کلمه جو
صفحه اصلی

micro


معنی : میلیونیم
معانی دیگر : پیشوند:، خ رد، ریز، کهین [microcosm]، به طور نابهنجار کوچک [microcephaly]، بزرگ ساز، بزرگ کننده ی چیزهای ریز [microphone و microscope]، وابسته به میکروسکوپ، میکروسکوپی [micrography]، پیشوندی بمعنی، کوچک، پروانه بید خیلی ریز

انگلیسی به فارسی

پیشوندی بمعنی، کوچک، کم، بزرگ کننده، (جانورشناسی)پروانه بید خیلی ریز


ریز، میلیونیم، میکرو


کوچک، میلیونیم


انگلیسی به انگلیسی

• tiny, very small; enlarging; one-millionth
microprocessor, computer processor built onto an integrated circuit chip; microcomputer, small computer based on a microprocessor
a micro is the same as a micro-computer.
micro- is used to form nouns that refer to a very small example of a particular type of thing. for example, a micro-organism is a very small organism such as a virus.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] میکرو، میلیونیم، ریز . - میکرو، ریز - پیشوندی که به معنای میلیونیم ( 10 به توان 6- ) است . مثلاً یک میکروثانیه معادل یک میلیونیم ثانیه ( 0/000001 ثانیه )، و یک میکروفاراد معادل یک میلیونیم یک فاراد است .
[برق و الکترونیک] میکور ریز 1. ( میکروآمپر ) پیشروی که نشان دهنده ی 10 به توان منفی شش یا یک میلیونیم است 2. پیشوندی که نشان دهنده ی کوچکی است، مانند ریز موج 3. پیشوندی که نشان دهنده ی حساسیت بسیار زیاد است مانند ریز تابش رادیو سنج .
[ریاضیات] جزء، خرد، پیشوندی به معنی یک میلیونیم

مترادف و متضاد

میلیونیم (اسم)
micro

جملات نمونه

1. How fast does the new micro process the data?
[ترجمه ترگمان]فرآیند میکرو جدید چگونه اطلاعات را پردازش می کند؟
[ترجمه گوگل]فرایند جدید میکرو چگونه سریع اطلاعات را سریع می کند؟

2. Founded in 196 it pioneered the modern micro processor and now mainly supplies components for other electronics firms.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در سال ۱۹۶ تاسیس شد و پیشگام پردازنده مدرن امروزی شد و اکنون به طور عمده مولفه ها را برای سایر شرکت های الکترونیکی تامین می کند
[ترجمه گوگل]این شرکت در سال 196 تاسیس شد و اولین میکرو پردازنده را به پیش برد و در حال حاضر عمدتا قطعات را برای سایر شرکت های الکترونیک تامین می کند

3. In this way, other micro aspects such as cross-hatching and brushwork also come to form a coherent body of pattern.
[ترجمه ترگمان]در این روش، دیگر میکرو aspects مانند hatching و brushwork نیز برای تشکیل یک بدنه منسجم از الگو واقع می شوند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، دیگر جنبه های میکرو مانند چرخه متقاطع و بروشور نیز به شکل یک الگوی همگرا شکل می گیرد

4. This focus on the micro level of social or community structure discourages stereotypical generalisations.
[ترجمه ترگمان]این تمرکز بر سطح کوچک ساختار اجتماعی یا اجتماعی از تعمیم اصول کلی استفاده می کند
[ترجمه گوگل]این تمرکز بر روی سطح میکرو ساختار اجتماعی یا اجتماع مانع تعمیم کلیشه ها می شود

5. Read in studio Subjects like robotics and micro electronics are on the curriculum for a group of gifted ten year olds.
[ترجمه ترگمان]در استودیو مطالعه کنید مانند رباتیک و دستگاه های میکرو الکترونیک در برنامه آموزشی برای گروهی از کودکان دارای استعداد ۱۰ ساله قرار دارند
[ترجمه گوگل]خواندن در استودیو موضوعاتی مانند رباتیک و میکرو الکترونیک در برنامه درسی برای گروهی از ده سالگی با استعداد هستند

6. These organisations imitate govemment at a micro scale.
[ترجمه ترگمان]این سازمان ها از govemment در مقیاس میکرو تقلید می کنند
[ترجمه گوگل]این سازمانها در مقیاس کوچک تقلید می کنند

7. Midland Bank, another Micro Control user, is only now migrating away from mainframe applications.
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی، یک کاربر کنترل میکرو دیگر، تنها در حال حاضر از برنامه های پردازنده مرکزی دور می شود
[ترجمه گوگل]Midland Bank، یکی دیگر از کاربران Micro Control، در حال حاضر فقط از برنامه های اصلی پردازنده مهاجرت می کند

8. Generally speaking, intermolecular forces and the micro structures of the shell material itself have very little influence on overall shell shape.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، نیروهای بین مولکولی و ساختارهای میکرو مواد پوسته تاثیر بسیار کمی بر شکل پوسته کلی دارند
[ترجمه گوگل]به طور کلی، نیروهای بین مولکولی و ساختار میکروسکوپی مواد پوسته خود تاثیر بسیار کمی بر شکل کلی پوسته دارند

9. I got eighty hours of micro and macro economics.
[ترجمه ترگمان]من هشتاد ساعت از اقتصاد خرد و کلان گرفتم
[ترجمه گوگل]من هشتاد ساعت اقتصاد میکرو و کلان را گرفتم

10. This was perhaps due to the improved micro code and hardware layout claimed for the RapidCad.
[ترجمه ترگمان]این احتمالا ناشی از اصلاح کده ای میکرو و چیدمان سخت افزار بود که برای the ها ادعا می شد
[ترجمه گوگل]شاید این به دلیل بهبود کدهای میکرو و سخت افزار مورد نظر RapidCad بود

11. This is reflected in the enormous growth of micro usage in these areas and especially in the field of robotics.
[ترجمه ترگمان]این امر در رشد عظیم کاربرد میکرو در این مناطق و به خصوص در زمینه رباتیک منعکس شده است
[ترجمه گوگل]این در رشد عظیم استفاده از میکرو در این مناطق و به ویژه در زمینه رباتیک منعکس شده است

12. The effectiveness of the micro in simulating experiments hinges on the children's accepting the analogy with the true experimental situation.
[ترجمه ترگمان]کارایی میکرو در آزمایش ها شبیه سازی نسبت به قبول قیاس با وضعیت واقعی تجربی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]اثربخشی میکرو در آزمایشهای شبیه سازی بستگی به این دارد که کودکان با تقارن با شرایط آزمایشی واقعی پذیرفته شوند

13. Sprayway's Micro Jammer is a fleece jacket made even more functional with a windproof outer layer.
[ترجمه ترگمان]jammer میکرو Sprayway یک ژاکت fleece است که حتی بیشتر با یک لایه بیرونی windproof کار می کند
[ترجمه گوگل]Micro Jammer Sprayway یک ژاکت پشم گوسفند است که حتی با لایه بیرونی ضد باد کار می کند

14. Quantification procedures for micro and trace analysis as well as for surface and thin film analysis are summarized.
[ترجمه ترگمان]روش های Quantification برای تحلیل ریز و ردیابی و نیز برای تحلیل سطح و لایه های نازک به طور خلاصه ارائه شده است
[ترجمه گوگل]روش های اندازه گیری برای تجزیه و تحلیل میکرو و ردیابی و همچنین تجزیه و تحلیل فیلم سطح و نازک خلاصه شده است

پیشنهاد کاربران

کوچک، ریز

خُرد، کوچک، ریز

مایکرو؛ پیشوندی به معنای ریز و کوچک.
در زبان فرانسوی واژه ی Micro میکرو تلفظ می شود و در زبان فارسی تلفظ فرانسوی آن رایج تر است مثال[Microscope میکروسکوپ]
در ضمن پیشوند Macro ماکرو به معنای درشت و بزرگ است مثال [Macro scope ماکروسکوپ]



کوچک , ریز

– micro - organisms that multiply rapidly
– The economy's performance at the micro level


کلمات دیگر: