کلمه جو
صفحه اصلی

notation


معنی : توجه، حاشیه نویسی، یادداشت، ثبت، نشان گذاری، نماد سازی، بخاطر سپاری
معانی دیگر : (به کار بردن علامت و نماد برای نشان دادن واژه و عبارت و عدد و مقدار و غیره) نشانه گذاری، (ریاضی و موسیقی و آواشناسی و غیره) نشانه، علامت، نشان، انگ، خلاصه نویسی، یادداشت برداری

انگلیسی به فارسی

نماد سازی، یاد داشت، ثبت، توجه، بخاطر سپاری،حاشیه نویسی


نشان گذاری


نشانه گذاری، یادداشت، نشان گذاری، توجه، ثبت، نماد سازی، حاشیه نویسی، بخاطر سپاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: notational (adj.)
(1) تعریف: a system of symbols used in a particular field.
مشابه: cipher, code, note, shorthand, symbols

- Greek letters such as pi and sigma are used in mathematical notation along with Arabic numerals and various other symbols.
[ترجمه آرش] حروف یونانی مانند پی و سیگما در نشانه گذاری ریاضی همراه با اعداد و نمادهای مختلف دیگر عربی به کار می رود.
[ترجمه ترگمان] حروف یونانی از قبیل پی و سیگما به همراه اعداد عربی و علائم دیگر به کار می روند
[ترجمه گوگل] نامه های یونانی مانند pi و سیگما در نمادهای ریاضی همراه با اعداد عربی و سمبل های مختلف استفاده می شود
- He's an accomplished songwriter, and yet he never learned to read or write musical notation.
[ترجمه ترگمان] او یک آهنگ موفق است، و با این حال هرگز یاد نگرفته است که نماد موسیقی را بخواند یا بنویسد
[ترجمه گوگل] او یک ترانه سرا است، اما او هرگز آموخته به خواندن و نوشتن نشانه های موسیقی نیست

(2) تعریف: the process or act of noting by means of such a system.

- She alternated playing a new bar or two on the piano with a quick notation on paper.
[ترجمه ترگمان] از نواختن یک نوار جدید یا دو روی پیانو با یک یادداشت سریع بر روی کاغذ استفاده می کرد
[ترجمه گوگل] او متناوب به بازی یک نوار جدید و یا دو در پیانو با یک یادداشت سریع بر روی کاغذ

(3) تعریف: the act of making written notes.
مترادف: annotation
مشابه: inscription, jotting, recording

- The professor lectured, and the students busied themselves with their notation.
[ترجمه ترگمان] استاد به سخنرانی پرداخت و دانشجویان خود را با یادداشت خود مشغول کردند
[ترجمه گوگل] استاد سخنرانی کرد و دانش آموزان خود را با نشانه گذاری خود مشغول کردند

(4) تعریف: a brief written record or note.
مترادف: note
مشابه: letter, line, memo, memorandum, record

- A previous reader of the book had made a notation in the margin.
[ترجمه ترگمان] یک خواننده پیشین این کتاب در حاشیه نوشته شده بود
[ترجمه گوگل] یک خواننده قبلی کتاب حاوی علامت گذاری در حاشیه بود

• system of symbols used to mark something (e.g. musical notation); process of marking something systematically; annotation; noting
a notation is a set of written symbols used in a system such as music or mathematics.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] علامتگذاری
[عمران و معماری] علامت گذاری - علامت - نمادگذاری - نشان
[کامپیوتر] نشان گذاری .
[برق و الکترونیک] علامت گذاری روشی برای نمایش اعداد که در آن عدد به صورت مجموع ضرابی از توانهای متوالی یک مبنای انتخاب شده نشان داده می شد . نمونه هایی از یستمهای علامت گذاری و مبناهای آنها عبارتند از دودویی 2- سه سه ای 3- مربعی 4- پنج پنجی 5- دهدهی -10 دوازده دوازدهی 12 شانزده شانزدهی -16 سی دو سی دویی -32 و دوپنجمی 5و 2 . - طرز نمایش، نماد گذاری
[ریاضیات] مفهوم، نمایش، علامت، نشانگذاری، علامتگذاری، نشانه گذاری، نمادسازی، نشانه ی طبقه بندی، نشانه ی رده بندی، نماد
[آمار] نماد

مترادف و متضاد

توجه (اسم)
attention, tendency, remark, tent, advertence, consideration, regard, care, notice, advertency, favor, keep, notation, assiduity, tendance, heed, attendance

حاشیه نویسی (اسم)
tot, annotation, notation

یادداشت (اسم)
note, reminiscence, record, memoir, annotation, notation, memo, memorandum, minute, chit

ثبت (اسم)
entry, record, notation, roll, recording, inscription, registration, write-in

نشان گذاری (اسم)
impression, notation, mark sensing, punctuation

نمادسازی (اسم)
notation, symbolization

بخاطر سپاری (اسم)
notation

written remarks


Synonyms: characters, chit, code, documentation, figures, jotting, memo, memorandum, note, noting, record, representation, script, signs, symbols, system


جملات نمونه

1. a literal notation
یادداشت الفبایی

2. a system of notation
سازگان نشانه گذاری

3. Using binary notation is in fact just manipulating ones and noughts.
[ترجمه ترگمان]استفاده از نماد دودویی، در حقیقت فقط دستکاری و دستکاری اعداد است
[ترجمه گوگل]با استفاده از نماد باینری، در حقیقت فقط آنهایی که در حال تغییر هستند و noughts هستند

4. Music has a special system of notation.
[ترجمه ترگمان]موسیقی یک سیستم مخصوص به نماد دارد
[ترجمه گوگل]موسیقی دارای یک سیستم خاص از نماد است

5. He recognizes enough notation to be able to follow a score.
[ترجمه ترگمان]او نماد کافی برای اینکه بتواند یک امتیاز را دنبال کند، تشخیص می دهد
[ترجمه گوگل]او می تواند علامت های به اندازه کافی را برای پیگیری نمره به رسمیت می شناسد

6. Did you write things out in standard notation?
[ترجمه ترگمان]تو چیزا رو توی یادداشت استاندارد نوشتی؟
[ترجمه گوگل]آیا همه چیز را در علامت استاندارد نوشتید؟

7. Generally, notation from the Tables is added to notation in the schedules to make a more specific number.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، نماد جداول به نماد در برنامه اضافه می شود تا تعداد بیشتری از آن ها را تشکیل دهد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، علامت گذاری از جداول به نماد در برنامه ها برای ایجاد یک عدد مشخص تر اضافه می شود

8. The alphabetical notation used to designate main classes permits many of these to be included, as shown in Figure
[ترجمه ترگمان]نماد الفبایی که برای تعیین کلاس های اصلی به کار می رود بسیاری از این موارد را باید در نظر گرفت، همانطور که در شکل نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]علامت حروف الفبا برای تعیین کلاس های اصلی، اجازه می دهد بسیاری از این ها را شامل شود، همانطور که در شکل نشان داده شده است

9. Industrial crops Note also the notation for each of the main classes, as shown in Figure
[ترجمه ترگمان]محصولات صنعتی نیز یادداشت هر کدام از کلاس های اصلی را یادداشت کنید، همانطور که در شکل نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]محصولات صنعتی همچنین توجه داشته باشید برای هر یک از کلاس های اصلی، همانطور که در شکل نشان داده شده است

10. Unassigned notation within the sequence or gaps into which subjects can be inserted.
[ترجمه ترگمان]نماد unassigned در توالی یا شکاف ها که در آن ها افراد می توانند وارد شوند
[ترجمه گوگل]علامت اختصاص داده نشده در دنباله یا شکافهایی که می توان آنها را وارد کرد

11. Retroactive notation makes it possible to indicate distinct facets without recourse to mixed notation.
[ترجمه ترگمان]نماد retroactive این امکان را به وجود می آورد که جنبه های متمایز را بدون رجوع به نماد ترکیب نشان دهد
[ترجمه گوگل]علامت برگشتی اجازه می دهد تا عناصر مجزا را بدون استفاده از نشانه مخلوط نشان می دهد

12. With the notation of Chapter 1 the metric equation can be rewritten where.
[ترجمه ترگمان]با نماد فصل ۱، معادله متریک را می توان به صورت زیر بازنویسی کرد
[ترجمه گوگل]با علامت فصل 1 معادله متریک را می توان بازنویسی کرد

13. Systematic mnemonics is the use of the same notation for a given topic wherever that topic occurs.
[ترجمه ترگمان]mnemonics سیستماتیک استفاده از همان نماد برای یک موضوع خاص در هر جایی که موضوع اتفاق می افتد است
[ترجمه گوگل]علائم سیستماتیک استفاده از نشانه های مشابه برای یک موضوع معین هر کجا که موضوع رخ می دهد

14. The tempo also makes accurate notation harder.
[ترجمه ترگمان]این آهنگ هم آهنگ درست کردن را سخت تر می کند
[ترجمه گوگل]سرعت نیز نشانگر دقیق را سخت تر می کند

a system of notation

سازگان نشانه‌گذاری


mathematical notations

نشانه‌های ریاضی


According to the policeman's notations, the damage to our car amounted to twenty thousand tomans.

طبق یادداشت‌های مأمور پلیس زیان وارده به اتومبیل ما حدود 20 هزار تومان بود.


پیشنهاد کاربران

نوت برداری - یادداشت - علامت گذاری جهت یادآوردن

مفهوم
notations:مفاهیم

نت نویسی ( موسیقی )

notation ( موسیقی )
واژه مصوب: نُت‏نویسی
تعریف: نوشتن نُت موسیقی به هر روشی

یکای سنجش

نمادگان، نشانگان


کلمات دیگر: