کلمه جو
صفحه اصلی

flounced

انگلیسی به فارسی

رفته رفته، پرت کردن، تقلا کردن، چین دار کردن حاشیه لباس


انگلیسی به انگلیسی

• decorated with a ruffle

جملات نمونه

1. she threw the book to the floor and flounced out of the room
کتاب را برزمین افکند و پرخاش کنان از اتاق خارج شد.


کلمات دیگر: