کلمه جو
صفحه اصلی

override


معنی : لغو کردن، باطل کردن، پایمال کردن، باطل ساختن، سواره گذشتن از، برتری جستن بر، برتر یا مهمتر بودن
معانی دیگر : از روی چیزی رد شدن، (از مشکل و غیره) گذشتن، طی کردن، مستولی شدن، فایق آمدن، لگد مال کردن، پامال کردن، (در قضاوت دادگستری یا داوری مسابقه یا فرماندهی و غیره) حکم بالاتر دادن، حکم ارجح دادن، دستور مادون خود را باطل کردن، ملغی کردن، تحت الشعاع قرار دادن، سوار چیزی شدن، (از اسب) زیادی سواری کشیدن، خسته کردن، (بیش از طاقت اسب) سواری کردن، (بازرگانی) بخشی از کارمزد عامل فرعی یا فروشنده ی دست دوم را سهم بردن، سهم فروشنده از فروش فروشندگان جز

انگلیسی به فارسی

نادیده گرفتن، سواره گذشتن از، باطل کردن، لغو کردن، پایمال کردن، باطل ساختن، برتری جستن بر، برتر یا مهمتر بودن


لغو کردن، باطل کردن


سواره گذشتن از، پایمال کردن، باطل ساختن، برتری جستن بر، برتر یا مهمتر بودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overrides, overriding, overridden, overrode
(1) تعریف: to supersede in authority so as to nullify or set aside.
مشابه: overrule, quash

- A two-thirds vote overrides the veto.
[ترجمه ترگمان] رای گیری دو سوم در مورد حق وتو انجام شد
[ترجمه گوگل] یک رأی دو سوم، حق وتو را منع می کند

(2) تعریف: to intercept and cancel the effect of.

- The "safety on" command will override a command to fire.
[ترجمه ترگمان] فرمان \" ایمنی بر روی فرمان، فرماندهی را به آتش خواهد زد
[ترجمه گوگل] دستور 'ایمنی بر روی' یک فرمان را به آتش خواهد زد

(3) تعریف: to prevail over (someone or something) through importance, intensity, or audacity.

- Their panic overrode all consideration of others' needs.
[ترجمه ترگمان] وحشت آن ها تمام توجه دیگران را به خود جلب کرده بود
[ترجمه گوگل] هراس آنها همه نیازهای دیگران را مورد توجه قرار داده است

(4) تعریف: to ride over, esp. in such a manner as to trample.
اسم ( noun )
مشتقات: overriding (adj.)
(1) تعریف: the act or process, or an instance, of overriding.

- The override of the president's veto.
[ترجمه ترگمان] لغو حق وتو رئیس جمهور
[ترجمه گوگل] لغو حق وتو رئیس جمهور

(2) تعریف: an extra commission or percentage of sales paid to an executive.

(3) تعریف: the ability to take precedence over and countermand an ordinarily automatic mechanical process, or the device that has this ability.

(4) تعریف: the exceeding of a budgetary cost estimate.

• commission on sales; manual operation that bypasses an automatic operation; voiding of a decision or authority of another (especially of a lower rank)
void decision or authority of another (especially one lower in rank); bypass (electrical circuits, systems, etc.); operate manually in order to bypass an automatic function; trample (by a horse)
if something overrides other things, it is more important than these things.
if you override an automatic machine, you operate it manually, for example because it would be unsafe to allow it to operate automatically.
if you override a person or their decisions, you cancel their decisions because you have more authority than they have.
an override is an attempt to cancel someone's decisions by using your authority over them or by gaining more votes than them in an election or contest; used in american english.
see also overriding.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] باطل کردن .
[برق و الکترونیک] حذف کردن خنثی کردن تاثیر کنترل خواکار با استفاده از کنترل دستی .
[حقوق] کنار گذاشتن، لغو کردن، نسخ کردن
[ریاضیات] پاک کردن

مترادف و متضاد

لغو کردن (فعل)
abrogate, annul, nullify, repeal, cancel, override, countermand, disannul, rescind, revoke, supersede

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

پایمال کردن (فعل)
overwhelm, suppress, override, inculcate, devastate, trample

باطل ساختن (فعل)
override, rescind, falsify

سواره گذشتن از (فعل)
override

برتری جستن بر (فعل)
override, overtop

برتر یا مهمتر بودن (فعل)
override

cancel, reverse a decision


Synonyms: alter, annul, bend to one’s will, control, countermand, direct, disallow, disregard, dominate, govern, ignore, influence, invalidate, make null and void, make void, not heed, nullify, outvote, outweigh, overturn, prevail over, quash, recall, repeal, rescind, revoke, ride roughshod, rule against, set aside, supersede, sway, take no account of, thwart, trample, upset, vanquish, veto


Antonyms: allow, approve, permit, support


جملات نمونه

The supreme court overrode the lower court's decision.

دیوان عالی کشور حکم دادگاه بدوی را لغو کرد.


1. The EU commission exercised its power to override British policy.
[ترجمه ترگمان]کمیسیون اتحادیه اروپا قدرت خود را برای نادیده گرفتن سیاست بریتانیا اعمال کرد
[ترجمه گوگل]کمیسیون اتحادیه اروپا از قدرت خود برای جلوگیری از سیاست های بریتانیا استفاده کرد

2. The welfare of a child should always override the wishes of its parents.
[ترجمه kaveh] رفاه یک کودک همیشه باید بر خواسته های پدر و مادرش برتری داشته باشد.
[ترجمه ترگمان]رفاه یک کودک همیشه باید خواسته های پدر و مادرش را باطل کند
[ترجمه گوگل]رفاه یک کودک همیشه باید خواسته های پدر و مادرش را نادیده بگیرد

3. Considerations of safety override all other concerns.
[ترجمه کاوه] ملاحظات ایمنی بر همه نگرانیهای دیگر غلبه دارد.
[ترجمه ترگمان]ملاحظات مربوط به ایمنی تمام نگرانی های دیگر را بر هم می زند
[ترجمه گوگل]ملاحظات ایمنی، نادیده گرفتن همه نگرانی های دیگر است

4. The heating system has a manual override.
[ترجمه ترگمان]سیستم گرمایش یک برتری دستی دارد
[ترجمه گوگل]سیستم گرمایش دارای لغو دستی است

5. A special code is needed to override the time lock.
[ترجمه ترگمان]یه رمز خاص باید قفل زمان رو باطل کنه
[ترجمه گوگل]برای لغو قفل زمان، یک کد خاص لازم است

6. The President used his veto to override the committee's decision.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور از حق وتوی خود برای لغو تصمیم کمیته استفاده کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از وتو خواسته بود که تصمیم کمیته را رد کند

7. The needs of the mother should not override the needs of the child.
[ترجمه ترگمان]نیازهای مادر نباید نیازهای کودک را نادیده بگیرد
[ترجمه گوگل]نیازهای مادر نباید نیازهای کودک را نادیده بگیرد

8. The Senate voted to override the President's veto of the proposed measures.
[ترجمه ترگمان]سنا رای داد که مخالفت رئیس جمهور با اقدامات پیشنهادی را باطل کند
[ترجمه گوگل]مجلس سنا رای داد تا حق وتو رئیس جمهور را از اقدامات پیشنهادی منع کند

9. Can you override the automatic locking system?
[ترجمه ترگمان]میتونی سیستم قفل خودکار خودکار رو باطل کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید سیستم قفل خودکار را لغو کنید؟

10. The pills are designed to override your body's own hormones.
[ترجمه ترگمان]قرص ها طوری طراحی شدن که هورمون های بدن تو رو باطل کنن
[ترجمه گوگل]قرص ها برای جلوگیری از هورمون های خود بدن خود طراحی شده اند

11. The Senate had a sufficient majority to override the presidential veto .
[ترجمه ترگمان]سنا اکثریت کافی داشت که وتوی ریاست جمهوری را باطل کند
[ترجمه گوگل]مجلس سنا اکثریت کافی داشت تا بر حق وتوی ریاست جمهوری غلبه کند

12. The Senate voted to override the president's veto.
[ترجمه ترگمان]سنا به لغو حق وتو رای داد
[ترجمه گوگل]مجلس سنا برای لغو حق وتوی رئیس جمهور رای داد

13. Pilots tried to manually override the plane's computer control.
[ترجمه ترگمان]خلبانان سعی کردند کنترل کامپیوتر هواپیما را به صورت دستی کنترل کنند
[ترجمه گوگل]خلبانان تلاش کردند تا کنترل رایانه هواپیما را منعکس کنند

14. Anyone could ask a three-judge panel to override those classifications and order a document released.
[ترجمه ترگمان]هر کسی می تواند از یک هیات قضات سه نفره درخواست کند که این طبقه بندی ها را باطل کنند و یک سند آزاد شده را سفارش دهند
[ترجمه گوگل]هر کسی می تواند از یک هیئت سه قاضی درخواست کند که این دسته بندی ها را لغو کند و یک سند منتشر شود

The boat overrode the storm.

کشتی توفان را پشت سر گذاشت.


Fear overrode everything.

ترس همه‌چیز را تحت‌تأثیر قرار داد.


The rights of the individual were overridden.

حقوق افراد پایمال می‌شد.


پیشنهاد کاربران

[رایانه] رونویسی کردن ( مخصوصا در برنامه نویسی شیءگرا )

باطل کردن، بی اثر کردن

کمیسیون فروش

بازتعریف کردن ( چیزی یا موضوعی با منطق خاصی )

کنترل دستی . . . را به دست گرفتن
( to take manual control of ( a system that is usually under automatic control
( to counteract the normal operation of ( an automatic control
to take precedence over
preempt

پیشی گرفتن بر

لغو کردن، باطل کردن، بازتعریف کردن

غلبه کردن، غالب شدن/آمدن

نادیده گرفتن
اهمیت ندادن

اضافه تر از - زیادی

وتو کردن

تحت الشعاع قرار دادن

As a noun

1.
a device for suspending an automatic function on a machine.
وسیله یا دستگاهی برای به تعویق انداختن کارکرد/عملکرد اتوماتیک به غیر اتوماتیک/غیر خودکار/ دستی/انسانی.

دستگاهی که حالت اتوماتیک ( چیزی ) را به صورت غیر اتوماتیک در می آورد ( از حالت خودکار خارج میکند ) به صورتی که توسط انسان دستی کنترل شود.

Captain, the life - support system override jammed.
Star Trek TOS

2.
تجهیزات/ ترفند/تدابیر / فن . . . تغییر دادن سیستم اتوماتیک به غیر اتوماتیک به صورتی که توسط انسان دستی کنترل شود. ( برای مدتی )

Prepare your manual overrides. You may need them.
Star Trek TOS




As a verb:

To cancel
To interrupt the action of ( an automatic device typically in order to take manual control


نسخ ( باطل شدن حکم قبلی بوسیله حکم جدید )

کنار گذاشتن، از روی نظر و عقیده گذشتن و بی اعتبار دانستن آن، از کنار چیزی گذشتن، نادید گرفتن،
The president used his veto to override the committee's decision.
دستی کار کاردن با یک سیستم اتوماتیک از کار افتاده
He overrode the autopilot when he realized it was malfunctioning.
تحت کنترل درآودن، در دست گرفتن کنترل چیزی، مهار کردن، عنان امر رو در دست گرفتن
The pills are designed to override your body's own hormones.
جای چیز دیگری رو گرفتن ( چون از آن چیز مهتر است )
Parents' concern for their children's future often overrides all their other concerns.
بیش از حد مجاز بلیط از وسیله نقلیه استفاده کردن
There is a $20 penalty for passengers who travel without a ticket or override.

غلبه کردن

گازشو بگیر عقب نمونی

از کار انداختن، متوقف کردن ( عملکرد اتوماتیک )
خارج کردن از عملکرد اتوماتیک و رفتن ب حالت دستی

to stop a machine doing something that it does by itself:
?Can you override the automatic locking system

Verb - transitive :
متوقف کردن یک ماشین ( از انجام کاری که آن را به صورت خودکار انجام می دهد. )

به عنوان مثال:
Can you override the automatic locking system?

Noun - counrtable :
متوقف سازی
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/override


کلمات دیگر: