کلمه جو
صفحه اصلی

photography


معنی : عکاسی، عکسبرداری، لوازم عکاسی
معانی دیگر : هنر و علم عکسبرداری، فروغه برداری

انگلیسی به فارسی

عکاسی، عکسبرداری، لوازم عکاسی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the reproduction of an image on a light-sensitive surface.

(2) تعریف: the art, craft, or practice of taking and producing photographs.

(3) تعریف: photographs collectively.

• art of producing images on film that is sensitive to light or radiation, art of taking pictures
photography is the skill, job, or process of producing photographs.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] عکاسی الف) فرآیند تهیه عکس ها.قابل مقایسه با : عکسبرداری .(ب) واژه ای عمومی برای عکس هایی که زیاد تهیه می شوند.
[کامپیوتر] عکاسی دیجیتالی نگاه کنید به digital camera.

مترادف و متضاد

عکاسی (اسم)
photography

عکسبرداری (اسم)
photography

لوازم عکاسی (اسم)
photography

جملات نمونه

1. time-lapse photography
عکسبرداری زمان فشار

2. black and white photography
عکسبرداری سیاه و سفید

3. iraj's hobby is photography
سرگرمی ایرج عکاسی است.

4. that movie's color photography was superb
عکسبرداری رنگی آن فیلم (سینما) عالی بود.

5. The emerging science of photography was already changing fashions in art.
[ترجمه ترگمان]علم پیدایش عکاسی از قبل در حال تغییر مد در هنر بود
[ترجمه گوگل]علم ظهور عکاسی در حال تغییر در سبک های هنری بود

6. His interest in photography is only a passing fad.
[ترجمه ترگمان]علاقه او به عکاسی تنها یک مد زودگذر است
[ترجمه گوگل]علاقه او به عکاسی فقط یک فندقه است

7. Zoe does a bit of freelance photography as a sideline.
[ترجمه ترگمان](زو)کمی از عکاسی آزاد را به عنوان یک کار جانبی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]زو کمی عکاسی آزاد را به عنوان یک علامت گذاری می کند

8. His decision caused consternation in the art photography community.
[ترجمه ترگمان]تصمیم او موجب حیرت جامعه عکاسی هنری شد
[ترجمه گوگل]تصمیم او باعث ایجاد اختلال در جامعه عکاسی هنری شد

9. He did fashion photography for Vogue magazine.
[ترجمه ترگمان]او عکاسی مد را برای مجله ووگ آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او عکاسی مد برای مجله Vogue بود

10. She's doing an evening class in photography.
[ترجمه ترگمان]او در حال انجام یک کلاس عصر در عکاسی است
[ترجمه گوگل]او در عکاسی یک کلاس عصر را انجام می دهد

11. Can photography be considered fine art?
[ترجمه ترگمان]آیا عکاسی می تواند هنر خوبی در نظر گرفته شود؟
[ترجمه گوگل]آیا عکاسی می تواند هنر خوب در نظر گرفته شود؟

12. Entries to the photography competition should be mounted on white paper.
[ترجمه ترگمان]رقابت در برابر رقابت عکاسی باید بر روی کاغذ سفید نصب شود
[ترجمه گوگل]مقالات در رقابت عکاسی باید بر روی کاغذ سفید نصب شود

13. She has become a big name in documentary photography.
[ترجمه ترگمان]او در عکاسی مستند یک نام بزرگ شده است
[ترجمه گوگل]او در عکاسی مستند یک نام بزرگ است

14. The film's saving grace is the excellent photography.
[ترجمه ترگمان]زیبایی صرفه جویی در فیلم، عکاسی عالی است
[ترجمه گوگل]زیبایی صرفه جویی در فیلم این عکاسی عالی است

15. Artists finally awoke to the aesthetic possibilities of photography.
[ترجمه ترگمان]هنرمندان بالاخره از امکانات زیبایی شناختی عکاسی آگاه شدند
[ترجمه گوگل]هنرمندان در نهایت به زیبایی زیبایی از عکاسی بیدار می شوند

16. The photography in the film about arctic wildlife was superb.
[ترجمه ترگمان]عکاسی در فیلم درباره حیات وحش قطبی عالی بود
[ترجمه گوگل]عکاسی در فیلم درباره حیات وحش آکوستیک فوق العاده بود

black and white photography

عکس‌برداری سیاه و سفید


Iraj's hobby is photography.

سرگرمی ایرج عکاسی است.


That movie's color photography was superb.

عکس‌برداری رنگی آن فیلم (سینما) عالی بود.


پیشنهاد کاربران

عکاسی

photography ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: عکس برداری
تعریف: تهیۀ عکس که با تابش امواج الکترومغناطیسی بر لایۀ حساسی مانند برومور نقره انجام می‏شود


کلمات دیگر: