کلمه جو
صفحه اصلی

regenerate


معنی : زندگی تازه و روحانی یافته، احیاء کردن، تهذیب کردن، باز زادن، باز زاییدن، دوباره خلق شدن یا کردن
معانی دیگر : (به ویژه پس از نزول یا گمراهی یا پستی) بازگردانده، رسته، تجدید شده، رستگار، نجات یافته، (روحا یا از نظر مذهبی) احیا کردن یا شدن، از نو جان یافتن، نوجان شدن یا کردن، باز زاده شدن یا کردن، تجدید حیات کردن، تازه کردن یا شدن، (زیست شناسی) دوباره روییدن، دوباره درآمدن، باز روییدن، از نو رشد کردن، (روحا یا از نظر مذهبی) احیا شده، جان یافته، حیات تازه یافته، بازسازی کردن، نوزادان، بهسازی کردن، باز آفرینی کردن، (شیمی) بازایی کردن، احیا کردن، (فیزیک - باطری یا کاتالیست) باز نیرو کردن، نو نیرو کردن، (مکانیک - حرارت یا انرژی یا فشار و غیره) دوباره به کار گرفتن، هرز بازآوری کردن

انگلیسی به فارسی

باز زادن، تهذیب کردن، زندگی تازه و روحانی یافته،دوباره خلق شدن یا کردن


باززاییدن، احیا کردن


بازسازی کنید، باز زادن، احیاء کردن، باز زاییدن، تهذیب کردن، دوباره خلق شدن یا کردن، زندگی تازه و روحانی یافته


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: regenerates, regenerating, regenerated
(1) تعریف: to cause a spiritual or moral reform in.
مترادف: moralize, reform, rehabilitate, uplift
مشابه: convert, redeem, restore, save

(2) تعریف: to re-create or make new or better.
مترادف: re-create, renew, restore, revitalize
مشابه: refurbish, rehabilitate, rejuvenate, remake, remodel, renovate

(3) تعریف: to grow (new tissue or parts) to replace lost or injured tissue or parts.
مترادف: reproduce
مشابه: grow, re-create, renew, replace, restore

- Salamanders can regenerate severed limbs.
[ترجمه ترگمان] salamanders میتونه دست و پای خودش رو باز کنه
[ترجمه گوگل] سلماندر ها می توانند اندام های جدا شده را بازسازی کنند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to be morally reformed or spiritually reborn.
متضاد: degenerate
مشابه: convert, reform

(2) تعریف: to undergo physical regrowth, as of a new organ or limb.
مشابه: grow
صفت ( adjective )
مشتقات: regenerable (adj.), regeneracy (n.), regenerator (n.)
(1) تعریف: revitalized or reborn spiritually or morally.
مترادف: reborn, rehabilitated
مشابه: born-again, reconstructed, remade, renewed

(2) تعریف: reconstructed, renewed, or improved.
مترادف: re-created, reconstructed, refurbished, remodeled, renewed, renovated, restored
مشابه: improved

• renew, restore to good condition; form again, re-create; be renewed, be restored to good condition
to regenerate a place or a system means to develop and improve it and make it more active, successful, or important, especially after a period when it has been declining; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] باززایی، احیا کردن
[کامپیوتر] تولید مجدد
[برق و الکترونیک] تولید مجدد کردن
[مهندسی گاز] دوباره بوجودآمدن، دوباره تولیدشدن

مترادف و متضاد

Antonyms: destroy, kill, ruin


زندگی تازه و روحانی یافته (صفت)
regenerate

احیاء کردن (فعل)
deoxidate, deoxidize, regenerate

تهذیب کردن (فعل)
refine, edify, regenerate

باز زادن (فعل)
regenerate

باز زاییدن (فعل)
regenerate

دوباره خلق شدن یا کردن (فعل)
regenerate

breathe new life into


Synonyms: change, exhilarate, inspirit, invigorate, produce, raise from the dead, reanimate, reawaken, reconstruct, recreate, reestablish, refresh, reinvigorate, rejuvenate, renew, renovate, reproduce, restore, revive, revivify, uplift


جملات نمونه

1. regenerate from the mire of sin
نجات یافته از باتلاق گناه

2. lizards that regenerate lost tails
مارمولک هایی که دم از دست رفته را دوباره در می آورند

3. forces that will regenerate society
نیروهایی که جامعه را احیا خواهد کرد

4. If the woodland is left alone, it will regenerate itself in a few years.
[ترجمه ترگمان]اگر جنگل تنها مانده باشد، در عرض چند سال خود را دوباره بازسازی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر جنگل به تنهایی باقی بماند، چند سالی است که خود را دوباره بازسازی می کند

5. The Marshall Plan sought to regenerate the shattered Europe of 194
[ترجمه ترگمان]طرح مارشال به دنبال بازسازی اروپا از (۱۹۴)بود
[ترجمه گوگل]طرح مارشال به دنبال انزوای اروپا در سال 194 بود

6. Once destroyed, brain cells do not regenerate.
[ترجمه ترگمان]زمانی که تخریب شد، سلول های مغز دوباره احیا نمی شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که تخریب می شود، سلول های مغزی بازسازی نمی شوند

7. The govern-ment will continue to try to regenerate inner city areas.
[ترجمه ترگمان]دولت به تلاش خود برای بازسازی مناطق شهری ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]حکومت همچنان به تلاش برای احیای مناطق درون شهر ادامه خواهد داد

8. The money will be used to regenerate the commercial heart of the town.
[ترجمه ترگمان]این پول برای بازسازی قلب تجاری شهر مورد استفاده قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]این پول برای بازسازی قلب تجاری شهر مورد استفاده قرار می گیرد

9. Nerve cells have limited ability to regenerate if destroyed.
[ترجمه ترگمان]سلول های عصبی توانایی محدودی برای تجدید حیات دارند در صورتی که نابود شوند
[ترجمه گوگل]سلول های عصبی در صورت تخریب توانایی محدودی برای بازسازی دارند

10. This creature's tail will regenerate if it is cut off.
[ترجمه ترگمان]اگر قطع شود، دنب این موجود تجدید حیات می کند
[ترجمه گوگل]دم این موجودات اگر آن را قطع کند بازسازی خواهد شد

11. Small nodules form as the liver cells regenerate.
[ترجمه ترگمان]گره های کوچک به شکل سلول های کبد شکل می گیرند
[ترجمه گوگل]گره های کوچک به عنوان سلول های کبدی بازسازی می شوند

12. A lizard will regenerate its tail if it's cut off.
[ترجمه ترگمان]یک مارمولک دنب خود را اصلاح می کند اگر قطع شود
[ترجمه گوگل]در صورت قطع شدن، یک مارمولک دم خود را بازسازی می کند

13. We believed that the damaged countries would soon regenerate.
[ترجمه ترگمان]ما معتقدیم که این دو کشور به زودی بازسازی خواهند شد
[ترجمه گوگل]ما معتقدیم که کشورهای آسیب دیده به زودی دوباره احیا خواهند شد

14. This creature's tail will regenerate if it's cut off.
[ترجمه ترگمان]اگر قطع شود، دم این جانور هم تجدید حیات می کند
[ترجمه گوگل]این قطعه موجودات اگر آن را قطع کند بازسازی خواهد شد

15. It became a main force that would regenerate society.
[ترجمه ترگمان]این یک نیروی اصلی بود که جامعه را دوباره تولید می کرد
[ترجمه گوگل]این یک نیروی اصلی بود که جامعه را احیا کرد

regenerate from the mire of sin

نجات یافته از باتلاق گناه


forces that will regenerate society

نیروهایی که جامعه را احیا خواهد کرد


I was regenerated again in my grave...

باز در گورم ز نو جان یافتم ...


lizards that regenerate lost tails

مارمولک‌هایی که دم از دست رفته را دوباره در می‌آورند


پیشنهاد کاربران

dynamic

بازیابی کردن

to grow again after being lost, damaged, etc
احیا کردن - بازسازی کردن

مثلا regenerist از همین فعل میادش
Regenerist mask یعنی ماسک احیا کننده


کلمات دیگر: