کلمه جو
صفحه اصلی

null


معنی : صفر، تهی، بی ارزش، باطل، بلااثر، پوچ
معانی دیگر : (ریاضی) صفر، خالی، نول، هیچتا، (از نظر حقوقی) باطل، بی اعتبار، بی اثر، کان لم یکن (بیشتر به این صورت: بی اعتبار و تهی null and void)، نهست، بی اهمیت، بی نتیجه، ملغی

انگلیسی به فارسی

ملغی، باطل، بلااثر، صفر


پوچ، تهی


خالی، صفر، تهی، پوچ، باطل، بی ارزش، بلااثر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not having any legal force; invalid.
مشابه: void

- If the agreement is not signed by both parties within ten days, it becomes null.
[ترجمه ترگمان] اگر قرارداد توسط هر دو طرف ظرف ده روز امضا نشود، باطل می شود
[ترجمه گوگل] اگر قرارداد طی دو دهه گذشته توسط هر دو طرف امضا نشده باشد، آن را خالی می کند

(2) تعریف: not having any value or consequence; insignificant.

- All your research will be null if you do not publish it.
[ترجمه ترگمان] اگر آن را منتشر نکنید تمام تحقیقات شما صفر خواهد بود
[ترجمه گوگل] اگر شما آن را منتشر نکنید، تمام تحقیقات شما صفر خواهند شد

(3) تعریف: being or amounting to nothing; nonexistent.

(4) تعریف: in mathematics, not having any elements or members.

- a null set
[ترجمه ترگمان] یک مجموعه پوچ
[ترجمه گوگل] یک مجموعه صفر

• cancel; nullify, make zero
nil; invalid, nullified; void
if a contract or agreement is null and void, it is not legally valid.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] تهی، پوچ .
[برق و الکترونیک] نول مکانی که در آن شدت صفر یا کمینه نشان داده می شود مانند آنچه که بین لبها ی مجاور الگوی تابش آنتن وجود دارد . - صفر
[حقوق] باطل، کان لم یکن
[ریاضیات] پوچ
[آب و خاک] صفر، تهی

مترادف و متضاد

صفر (اسم)
naught, null, nullity, nothing, anything, aught, zero, nil

تهی (صفت)
basic, barren, void, null, empty, hollow, vain, vacuous, jejune, devoid, inane, deadhead, indigent

بی ارزش (صفت)
naught, null, trifling, trashy, brummagem, worthless, valueless, junky, worm-eaten, raffish, punk, fustian, no-par, picayune, picayunish, rubbishy, unvalued, waff

باطل (صفت)
futile, void, inoperative, null, vain, invalid

بلااثر (صفت)
null

پوچ (صفت)
absurd, futile, void, inoperative, null, empty, hollow, vain, trifling, vacuous, airy, aeriform, invalid, vaporous, frivolous, blank, inane, chaffy, unmeaning, nugatory

ineffectual, valueless


Synonyms: absent, bad, barren, characterless, imaginary, ineffective, inefficacious, inoperative, invalid, negative, nonexistent, nothing, null and void, powerless, unavailing, unreal, unsanctioned, useless, vain, void, worthless


Antonyms: effective, effectual, valid, valuable, worthwhile, worthy


جملات نمونه

1. null hypothesis
فرضیه ی صفر

2. null set
مجموعه ی خالی،گروهه ی تهی

3. Their actions rendered the contract null and void.
[ترجمه ترگمان]اعمال آن ها باطل و باطل بود
[ترجمه گوگل]اقدامات آنها باعث لغو قرارداد شد

4. This contract is null and void.
[ترجمه ترگمان]این قرارداد پوچ و باطل است
[ترجمه گوگل]این قرارداد غیرقانونی است

5. The election was declared null and void.
[ترجمه ترگمان]انتخابات باطل و باطل اعلام شد
[ترجمه گوگل]انتخابات نامعلوم و غیرقانونی اعلام شد

6. The court ruled that the claim was null and void.
[ترجمه ترگمان]دادگاه حکم داد که این ادعا پوچ و باطل است
[ترجمه گوگل]دادگاه تصریح کرد که این ادعا غیرقانونی و نامناسب است

7. They declared the agreement null and void.
[ترجمه ترگمان]آن ها این توافقنامه را پوچ و باطل اعلام کردند
[ترجمه گوگل]آنها توافقنامه را لغو کردند

8. The agreement will be considered null and void.
[ترجمه ترگمان]این توافقنامه پوچ و باطل در نظر گرفته خواهد شد
[ترجمه گوگل]این توافقنامه غیرقانونی خواهد بود

9. So the null hypothesis that it is only unpredictable monetary growth which influences real output can not be rejected.
[ترجمه ترگمان]بنابراین فرضیه پوچ این است که تنها رشد پولی غیرقابل پیش بینی است که بر خروجی واقعی تاثیر می گذارد را نمی توان رد کرد
[ترجمه گوگل]بنابراین فرض صفر این است که تنها رشد غیرقابل پیش بینی پولی که بر تولید واقعی تاثیر می گذارد، نمی تواند رد شود

10. The null hypothesis that can then be tested by using the F distribution as explained in chapter
[ترجمه ترگمان]فرضیه صفر که پس از آن می تواند با استفاده از توزیع اف که در فصل توضیح داده شد مورد آزمایش قرار گیرد
[ترجمه گوگل]فرضیه صفر که می تواند با استفاده از توزیع F به عنوان توضیح داده شده در فصل تست شود

11. The elections were declared null and void.
[ترجمه ترگمان]انتخابات باطل و باطل اعلام شد
[ترجمه گوگل]انتخابات نامعلوم و غیرقانونی اعلام شد

12. He decided that the marriage was null and void.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید که ازدواج پوچ و باطل است
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که ازدواج خالی و ناپسند باشد

13. The use of the null hypothesis does have one very practical use.
[ترجمه ترگمان]استفاده از فرضیه صفر یک کاربرد عملی دارد
[ترجمه گوگل]استفاده از فرضیه صفر یک کاربرد بسیار کاربردی دارد

14. The null hypothesis of no heterogeneity can not be rejected in any of the variants of the model.
[ترجمه ترگمان]فرضیه صفر عدم تجانس را نمی توان در هر یک از انواع مدل رد کرد
[ترجمه گوگل]فرضیه صفر هیچ یک از ناهمگونی را نمی توان در هر یک از انواع مدل رد کرد

null set

مجموعه‌ی خالی، مجموعه‌ی تهی


null hypothesis

فرضیه‌ی صفر


پیشنهاد کاربران

پوچی، بی ارزشی، باطل، بی اثر

پوچ. خالی بلا استفاده بدرد نخور. صفر. بی ارزش

خالی

هور بازی ماینکرافت که مثل اس تیکه ولی سیاهه و دوتا چش سفید داره و تی ان تی پرتاب میکنه و یواش یواش موبایل رو از کار میندازه، البته نگران نباشید این موجود بسیار کم دیده میشه و احتمال آمدنش به سمت شما ۱در صد است اما اگر در ساعت ۳ بامداد به وقت ایران شوید میتوانید ببینیدش

این واژه در بازی MadOut 2 bco در کوهستان به صورت بزرگ Nulywood نوشته شده ( مانند شرکت Hollywood ) و البته منظور از آن چوب پوچ و بی ارزش است . . . این بازی را روسیه ساخته و در آن کوه، هالیوود را تمسخر می کند و آن شرکت را بی ارزش قلم داد می سازد


کلمات دیگر: