part.
[ترجمه ترگمان]بهت اطمینان میدم که اینا همش تقصیر من بوده
[ترجمه گوگل]من به شما اطمینان می دهم که این صرفا بخشی از نظارت من بود

12. The issue here is purely logical: it has nothing to do with ethics.
[ترجمه ترگمان]مساله در اینجا کاملا منطقی است: هیچ ارتباطی با اخلاق ندارد
[ترجمه گوگل]مسئله اینجا کاملا منطقی است که هیچ ارتباطی با اخلاق ندارد

13. The attraction between them is purely physical.
[ترجمه ترگمان]جاذبه بین آن ها کاملا فیزیکی است
[ترجمه گوگل]جذابیت بین آنها کاملا فیزیکی است

14. From a purely personal point of view, I'd like to see cars banned from the city centre.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه کاملا شخصی، دوست دارم ماشین هایی را ببینم که از مرکز شهر ممنوع شده بودند
[ترجمه گوگل]از دیدگاه کاملا فردی، من می خواهم خودروهایی را که از مرکز شهر ممنوع شده ببینند

15. The changes to the distribution system are purely experimental at the moment.
[ترجمه ترگمان]تغییرات در سیستم توزیع در حال حاضر کاملا تجربی هستند
[ترجمه گوگل]تغییر در سیستم توزیع در حال حاضر صرفا تجربی است

پیشنهاد کاربران

صرفاً

مثالی از این واژه در مهندسی برق:
A material with a purely real and negative permittivity would be an ideal candidate to replace metals in most of the plasmonic and metamaterial devices.
یک ماده با گذردهی کاملا حقیقی و منفی ( یعنی بخش موهومی گذردهی صفر بوده و بخش حقیقی آن منفی است ) گزینه ی ایده آلی برای جایگزینی فلزات در اکثر ادوات پلاسمونیک و متامتریال خواهد بود.

منحصرا, خالصانه , فقط


کلمات دیگر: