1. peripheral nerve endings
پایانه های برونی سلول های عصبی
2. peripheral vascular disorders
اختلالات جلدی وابسته به عروق
3. peripheral vision
دید جنبی،دید پیرامونی
4. peripheral wars
جنگ های جنبی
5. a rather peripheral criticism of a fine book
انتقاد نسبتا جنبی یک کتاب خوب
6. concerns which are peripheral to our vital interests
ملاحظاتی که جز و فروع علایق حیاتی ما هستند
7. Her involvement in the case was peripheral.
[ترجمه ترگمان]گرفتاری او در این پرونده، دامنه دید بود
[ترجمه گوگل]دخالت او در مورد محیطی بود
8. Fund-raising is peripheral to their main activities.
[ترجمه ترگمان]افزایش بودجه محیطی برای فعالیت های اصلی آن ها است
[ترجمه گوگل]جمع آوری کمک های مالی به فعالیت های اصلی آنها بستگی دارد
9. A figure came into my peripheral vision.
[ترجمه ترگمان]پیکری در دامنه دید من ظاهر شد
[ترجمه گوگل]یک شکل به چشم انداز محیطی من وارد شد
10. Use your peripheral vision widely when moving from place to place.
[ترجمه ترگمان]زمانی که از مکان به مکان دیگر حرکت می کنید، از دید محیطی خود به طور گسترده استفاده کنید
[ترجمه گوگل]هنگام حرکت از محل به محل، چشم انداز محیطی خود را به طور گسترده ای استفاده کنید
11. The book contains a great deal of peripheral detail.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل مقدار زیادی از جزئیات محیطی است
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل موارد زیادی از جزئیات محیطی است
12. Science is peripheral to that debate.
[ترجمه ترگمان]علم محیطی برای این بحث است
[ترجمه گوگل]علم در آن بحث است
13. Yet the peripheral zone is hypersensitive to sudden change.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، منطقه دامنه بسیار حساس برای تغییر ناگهانی است
[ترجمه گوگل]با این وجود ناحیه محیطی به تغییر ناگهانی حساس است
14. These are not peripheral issues; they are key issues to individuals, families and local communities.
[ترجمه ترگمان]این ها مسائل محیطی نیستند؛ آن ها مسائل کلیدی برای افراد، خانواده ها و جوامع محلی هستند
[ترجمه گوگل]این مسائل محیطی نیستند؛ آنها مسائل کلیدی برای افراد، خانواده ها و جوامع محلی هستند
15. Too much money is being spent on peripheral programs when our kids can't read or do basic math.
[ترجمه ترگمان]زمانی که کودکان نمی توانند ریاضی اصلی را بخوانند و یا ریاضی اصلی را انجام دهند، پول زیادی صرف برنامه های محیطی می شود
[ترجمه گوگل]وقتی بچه های ما نمیتوانند ریاضیات اولیه را بخوانند یا انجام دهند، برنامه های محاوره ای بیش از حد صرف شده است
16. The commonest peripheral devices are undoubtedly printers, with the majority being dot-matrix types, including some letter-quality machines.
[ترجمه ترگمان]رایج ترین وسایل جانبی بدون شک چاپگر هستند، با اکثر انواع نقطه - ماتریس، از جمله برخی ماشین های با کیفیت نامه
[ترجمه گوگل]دستگاه های معمولی محیطی بدون شک چاپگرها هستند، اکثریت انواع dot matrix، از جمله برخی از دستگاه های با کیفیت با کیفیت هستند
17. They are low value, from a peripheral hand.
[ترجمه ترگمان]آن ها ارزش پایینی دارند، از یک دست حاشیه ای
[ترجمه گوگل]آنها ارزش کمتری از یک دست محصور دارند
18. Here the maintenance of the peripheral devices used to access and present the information will be essential.
[ترجمه ترگمان]در اینجا نگهداری وسایل جانبی مورد استفاده برای دسترسی و ارائه اطلاعات ضروری خواهد بود
[ترجمه گوگل]در اینجا تعمیر و نگهداری دستگاه های جانبی مورد استفاده برای دسترسی و ارائه اطلاعات ضروری است