کلمه جو
صفحه اصلی

plug in


معنی : فهمیدن، به برق وصل کردن، به پریز زدن، دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
معانی دیگر : دو شاخه را به پریز زدن

انگلیسی به فارسی

(دوشاخه و غیره) به پریز زدن، وصل کردن، به برق زدن


(کامپیوتر، وب) افزونه، افزایه (ابزاری کاربردی و کوچک و وابسته به یک نرم‌افزار میزبان دیگر (مانند مرورگرهای وب) است و به‌تنهایی کاربردی ندارد)


پلاگین در، به برق وصل کردن، به پریز زدن، فهمیدن، دوشاخه را بسیم برق وصل کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to connect (an appliance) to a power source.
مترادف: connect
متضاد: disconnect
مشابه: link up, stick in

- Plug in the television.
[ترجمه ترگمان] Plug را در تلویزیون نگاه دارید
[ترجمه گوگل] پلاگین در تلویزیون

• insert into an electrical outlet
program that enhances the capabilities of a larger program (computers)
additional software card that connects to a computer and communicates easily with the internet and html files

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] برنامه ی جانبی عملکردهای اضافی به یک برنامه کاربردی را فراهم می کند. این نوع برنامه های جانبی با بار شدن برنامه ی اصلی در حافظه بار می شوند .
[برق و الکترونیک] به برق وصل کردن

مترادف و متضاد

فهمیدن (فعل)
comprehend, sense, get, realize, savor, understand, perceive, see, fathom, grasp, figure out, discern, catch, rumble, follow, savvy, conceive, penetrate, plug in

به برق وصل کردن (فعل)
plug in

به پریز زدن (فعل)
plug in

دوشاخه را بسیم برق وصل کردن (فعل)
plug in

جملات نمونه

1. Where can I plug in my hairdryer?
[ترجمه محیا] من کجا میتونم سشوارم را به پریز بزنم؟
[ترجمه علیرضا] وصل کردن باتری
[ترجمه ترگمان]کجا میتونم in رو قطع کنم؟
[ترجمه گوگل]کجا می توانم سشوار را وصل کنم؟

2. Could you plug in the electric kettle,please?
[ترجمه احمد] میشه لطفا کتری الکتریکی رو به پریز بزنی.
[ترجمه ترگمان]میشه لطفا کتری رو خاموش کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در کتری الکتریکی وصل کنید، لطفا؟

3. The girl let her mother plug in the TV set.
[ترجمه ترگمان]دختر اجازه داد که مادرش به دستگاه تلویزیون وصل شود
[ترجمه گوگل]دختر اجازه مادرش را به تلویزیون وصل می کند

4. They used electricity from a plug in the garage.
[ترجمه ترگمان]آن ها از برق در گاراژ استفاده کردند
[ترجمه گوگل]آنها از برق در گاراژ استفاده می کردند

5. Where can I plug in my hairdrier?
[ترجمه ترگمان]کجا میتونم in رو قطع کنم؟
[ترجمه گوگل]کجا می توانم موهای خود را وصل کنم؟

6. I went down on one knee to plug in the vacuum cleaner.
[ترجمه ترگمان]من روی یک زانو نشستم تا جاروبرقی را تمیز کنم
[ترجمه گوگل]من برای یک جارو برقی یک زانو زدم

7. He knew I didn't plug in to what he was talking about.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که من به چیزی که او در این مورد حرف می زد نشدم
[ترجمه گوگل]او می دانست که من به چیزی که در آن صحبت می کنم وصل نمی شود

8. There were fewer temporary engineers to plug in in that city because of low pay.
[ترجمه ترگمان]مهندسین موقت کمتری در این شهر به خاطر حقوق کم به این شهر وصل می شدند
[ترجمه گوگل]به دلیل پرداخت کم، مهندسین موقت کمتر به این شهر وصل شده بودند

9. Is there a plug in the bedroom that I can use for my hairdryer?
[ترجمه ترگمان]آیا در اتاق خوابی هست که من می توانم برای hairdryer از آن استفاده کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا در اتاق خواب وجود دارد که می توانم برای سشوار استفاده کنم؟

10. Joe put the plug in the sink and squeezed some detergent over the dishes.
[ترجمه ترگمان]جو ظرف شویی را در ظرف شویی گذاشت و مواد شوینده را روی غذاها ریخت
[ترجمه گوگل]جو پلاگین را در سینک گذاشت و بعضی مواد شوینده را بر روی ظروف فشار داد

11. She put the plug in the sink and filled it with cold water.
[ترجمه ترگمان]the را در ظرف شویی گذاشت و آن را با آب سرد پر کرد
[ترجمه گوگل]او پلاگین را در غرق گذاشت و آن را با آب سرد پر کرد

12. Put the plug in the sink and run some water.
[ترجمه ترگمان]the را در سینک بریزید و کمی آب بردارید
[ترجمه گوگل]پلاگین را در سینک بگذارید و آب کم کنید

13. Put the plug in the socket.
[ترجمه ترگمان]the را در پریز بگذارید
[ترجمه گوگل]پلاگین را در سوکت قرار دهید

14. I plug in on the world news for 30 minutes each night through TV.
[ترجمه ترگمان]هر شب اخبار جهان را به مدت ۳۰ دقیقه از طریق تلویزیون پخش می کنم
[ترجمه گوگل]من هر شب از طریق تلویزیون 30 دقیقه در دنیای اینترنت وصل می کنم

15. Just plug in a phone number.
[ترجمه ترگمان]فقط یک شماره تلفن را وصل کنید
[ترجمه گوگل]فقط یک شماره تلفن را وارد کنید

پیشنهاد کاربران

یک برنامه نرم افزاری که توانایی یک برنامه موجود را گسترش می دهد

افزایه
( پلاگین: افزایه )
( اکستنشن: افزونه )

معادل فارسی=افزونه

به برق وصل کردن، متصل کردن

جاخور

How can you pull the plugin and release me
پس توی این جمله معنیش چیه؟

How can you pull the plugin and release me
پس تو این جمله چه معنی ای می ده؟

زدن به برق

پلاگین
افزونه

دوشاخه رو به برق زدن.

plug - in ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: افزایه
تعریف: بخشی سخت‏افزاری یا نرم‏افزاری که قابلیتی خاص را به سامانه‏ای بزرگ تر می‏افزاید


کلمات دیگر: