کلمه جو
صفحه اصلی

metalanguage


معنی : فوق زبان
معانی دیگر : (زبان شناسی) فرازبان

انگلیسی به فارسی

فوق زبان


دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] فوق زبان زبانی که برای تشریح زبان دیگر به ر رود . مثلاً زبان backus naur - form را می توان به عنوان فوق بان به کار برد تا قواعد زبانهای برنامه نویسی را شرح دهد زبانهای لیسپ و پرولوگ، خاصیت جالبی دارند . به طوری که برنامه ها می توانند خود را بخوانند و اصلاح کنند . یعنی این زبان های برنامه نویسی می توانند فوق زبانهای خود باشند . نگاه کنید به lisp . backus - naur - form . prolog . - فوق زبان .
[ریاضیات] شبه زبان، ماوراء زبان

مترادف و متضاد

فوق زبان (اسم)
metalanguage

جملات نمونه

1. Metalanguage : certain kinds of linguistic signs or terms for the analysis and description of particular studies.
[ترجمه ترگمان]metalanguage: انواع خاصی از نشانه ها و اصطلاحات زبانی برای تحلیل و توصیف مطالعات خاص
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی: انواع خاصی از علائم زبان یا اصطلاحات برای تجزیه و تحلیل و توصیف مطالعات خاص

2. The differentiation between metalanguage and obj ect language in modern logic will set linguistics study at a new angle.
[ترجمه ترگمان]تمایز بین زبان ect و obj در منطق مدرن، مطالعه زبان شناسی را در یک زاویه جدید تنظیم می کند
[ترجمه گوگل]تمایز بین زبان فلسفه و زبان عام در منطق مدرن، مطالعه زبانی را با یک زاویه جدید تنظیم می کند

3. Cultivation of emotions for religion through the language of myth is decided by the "metalanguage" with a belief that everything in the world has a nimbus.
[ترجمه ترگمان]پرورش احساسات برای مذهب از طریق زبان افسانه، با این باور که همه چیز در دنیا هاله دارد، تعیین می شود
[ترجمه گوگل]پرورش احساسات برای دین از طریق زبان اسطوره با 'زبان زبان' با اعتقاد بر این است که همه چیز در جهان دارای یک لامبوس است

4. Then Mojing started to use metalanguage to express their logic theories and the basic laws of formal logic.
[ترجمه ترگمان]سپس Mojing شروع به استفاده از metalanguage برای بیان نظریه های منطق خود و قوانین پایه منطق رسمی کرد
[ترجمه گوگل]سپس Mojing شروع به استفاده از زبان زبان برای بیان نظریه های منطقی و قوانین اساسی منطق رسمی کرد

5. Likewise, XML is a metalanguage because it's a language that describes languages.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب XML یک metalanguage است چون زبانی است که زبان ها را توصیف می کند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، XML یک زبان متنی است، زیرا زبان یک زبان است

6. Finally, the author tried to grade the defining metalanguage and construct it in different semantic groups and hierarchies.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، مولف سعی کرد the تعریف و ساختار آن را در گروه های معنایی مختلف و سلسله مراتب بسازد
[ترجمه گوگل]در نهایت، نویسنده تلاش کرد که زبان متمایز را تعریف کند و آن را در گروه ها و سلسله مراتب مختلف معنایی ایجاد کند

7. However, a nested metalanguage differs from an ordered one, in that each level includes the one below.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک metalanguage تودرتو با یک دستور داده شده تفاوت دارد که در آن هر سطح شامل یک زیر است
[ترجمه گوگل]با این حال، یک زبان فلزی توزیع شده از یک دستورالعمل متفاوت است؛ هر سطح شامل یکی زیر است

8. The use of risk metalanguage should ensure that risk identification actually identifies risks, distinct from causes or effects.
[ترجمه ترگمان]استفاده از metalanguage ریسک باید اطمینان حاصل کند که شناسایی خطر در واقع ریسک هایی را شناسایی می کند که از علل یا اثرات متمایز هستند
[ترجمه گوگل]استفاده از فرازبان ریسک باید که شناسایی ریسک اطمینان در واقع شناسایی خطرات، متمایز از علل یا عوارض

9. An embedded metalanguage, as its name suggests, is a language embedded in an object language.
[ترجمه ترگمان]یک زبان تعبیه شده، همان طور که از اسمش پیداست، زبانی است که در زبان شی تعبیه شده است
[ترجمه گوگل]زبان انگلیسی تعبیه شده، به عنوان نام آن نشان می دهد، یک زبان تعبیه شده در یک زبان شیء است

10. Based on the latter metalanguage theory, this study is to extract defining metalanguage system in modern Chinese by means of statistics and limited research.
[ترجمه ترگمان]این پژوهش مبتنی بر نظریه latter،، استخراج سیستم metalanguage در چین مدرن با استفاده از آمار و تحقیقات محدود است
[ترجمه گوگل]بر اساس نظریه دوم فلج زبان، این مطالعه به منظور استخراج آمار و تحقیقات محدود به منظور تعریف سیستم زبانی زبانی در چینهای مدرن است

11. Based on the core vocabulary, the final defining metalanguage (nearly 3000 words) of modern Chinese was determined by supplementing, adjusting, testing, optimizing and other technical means.
[ترجمه ترگمان]براساس واژگان کلیدی، تعریف نهایی metalanguage (نزدیک به ۳۰۰۰ کلمه)چینی مدرن با تکمیل، تنظیم، آزمایش، بهینه سازی و سایر وسایل فنی تعیین شد
[ترجمه گوگل]بر اساس واژگان هسته، زبان متداول نهایی (تقریبا 3000 کلمه) چینی مدرن با تکمیل، تنظیم، آزمایش، بهینه سازی و سایر ابزارهای فنی تعیین می شود

12. Formal syntactic models for the description of grammar, eg generative grammar, are a type of metalanguage.
[ترجمه ترگمان]models صوری برای توصیف دستور زبان، مثلا دستور زایشی، نوعی of هستند
[ترجمه گوگل]مدل های رسمی رسمی برای توصیف دستور زبان، به عنوان مثال گرامر مولد، نوعی زبان متنی هستند

13. After that, the intersection of middle and high frequency defining vocabulary in MCD and the limited vocabulary was taken as "core vocabulary" of defining metalanguage .
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، فصل مشترک واژگان محدود و با فرکانس بالا در MCD و واژگان محدود به عنوان \"واژگان کلیدی\" تعریف metalanguage در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]پس از آن، تقاطع واژگان تعریف میانی و فرکانس بالا در MCD و واژگان محدود به عنوان 'واژگان هسته ای' تعریف زبان فلج گرفته شد

14. To conclude, the function of discourse markers consists in three aspects: discourse constraint, discourse organization and metalanguage .
[ترجمه ترگمان]برای نتیجه گیری، عملکرد مارکرهای گفتاری از سه جنبه تشکیل شده است: محدودیت گفتمان، سازمان گفتمان و metalanguage
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: عملکرد نشانگرهای گفتمان شامل سه جنبه است: محدودیت گفتمان، گفتمان سازمانی و زبان فلسفی

پیشنهاد کاربران

metalanguage ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: فرازبان
تعریف: زبانی که برای توصیف زبان هدف به کار می رود


کلمات دیگر: