کلمه جو
صفحه اصلی

precedence


معنی : سبقت، برتری، تقدم، پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم
معانی دیگر : ارجحیت، سابقه، (رده بندی سفرا یا کارمندان و غیره برحسب) ارشدیت (precedency هم می گویند)، پیشتر یا ارجح بودن (از نظر زمان یا رتبه و غیره)، پیش کسوتی

انگلیسی به فارسی

( precedency )پیشی، اولویت، حق تقدم، امتیاز، سابقه


تقدم، برتری


اولویت، تقدم، پیشی، برتری، سبقت، حق تقدم، امتیاز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of preceding.
مترادف: antecedence, anteriority, precession, primacy
مشابه: anticipation, lead

(2) تعریف: priority in rank, order, or importance.
مترادف: preeminence, preference, primacy, priority
مشابه: ascendancy, privilege, seniority, superiority

(3) تعریف: priority in time.
مترادف: antecedence, anteriority, primacy, priority
مشابه: preexistence

• priority in time or importance; superiority, supremacy; previous legal decision serving as an authoritative rule
if one thing takes precedence over another, the first thing is regarded as more important than the second one; a formal expression.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پی آیندی
[کامپیوتر] تقدم ارجحیت ویژگی عملیات ریاضی در زبان برنامه نویسی که مشخص کننده ی اولین عملیاتی است که در یک عبارت پیچیده ی ریاضی انجام می شوند . در زبان بیسیک، مانند زبانهای دیگر ف عملیات توان ( نما )، ابتدا انجام شده ف سپس ضرب و تقسیم، و در پایان جمع و تفریق انجام می شوند . مثلاً عبارت بیسیک 2+3*4^2 به معنای 2+3*16=2+28=50 است . همچنین به هنگام لزوم می توانید از پرانتز برای تغییر ترتیب عملیات استفاده کنید . زیرا هر عملیاتی درون پرانتزها، ابتدا انجام می شود . - تقدم
[صنعت] تقدم، برتری، اولویت
[حقوق] اولویت، تقدم، حق تقدم، رجحان
[ریاضیات] مقدم بودن، تقدم داشتن، پیش نیاز، وابستگی، پی آیندی، تقدم، برتری

مترادف و متضاد

سبقت (اسم)
advance, lead, precession, antecedence, overtaking, overtake, precedence, advantage, supremacy, dominance

برتری (اسم)
influence, power, leadership, precedence, advantage, preponderance, excellence, superiority, supremacy, preference, priority, profit, predominance, vantage, primacy, hegemony, distinction, predomination, prominence, salience, saliency, headship, majesty, excellency, predominancy, pre-eminence

تقدم (اسم)
lead, precession, antecedence, precedence, preference, priority, primacy, pre-emimence

پیشی (اسم)
pussy, antecedence, precedence, priority, kitty, precedency

امتیاز (اسم)
score, plus, grant, precedence, privilege, precedency, distinction, charter, concession, prominence, fee, franchising, enfranchisement, pas, prerogative

اولویت (اسم)
precedence, preference, priority, precedency, hegemony, premiership

حق تقدم (اسم)
precedence, priority, precedency, preferment, pas

highest in rank; first in order


Synonyms: antecedence, anteposition, earliness, lead, precedency, precession, preeminence, preexistence, preference, prevenience, previousness, primary, priority, rank, seniority, superiority, supremacy


Antonyms: inferiority, last, lowest


جملات نمونه

The oldest son has precedence over others.

پسر ارشد بر سایرین تقدم دارد.


The diplomats were seated according to precednce.

به دیپلمات‌ها برحسب امتیاز و مقام جا داده بودند.


1. the oldest son has precedence over others
پسر ارشد بر سایرین تقدم دارد.

2. we must allow local needs to take precedence over regional
باید بگذاریم نیازهای محلی بر نیازهای منطقه ای ارجحیت داشته باشد.

3. The guests were seated strictly in order of precedence.
[ترجمه مسعود دهقان] مهمان ها را به ترتیب اولویت و با دقت روی صندلی ها نشاندند
[ترجمه ترگمان]مهمانان به دقت به جای تقدم نشسته بودند
[ترجمه گوگل]مهمان ها به شدت به ترتیب اولویت قرار داشتند

4. The longest-serving officer always takes precedence.
[ترجمه ترگمان]طولانی ترین دوره خدمت، همیشه اولویت دارد
[ترجمه گوگل]افسر بلندترین خدمت همیشه اولویت دارد

5. Precedence must be given to the injured in the evacuation plans.
[ترجمه ترگمان]اولویت باید به زخمیان در برنامه تخلیه داده شود
[ترجمه گوگل]اولویت باید به مصدومین در برنامه های تخلیه داده شود

6. You should give your schoolwork precedence.
[ترجمه ترگمان]تو باید schoolwork رو بهتر کنی
[ترجمه گوگل]شما باید مدرک تحصیلی خود را ارجح بگذارید

7. Do we want a society where appearance takes precedence over skill or virtue?
[ترجمه ترگمان]آیا ما جامعه ای می خواهیم که در آن ظاهر به مهارت یا فضیلت برتری داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا ما جامعه ای را می خواهیم که در آن ظاهر شدن بیش از مهارت و فضیلت اهمیت دارد؟

8. The order of precedence for titled nobility in Britain is duke, marquis, earl, viscount, baron.
[ترجمه ترگمان]درجه آزادی نجبا در بریتانیا دوک، مارکی، ارل، کنت و بارون است
[ترجمه گوگل]ترتیب اولویت برای اشخاص نامعلومی در بریتانیا دوک، مارکیس، ارل، وانکون، بارون است

9. Environmental concerns must be given precedence over commercial interest.
[ترجمه ترگمان]نگرانی های زیست محیطی باید نسبت به منافع تجاری اولویت داده شود
[ترجمه گوگل]نگرانی های محیطی باید بیشتر از منافع تجاری مورد توجه قرار گیرد

10. Guests were seated in order of precedence .
[ترجمه ترگمان]میهمانان به دستور مقدم نشسته بودند
[ترجمه گوگل]مهمانان به ترتیب اولویت قرار می گیرند

11. The elder son has precedence over the younger one.
[ترجمه ترگمان]پسر بزرگ تر نسبت به نسل جوان برتری دارد
[ترجمه گوگل]پسر بزرگتر نسبت به یک جوان بالاتر است

12. National defense must take precedence over all other questions.
[ترجمه ترگمان]دفاع ملی باید بر همه سوالات دیگر مقدم باشد
[ترجمه گوگل]دفاع ملی باید بر روی تمام سوالات دیگر اهمیت داشته باشد

13. Ceremonial and precedence notably lost most of the power to agitate rulers and governments which they had hitherto possessed.
[ترجمه ترگمان]ceremonial و precedence به طور قابل توجهی بیشتر قدرت را از دست داده بودند تا حاکمان و دولت هایی که تا به حال داشتند را به دست آورند
[ترجمه گوگل]معترضان و اولویت ها به طور قابل توجهی بیشترین قدرت را برای تحمیل حاکمان و دولت هایی که تاکنون در اختیار داشتند، از دست دادند

14. You should understand that knowledge takes precedence over corpses.
[ترجمه ترگمان]شما باید درک کنید که دانش بر روی اجساد مقدم است
[ترجمه گوگل]شما باید درک کنید که دانش در برابر جسد برتر است

15. The imposed moral order held precedence over the claims of both truth and love.
[ترجمه ترگمان]حکم اخلاقی تحمیل شده بر ادعاهای هر دو حقیقت و عشق ارجحیت داشت
[ترجمه گوگل]نظم اخلاقی اعمال شده بر ادعاهای هر دو حقیقت و عشق برتر است

پیشنهاد کاربران

تقدم
It takes precedence of the others
بر دیگران مقدم است

من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون
languageyar@

تقدم
ارجحیت
برتری
پیشی


کلمات دیگر: