تعریف مسئله
problem definition
تعریف مسئله
انگلیسی به فارسی
تعریف مسئله
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] تعریف مسئله
[کامپیوتر] تعریف مسئله
[کامپیوتر] تعریف مسئله
جملات نمونه
1. Overall the strongest correlations are with clarity of problem definition, clarity of problem understanding and completeness of information.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی قوی ترین همبستگی ها با وضوح تعریف مشکل، وضوح درک مشکل و کامل بودن اطلاعات وجود دارد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، قویترین همبستگی با وضوح تعریف مشکل، وضوح درک مشکل و کامل بودن اطلاعات است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، قویترین همبستگی با وضوح تعریف مشکل، وضوح درک مشکل و کامل بودن اطلاعات است
2. Often, following a preliminary problem definition, the analyst performs a feasibility study.
[ترجمه ترگمان]اغلب، پس از یک تعریف مشکل اولیه، تحلیلگر یک مطالعه امکان سنجی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب، پس از تعریف مشکل اولیه، تحلیلگر یک مطالعه امکان سنجی را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب، پس از تعریف مشکل اولیه، تحلیلگر یک مطالعه امکان سنجی را انجام می دهد
3. Should demonstrate ability to use design processes for problem definition and solution creation while working individually and with a group.
[ترجمه ترگمان]باید توانایی استفاده از فرایندهای طراحی برای تعریف مشکل و ایجاد راه حل در حین کار به تنهایی و با یک گروه را نشان دهید
[ترجمه گوگل]باید توانایی استفاده از فرایندهای طراحی برای تعیین مشکل و راه حل را در هنگام کار به صورت جداگانه و با یک گروه نشان دهد
[ترجمه گوگل]باید توانایی استفاده از فرایندهای طراحی برای تعیین مشکل و راه حل را در هنگام کار به صورت جداگانه و با یک گروه نشان دهد
4. Problem solving. The combination of problem definition, alternatives identification and analysis, and decision - making.
[ترجمه ترگمان]مساله حل مساله ترکیب تعریف مشکل، شناسایی جایگزین ها و تحلیل و تصمیم گیری
[ترجمه گوگل]حل مشکل ترکیبی از تعریف مشکل، شناسایی جایگزین و تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری
[ترجمه گوگل]حل مشکل ترکیبی از تعریف مشکل، شناسایی جایگزین و تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری
5. Based on the historical review, by means of problem definition and political culture, the research analyses the values of the French policy of enrolling foreign students.
[ترجمه ترگمان]براساس مرور تاریخی، با استفاده از تعریف مشکل و فرهنگ سیاسی، این تحقیق ارزش های سیاست فرانسه برای ثبت نام دانشجویان خارجی را تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]بر اساس بررسی تاریخی، با استفاده از تعاریف مشکل و فرهنگ سیاسی، این تحقیق ارزش های سیاست فرانسه را برای ثبت نام دانشجویان خارجی را تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]بر اساس بررسی تاریخی، با استفاده از تعاریف مشکل و فرهنگ سیاسی، این تحقیق ارزش های سیاست فرانسه را برای ثبت نام دانشجویان خارجی را تحلیل می کند
6. It includes problem definition, reminding process, creating process and evaluating process.
[ترجمه ترگمان]آن شامل تعریف مشکل، فرآیند یادآوری، ایجاد فرآیند و ارزیابی فرآیند است
[ترجمه گوگل]این شامل تعریف مشکل، یادآوری روند، ایجاد فرایند و ارزیابی روند است
[ترجمه گوگل]این شامل تعریف مشکل، یادآوری روند، ایجاد فرایند و ارزیابی روند است
7. In these work, we in turn present the problem definition, analyze the problem or the properties of researched objects, develop the mining or implementation algorithms.
[ترجمه ترگمان]در این کار، ما به نوبه خود تعریف مشکل را ارائه می کنیم، مساله یا ویژگی های اشیا تحقیق شده را آنالیز می کنیم، الگوریتم استخراج و یا اجرای الگوریتم را توسعه می دهیم
[ترجمه گوگل]در این کار، ما به نوبه خود تعریف مشکل، تجزیه و تحلیل مشکل یا خواص اشیاء تحقیق شده، توسعه الگوریتم های معدن یا اجرای را ارائه می کنیم
[ترجمه گوگل]در این کار، ما به نوبه خود تعریف مشکل، تجزیه و تحلیل مشکل یا خواص اشیاء تحقیق شده، توسعه الگوریتم های معدن یا اجرای را ارائه می کنیم
8. For each problem, we give its background, problem definition, detailed design method, and empirical results to support that Genetic Algorithms are a robust and an efficient optimization approach.
[ترجمه ترگمان]برای هر مشکل، ما پیش زمینه، تعریف مشکل، روش طراحی دقیق، و نتایج تجربی برای پشتیبانی از اینکه الگوریتم های ژنتیکی یک رویکرد بهینه سازی کارآمد و کارآمد هستند را ارایه می دهیم
[ترجمه گوگل]برای هر مشکل، زمینه، تعریف مشکل، روش طراحی دقیق و نتایج تجربی را برای حمایت از آن الگوریتم های ژنتیکی یک رویکرد بهینه سازی قوی و کارآمد ارائه می کنیم
[ترجمه گوگل]برای هر مشکل، زمینه، تعریف مشکل، روش طراحی دقیق و نتایج تجربی را برای حمایت از آن الگوریتم های ژنتیکی یک رویکرد بهینه سازی قوی و کارآمد ارائه می کنیم
9. It constitute problem definition, data preparation, data raining and result analysis, problem definition and data preparation are very important in a data mining system.
[ترجمه ترگمان]تعریف مشکل، آماده سازی داده ها، تحلیل داده ها و تحلیل نتیجه، تعریف مشکل و آماده سازی داده ها در یک سیستم داده کاوی بسیار مهم هستند
[ترجمه گوگل]این تعریف مشکل، تهیه داده ها، بارگیری داده ها و تجزیه و تحلیل نتایج، تعریف مشکالت و تهیه داده ها در یک سیستم معدن داده بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]این تعریف مشکل، تهیه داده ها، بارگیری داده ها و تجزیه و تحلیل نتایج، تعریف مشکالت و تهیه داده ها در یک سیستم معدن داده بسیار مهم است
10. After capturing the problem definition on paper, the next step is to make sure that you've "got it right. "
[ترجمه ترگمان]بعد از ثبت تعریفی مشکل بر روی کاغذ، گام بعدی این است که اطمینان حاصل کنید که \"آن را درست دارید\"
[ترجمه گوگل]پس از تشخیص مشکل بر روی کاغذ، گام بعدی این است که مطمئن شوید که شما آن را درست کرده اید '
[ترجمه گوگل]پس از تشخیص مشکل بر روی کاغذ، گام بعدی این است که مطمئن شوید که شما آن را درست کرده اید '
11. Scope, dem and that problem definition the part of and certain system involve the function that complete, complete the function the data that need.
[ترجمه ترگمان]دامنه، dem و تعریف مشکل بخشی از یک سیستم خاص است که شامل عملکرد کامل، تکمیل تابع داده های مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]دامنه، دامنه و تعریف مشکل بخشی از و سیستم خاصی شامل عملکردی است که تکمیل شده، عملکردهای مورد نیاز را تکمیل می کند
[ترجمه گوگل]دامنه، دامنه و تعریف مشکل بخشی از و سیستم خاصی شامل عملکردی است که تکمیل شده، عملکردهای مورد نیاز را تکمیل می کند
12. What I would like to know is whether I've got the problem definition right and whether this is as big a deal to get a working dongle as it is appearing to me.
[ترجمه ترگمان]چیزی که می خواهم بدانم این است که آیا تعریف مشکل را دارم یا نه و اینکه آیا این به اندازه یک معامله بزرگ است که به من ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]آنچه که من می خواهم بدانم این است که آیا تعریف مشکل را درست می دانم و آیا این به عنوان یک معامله بزرگ برای دریافت یک دانگل کاری است که به نظر من می رسد
[ترجمه گوگل]آنچه که من می خواهم بدانم این است که آیا تعریف مشکل را درست می دانم و آیا این به عنوان یک معامله بزرگ برای دریافت یک دانگل کاری است که به نظر من می رسد
13. The next step that I usually take when starting a problem definition is to create a glossary.
[ترجمه ترگمان]گام بعدی که من معمولا هنگام شروع یک تعریف مشکل انتخاب می کنم، ایجاد واژه نامه است
[ترجمه گوگل]گام بعدی که معمولا هنگام شروع یک مشکل تعریف می کنم، ایجاد یک واژه نامه است
[ترجمه گوگل]گام بعدی که معمولا هنگام شروع یک مشکل تعریف می کنم، ایجاد یک واژه نامه است
14. Only after you've totally immersed yourselves in thinking about the problem from many different perspectives does the team try to reach agreement on the problem definition.
[ترجمه ترگمان]تنها بعد از اینکه کاملا خود را در تفکر درباره مشکل از بسیاری از دیدگاه های مختلف درگیر کردید، تیم سعی در رسیدن به توافق بر سر تعریف مشکل دارد
[ترجمه گوگل]تنها پس از اینکه شما کاملا از نظر بسیاری از دیدگاه ها در مورد این مشکل غوطه ور شدید، تیم تلاش می کند تا در مورد تعریف مشکل به توافق برسند
[ترجمه گوگل]تنها پس از اینکه شما کاملا از نظر بسیاری از دیدگاه ها در مورد این مشکل غوطه ور شدید، تیم تلاش می کند تا در مورد تعریف مشکل به توافق برسند
15. Problemsolving leaders are able to read the signs that tell whether an argument is based on a difference in problem definition or a difference in solution method.
[ترجمه ترگمان]رهبران problemsolving قادر به خواندن علایم هستند که بگویند که آیا بحث بر مبنای تفاوت در تعریف مشکل و یا تفاوت در روش راه حل است
[ترجمه گوگل]رهبران مشکل ساز قادر به خواندن نشانه هایی هستند که می گویند آیا استدلال مبتنی بر تفاوت در تعریف مشکل و یا تفاوت در روش راه حل است
[ترجمه گوگل]رهبران مشکل ساز قادر به خواندن نشانه هایی هستند که می گویند آیا استدلال مبتنی بر تفاوت در تعریف مشکل و یا تفاوت در روش راه حل است
کلمات دیگر: