کلمه جو
صفحه اصلی

diagonally


بطورمورب، اریبی، ازگوشه ای بگوشه روبرو

انگلیسی به فارسی

مورب


انگلیسی به انگلیسی

• obliquely

جملات نمونه

1. Vaulting the stile, he headed diagonally across the paddock.
[ترجمه ترگمان]از پله نرده رد شد و به طور مورب از چراگاه رد شد
[ترجمه گوگل]او را در آغوش کشیدم، او به طور مورب در سرتاسر پدوک رهبری کرد

2. Walk diagonally across the field to the far corner and then turn left.
[ترجمه ترگمان]به طور مورب در عرض میدان به گوشه دیگر بروید و سپس از سمت چپ بروید
[ترجمه گوگل]پیاده روی مورب در سراسر میدان به گوشه ای دور و سپس به سمت چپ بروید

3. It's quickest if you cut diagonally across the park.
[ترجمه ترگمان]سریع ترین راه اینه که به طور مورب از پارک عبور کنی
[ترجمه گوگل]سریعتر است اگر شما قطر در سراسر پارک را کاهش دهید

4. The path goes diagonally across the field.
[ترجمه ترگمان]مسیر به طور مورب در مسیر حرکت می کند
[ترجمه گوگل]این مسیر به صورت مورب در سراسر میدان اجرا می شود

5. The path cuts the meadow diagonally.
[ترجمه ترگمان]جاده چمن زار را به طور اریب قطع می کند
[ترجمه گوگل]مسیر علفزار را به صورت مورب بریده است

6. The car careered out diagonally across the lane, heading straight for the wall on the other side.
[ترجمه ترگمان]ماشین به طور مورب در عرض جاده حرکت می کرد و مستقیم به طرف دیوار سمت دیگر می رفت
[ترجمه گوگل]این خودرو از طریق خط مورب در حال حرکت است و به سمت دیوار در طرف دیگر قرار دارد

7. Sparkle's hull was built of two laminates of diagonally laid red cedar on an inner core of longitudinal Douglas fir.
[ترجمه ترگمان]تنه Sparkle از دو ورقه های شکل گرفته به طور مورب ساخته شده بود که بر روی یک هسته داخلی یک صنوبر طولی به طور مورب روی آن نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]بدنه درخشنده از دو ورقه ورقه ای از سدر قرمز گذاشته شده در مورچه ساخته شده بر روی یک هسته درونی قاعده دوگلاس طولی ساخته شده است

8. He moved diagonally on the tennis court like a ballet dancer might on the stage.
[ترجمه ترگمان]او به طور مورب روی زمین تنیس حرکت می کرد، مانند یک رقاص باله که ممکن بود روی صحنه باشد
[ترجمه گوگل]او روی صحنه تنیس، مانند یک رقصنده باله، روی صحنه حرکت کرد

9. The weather cleared too, and they were rowed diagonally south-west across the Sound of Sleat.
[ترجمه ترگمان]هوا هم صاف بود و آن ها به طور مورب در جنوب غربی از تنگه of پارو می زدند
[ترجمه گوگل]آب و هوا پاک شد، و آنها در سراسر صدا از خواب رفتند مورب جنوب غربی

10. Jump diagonally forwards with the front leg and pick the rear foot up for a high roundhouse kick.
[ترجمه ترگمان]با پای جلو، به طور مورب جلو آمد و پای عقبش را برای ضربه زدن به یک لگد محکم بالا برد
[ترجمه گوگل]پرش مورب به جلو با پای جلو و پای پای خود را برای یک ضربه پایینی بالا انتخاب کنید

11. Reading forwards, backwards, up, down and diagonally, find the listed words hidden in the grid.
[ترجمه ترگمان]خواندن به جلو، عقب، بالا، پایین و به طور مورب، کلمات فهرست شده در شبکه را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]خواندن به جلو، عقب، بالا، پایین و مورب، پیدا کردن کلمات لیست شده در شبکه مخفی شده است

12. They cross roads diagonally, walk in front of parked cars and forget to look in more than one direction at junctions.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور مورب از جاده ها عبور می کنند، جلوی خودروهای پارک شده وارد می شوند و فراموش می کنند که بیش از یک جهت در نقطه اتصال نگاه کنند
[ترجمه گوگل]آنها عبور از جاده ها را به صورت مورب، در مقابل اتومبیل های پارک شده راه می روند و فراموش می کنند که بیش از یک جهت را در اتصالات ببینند

13. Shred cabbage. Slice the spring onions diagonally.
[ترجمه ترگمان]\"کلم\" بمیرین the رو به طور اریب تیکه تیکه کنیم
[ترجمه گوگل]کلم رنده شده پیاز بهاره را به صورت مورب برش دهید

پیشنهاد کاربران

قطری

غیر طبیعی

بطور مورب، بطور موازی


کلمات دیگر: